English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
he would not bade a biner یک دینارهم تخفیف نمیدهد
Other Matches
cheating does not prosper نمیدهد
it does not make sense معنی نمیدهد
non-starter رویدادی که روی نمیدهد
the law forbids قانون اجازه نمیدهد
that i snot in keepingwith our این بانظرماوفق نمیدهد
non-starters رویدادی که روی نمیدهد
waste instruction دستوری که عملی انجام نمیدهد.
BCC و لیست آنها را نشان نمیدهد
unsigned که اعداد منفی را نشان نمیدهد
blind آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
operation دستور برنامه که کاری انجام نمیدهد
null دستور برنامه کد کاری انجام نمیدهد
blinds آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
blinded آنچه به کدهای خاصی پاسخ نمیدهد
no op دستور برنامه نویسی که کاری انجام نمیدهد
no operation instruction دستور برنامه نویسی که کاری انجام نمیدهد
blankest دستور برنامه که هیچ کاری انجام نمیدهد
blank دستور برنامه که هیچ کاری انجام نمیدهد
non operable instruction دستوری که تابعی انجام نمیدهد ولی شمارنده برنامه را افزایش میدهد
idlest مدت زمانی که وسیله روشن شده ولی کاری انجام نمیدهد
idles مدت زمانی که وسیله روشن شده ولی کاری انجام نمیدهد
idle مدت زمانی که وسیله روشن شده ولی کاری انجام نمیدهد
idled مدت زمانی که وسیله روشن شده ولی کاری انجام نمیدهد
indifferentist کسیکه بموضوع عای دینی لاقید است و بشناختن حق ازباطل اهمیتی نمیدهد
dropping یک تکه کثیفی که روی سطح دیسک یا نوراقراردارد و اجازه ضبط داده در آن محل نمیدهد
drop یک تکه کثیفی که روی سطح دیسک یا نوراقراردارد و اجازه ضبط داده در آن محل نمیدهد
drops یک تکه کثیفی که روی سطح دیسک یا نوراقراردارد و اجازه ضبط داده در آن محل نمیدهد
dropped یک تکه کثیفی که روی سطح دیسک یا نوراقراردارد و اجازه ضبط داده در آن محل نمیدهد
steady state مدار یا وسیله یا برنامهای که در وضعیتی می ماند که هیچ عملی انجام نمیدهد ولی ورودی می پذیرد و..
modal 1-مربوط به حالتها. 2-در ویندوز پنجرهای که نمایش داده می شوند و به کاربر امکان انجام کاری خارج از آن را نمیدهد
modals 1-مربوط به حالتها. 2-در ویندوز پنجرهای که نمایش داده می شوند و به کاربر امکان انجام کاری خارج از آن را نمیدهد
reader یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
readers یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
logical مسیر Token در بین لایههای هر گره . در توپولوژی فیزیک FDDI حلقه منط قی را تحت تاثیر قرار نمیدهد
limit state حالت خاص یک ساختمان که دیگر وفیفه خودرا انجام نمیدهد و یا شرایطی که برای ان طرح شده است جایز نمیباشد
standards حالت اجرای ویندوز ماکروسافت که از حافظه گسترده استفاده میکند ولی امکان چند کاره بودن در برنامههای کاربردی Dos را نمیدهد
standard حالت اجرای ویندوز ماکروسافت که از حافظه گسترده استفاده میکند ولی امکان چند کاره بودن در برنامههای کاربردی Dos را نمیدهد
random number روش ایجاد یک ترتیبی از اعداد تصادفی به طوری که هیچ عددی بیشتر از اعداد دیگر رخ نمیدهد
Energy Star استانداردی در صفحه نمایش کامپیوتر یا سایر وسایل الکتریکی برای اینکه بگوید محصول به خوبی طراحی شده است و الکتریسیته را هدر نمیدهد
commissioning تخفیف
commissions تخفیف
commission تخفیف
assuagement تخفیف
attenuation تخفیف
damping تخفیف
discounting تخفیف
rebates تخفیف
discounts تخفیف
abatement تخفیف
allayment تخفیف
discount تخفیف
discounted تخفیف
rebate تخفیف
relaxation تخفیف
clemency تخفیف
mitigation تخفیف
slake تخفیف
slaked تخفیف
slakes تخفیف
reduction تخفیف
reductions تخفیف
volume discount تخفیف
alleviation تخفیف
concession تخفیف
refraction تخفیف
alleviator تخفیف دهنده
volume discont تخفیف خریدعمده
abatable قابل تخفیف
scant تخفیف یافتن
discounting تخفیف دادن
discounts تخفیف دادن
remissive تخفیف دهنده
extenuative تخفیف دهنده
volume discont تخفیف مقداری
trade discount تخفیف صنفی
relaxation of penultis تخفیف جرایم
mitigable تخفیف دادنی
derogate تخفیف دادن
discount rate نرخ تخفیف
discount rate میزان تخفیف
discountable تخفیف بردار
extenuate تخفیف دادن
extenuatextent تخفیف دادن
extenuating تخفیف دهنده
extenuatory تخفیف امیز
give a reduction تخفیف دادن
loyalty discount تخفیف وفاداری
immitigable تخفیف ناپذیر
incommutability تخفیف ناپذیری
incommutable تخفیف ناپذیر
commutative تخفیف دار
commutation ticket بلیط با تخفیف
commutation تخفیف مجازات
rate of discount نرخ تخفیف
quantity discount تخفیف کلی
quantity discount میزان تخفیف
quantity discount مقدار تخفیف
quantity allowance تخفیف کلی
progressive rebate تخفیف تصاعدی
bank discount تخفیف بانکی
bate تخفیف دادن
money off offer فروش با تخفیف
cash discount تخفیف نقدی
mitigation of punishment تخفیف مجازات
commmute تخفیف دادن
commutability تخفیف پذیری
incommutably یا تخفیف داد
remitting تخفیف دادن
assuages تخفیف دادن
assuaging تخفیف دادن
abate تخفیف دادن
remission گذشت تخفیف
abated تخفیف دادن
abates تخفیف دادن
abating تخفیف دادن
trade discount تخفیف تجاری
assuaged تخفیف دادن
commuting تخفیف دادن
remitted تخفیف دادن
remits تخفیف دادن
remit تخفیف دادن
relieving تخفیف دادن
relieves تخفیف دادن
relieve تخفیف دادن
commute تخفیف دادن
relaxing تخفیف یافتن
commuted تخفیف دادن
relaxes تخفیف یافتن
commutes تخفیف دادن
relax تخفیف یافتن
assuage تخفیف دادن
allowance تخفیف مقرری
cut تخفیف بریدگی
cuts تخفیف بریدگی
unmitigated تخفیف نیافته
rebate تخفیف کاهش
slashing تخفیف زیاد
rebates تخفیف کاهش
discount تخفیف دادن
slashes تخفیف زیاددادن
commutation تخفیف جرم
slash تخفیف زیاددادن
slashed تخفیف زیاددادن
allowances تخفیف مقرری
discounted تخفیف دادن
correcting روش کد گذاری که اجازه میدهد در حین ارسال در بیتها خطا رخ دهد و آنها را به سرعت صحیح میکند و ارسال مجددد انجام نمیدهد
correct روش کد گذاری که اجازه میدهد در حین ارسال در بیتها خطا رخ دهد و آنها را به سرعت صحیح میکند و ارسال مجددد انجام نمیدهد
corrects روش کد گذاری که اجازه میدهد در حین ارسال در بیتها خطا رخ دهد و آنها را به سرعت صحیح میکند و ارسال مجددد انجام نمیدهد
slaughter تخفیف زیاد دادن
slash تخفیف زیاد دادن
unbated تخفیف داده نشده
loyalty discount تخفیف مشتریان دائم
quantity discount تخفیف عمده فروشی
slaughtered تخفیف زیاد دادن
slaughters تخفیف زیاد دادن
slasher تخفیف فاحش دهنده
quantity rebate تخفیف عمده فروشی
berating تخفیف درجه دادن
slashed تخفیف زیاد دادن
discount of goods تخفیف روی کالا
slashes تخفیف زیاد دادن
subsidence تخفیف درد وغیره
extenuate تخفیف دادن کاستن از
loyalty rebate تخفیف مشتریان دائم
immitigably بطور تخفیف ناپذیر
freight rebate تخفیف هزینه حمل
berate تخفیف درجه دادن
berates تخفیف درجه دادن
berated تخفیف درجه دادن
lessens کمتر شدن تخفیف یافتن
shifting pedal وسیله تخفیف وتضعیف چیزی
allowances تخفیف وزن بار اسب
allowance تخفیف وزن بار اسب
synergy پدیده تشدید یا تخفیف اثر
lessening کمتر شدن تخفیف یافتن
mitigative سبک سازنده تخفیف دهنده
alights راحت کردن تخفیف دادن
alight راحت کردن تخفیف دادن
lessen کمتر شدن تخفیف یافتن
cynergy پدیده تشدید یا تخفیف اثر
profit cannibalism افراط در تخفیف و ارزان فروشی
alighting راحت کردن تخفیف دادن
lower : پایین اوردن تخفیف دادن
lowers : پایین اوردن تخفیف دادن
lowered : پایین اوردن تخفیف دادن
lowering : پایین اوردن تخفیف دادن
pull down پایین اوردن تخفیف دادن
alighted راحت کردن تخفیف دادن
lessened کمتر شدن تخفیف یافتن
do nothing instruction دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد
commuted مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
commutes مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
commuting مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
slashed تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
slash تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
commute مسافرت کردن بابلیط تخفیف دار
remittent تخفیف یابنده موقتا تسکین دهنده
analgesia بی حسی نسبت بدرد تخفیف درد
paregoric تخفیف دهنده درد تنتور مسکن
slashes تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com