Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 103 (1 milliseconds)
English
Persian
an odd slipper
یک لنگه کفش سر پایی
Other Matches
These gloves do not match .
این دستکشها لنگه به لنگه است
You have got odd socks on .
جورابهایت را لنگه به لنگه پوشیده ای
conpanion
لنگه
bales
لنگه
two leafs door
در دو لنگه
leaf of door
لنگه در
door leaf
لنگه در
mates
لنگه
wing
لنگه
bale
لنگه
mate
لنگه
mated
لنگه
pendant
لنگه
pendants
لنگه
winging
لنگه
solid door
لنگه در توپر
three panes window
پنجره سه لنگه
opening leaf
لنگه واشو
rafter
لنگه خرپا
rafters
لنگه خرپا
match
لنگه همسر
upper chord
لنگه خرپا
window leaf
لنگه پنجره
matches
لنگه همسر
leaf
لنگه ورقه
coach fellow
یک لنگه اسب کالسکه
It is unque . It is matchless.
بی لنگه است (بی نظیر )
rib
گچی لنگه باریکه
doublet
نوعی یل یا نیم تنه لنگه
doublets
نوعی یل یا نیم تنه لنگه
Where is the mate ( companion ) of this glove ?
لنگه دیگه این دستکش کجاست ؟
Please give the other foot .
لنگه دیگه این کفش را بدهید.
criss-cross
پایی
criss-crossing
پایی
criss-crosses
پایی
criss-crossed
پایی
plantar
کف پایی
planters
کف پایی
planter
کف پایی
foot starter
استارتر پایی
velocipede
دوچرخه پایی
espadrille
کفش دم پایی
foothold
زیر پایی
pedals
پدال پایی
pedalling
پدال پایی
foot control
کنترل پایی
bicycle
دوچرخه پایی
pantof
کفش سر پایی
pantof
کفش دم پایی
panton
کفش دم پایی
papoosh
کفش سر پایی
pedicab
سه چرخه پایی
territoriality
بوم پایی
polypody
هزار پایی
pumiceous
سنگ پایی
footy
پادار پایی
footrest
زیر پایی
shoepack
کفش دم پایی
push bikes
دوچرخه پایی
push bike
دوچرخه پایی
pedaling
پدال پایی
elephantiasis
پیل پایی
bicycles
دوچرخه پایی
foot brake
ترمز پایی
pedalled
پدال پایی
pedaled
پدال پایی
pedal
پدال پایی
foot pedal
پدال پایی
foot operated starting switch
استارتر پایی
footholds
زیر پایی
shoepac
کفش دم پایی
treadle press
ماشین چاپ پایی
tarsal
مچ پایی استخوان قوزک پا
coefficient of rigidity
ضریب سخت پایی
lubberliness
بی دست و پایی ناازمودگی
kick starter
راه انداز پایی
foot starter
راه انداز پایی
modulus of rigidity
ضریب سخت پایی
ambulatory psychotherapy
روان درمانی سر پایی
pumicestone slag
سرباره سنگ پایی
defendance need
نیاز خویشتن پایی
maladroitness
ناشی گری بیدست و پایی
foot operated starting switch
کلید راه انداز پایی
lubberly
از روی کودنی یابیدست و پایی
melodion
یکجور ارگ دستی یا پایی
takeoff leg
پایی که فشار برروی ان است
to muff a catch
از بی دست و پایی توپ رانگرفتن
subbass
کلیدرکاب پایی ارگ وپیانو
to muff a ball
از بی دست و پایی توپ رانگرفتن
foot pedal switch
سوئیچی که با پدال پایی بکار میافتد.
melodeon
ارگ پایی یا دستی نوعی نی کوچک
pivot foot
پایی که درهنگام حرکت بایدروی زمین بماند
lead
پایی که در پرش از روی مانع زودتر از پای دیگر بلند میشود
leads
پایی که در پرش از روی مانع زودتر از پای دیگر بلند میشود
companion part
لنگه قطعه متقابل قطعه راهنما
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com