Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
English
Persian
tabulation
1-مرتب کردن جدول اعداد.2-حرکت نوک چاپ یا نشانه گر در یک فاصله معین شده در امتداد یک خط
Other Matches
array
ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
arrays
ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
tabulate
مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
tabulates
مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
tabulated
مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
collision parameter
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
accosted
در امتداد چیزی حرکت کردن
accost
در امتداد چیزی حرکت کردن
accosting
در امتداد چیزی حرکت کردن
accosts
در امتداد چیزی حرکت کردن
digital sorting
روش مرتب کردن شبیه ماشینهای جدول بندی
go baseline
حرکت کردن در امتداد خط پایانی برای دریافت پاس
matrix
جدول اعداد
matrixes
جدول اعداد
reference number
اعداد مبنای نشانه روی
tabular
مرتب شده در یک جدول
waved
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
move off the ball
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
span
فاصله معین
spanned
فاصله معین
spanning
فاصله معین
spans
فاصله معین
mouse
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
number
انتساب اعداد و به لیست موضوعات به صورت مرتب
numbers
انتساب اعداد و به لیست موضوعات به صورت مرتب
dibit
یکی از اعداد دودوئی مرتب شده زیر:
trackball
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
tabulation
نقاط تنظیم در امتداد یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab متوقف میشود
array
ساختار مرتب که اعضایشان در یک جدول ساخت یافته اند.
arrays
ساختار مرتب که اعضایشان در یک جدول ساخت یافته اند.
target archery
مسابقه تیراندازی از فاصله معین با تیر و کمان
blind hole
سوراخ چمن که از فاصله معین دیده نمیشود
sort
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorted
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
nomenclature
سیستم از پیش تعریف شده برای انتساب کلمات و نشانه ها به اعداد یا اصط لاحات
dragged
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drags
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouses
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
bend allowance
فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
algebra
استفاده از حروف در برخی عملیات محاسباتی مشخص برای جانشین کردن اعداد ناشناخته یا یک محدودهای از اعداد ممکن
road movement table
جدول حرکت و راهپیمایی
movement table
جدول حرکت ستونهای موتوری
surf
جستجوی وب سایت با نگاه کردن به صفحات وب به صورت نا مرتب ولی حرکت ساده بین صفحات با استفاده از اتصالات
named airport of departure
فرودگاه معین برای حرکت
gaited
اسب دارای حرکت پاهای معین
backspace
حرکت نشانه گر یک واحد به چپ یا عقب
nose ribs
تیغه هایی در امتداد وتر که در تمام طول بال و تا تیرک جلویی امتداد میابند
kerning
کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
sort
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorts
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
sorted
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند تا مرتب شوند
single space
در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
page
کلیدی که محل نشانه گر را به اندازه خط وط یک صفحه حرکت دهد
paged
کلیدی که محل نشانه گر را به اندازه خط وط یک صفحه حرکت دهد
pages
کلیدی که محل نشانه گر را به اندازه خط وط یک صفحه حرکت دهد
cursor
حرکت نشانه گر به گوشه بالای سمت چپ صفحه نمایش
cursors
حرکت نشانه گر به گوشه بالای سمت چپ صفحه نمایش
train headway
فاصله زمانی حرکت دو ترن که یک یکان را حمل می کنند
paddles
وسیله دستی که نشانه گر یا گرافیک را در بازی کامپیوتر حرکت میدهد
paddle
وسیله دستی که نشانه گر یا گرافیک را در بازی کامپیوتر حرکت میدهد
paddled
وسیله دستی که نشانه گر یا گرافیک را در بازی کامپیوتر حرکت میدهد
wraparound
حرکت نشانه گر در صفحه تصویری کامپیوتر از انتهای یک خط یا شروع خط بعد
horizontal
حرکت نشانه گر در صفحه نمایش کامپیوتر از انتهای یک خط به ابتدای بعدی
paddling
وسیله دستی که نشانه گر یا گرافیک را در بازی کامپیوتر حرکت میدهد
tabbing
حرکت نشانه گر در برنامه کلمه پرداز از یک محل توقف tab به دیگری
word wrap
حرکت نشانه گر روی صفحه تصویر کامپیوتر از انتهای یک خط به شروع خط بعدی
paddling
وسیله جانبی کامپیوتر حاوی وسیلهای که می چرخد تا نشانه گر را در صفحه حرکت دهد
paddles
وسیله جانبی کامپیوتر حاوی وسیلهای که می چرخد تا نشانه گر را در صفحه حرکت دهد
paddled
وسیله جانبی کامپیوتر حاوی وسیلهای که می چرخد تا نشانه گر را در صفحه حرکت دهد
paddle
وسیله جانبی کامپیوتر حاوی وسیلهای که می چرخد تا نشانه گر را در صفحه حرکت دهد
cursors
کلیدی در صفحه کلید که به نشانه گر اجازه میدهد در جهتهای مختلف حرکت کند
cursor
کلیدی در صفحه کلید که به نشانه گر اجازه میدهد در جهتهای مختلف حرکت کند
indent
شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ
indenting
شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ
indents
شروع و یا حرکت دادن یک متن به اندازه تعدادی فاصله از لبه چپ یا راست ابتدای کاغذ
pointing device
وسیله ورودی که محل نشانه گر را روی صفحه کنترل میکند طبق حرکت آن توسط کاربر
complementation
سیستم اعداد برای نشان دادن اعداد مثبت و منفی
leontief matrix
اجزاء ماتریس لئونتیف در قطراصلی اعداد مثبت و سایراجزاء ان اعداد منفی یا صفرهستند .
time distance
مسافت زمانی حرکت ستون مسافت طی شده در زمان معین
filing
1-مرتب کردن متن ها. 2-متن هایی که باید مرتب شوند
mouse
وسیله ورودی کوچک دستی که روی سطح صاف حرکت میکند تا محل نشانه گر در صفحه را مشخص کند
mouses
وسیله ورودی کوچک دستی که روی سطح صاف حرکت میکند تا محل نشانه گر در صفحه را مشخص کند
random number
روش ایجاد یک ترتیبی از اعداد تصادفی به طوری که هیچ عددی بیشتر از اعداد دیگر رخ نمیدهد
formats
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
format
روش خاص مرتب کردن متن یا داده . روش مرتب کردن داده روی دیسک
destructive cursor
نشانه گری که متنی را که روی آن حرکت میکند پاک میکند
hexadecimal notation
سیستم اعداد به همراه اعداد مبنا و A تا F
hex
سیستم اعداد به همراه اعداد مبنا و A تا F
manning table
جدول تعیین مشاغل جدول وفایف پرسنل
bubble sort
روش مرتب کردن که در آن مرتب جفت جفت داده ها عوض می شوند تامرتب شوند
elongate
دراز کردن امتداد دادن
elongates
دراز کردن امتداد دادن
elongating
دراز کردن امتداد دادن
prolongate
طولانی کردن امتداد دادن
false attack
حمله معین شمشیرباز درانتظار واکنش معین
to spin out
امتداد دادن مفصلا درست کردن
sort
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorted
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
sorts
روش مرتب سازی که مرتب جفت داده ها را عوض میکند
merge sorting algorithm
الگوریتمی که در ان محتویات دو ارایه مرتب برای ایجادارایه مرتب سوم ترکیب می شوند
exchange
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanges
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanging
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
exchanged
روش مرتب سازی که داده ها مختلف را تغییر میدهد تا همه مرتب شوند
tack
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacks
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacking
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacked
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
pointers
نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
pointer
نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
cruising
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
symbol table
جدول نمادها جدول نمادی
following distance
فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
point blank range
فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف
no drop image
[تصویر نشانه که در حین عملیات کشیدن و قرار دادن ایجاد میشود و وقتی که نشانه گر روی شی است و میتواند شی مقصد باشد.]
to add equals
اعداد مساوی را با هم جمع کردن
interval
فاصله اختلاف فاصله مدت زمان
tabulate
جدول بندی کردن
tabulates
جدول بندی کردن
tabulated
جدول بندی کردن
defined
معین کردن
define
معین کردن
limit
معین کردن
designates
معین کردن
settle
معین کردن
specify
معین کردن
defining
معین کردن
figure out
معین کردن
allocate
معین کردن
specifying
معین کردن
settles
معین کردن
allocates
معین کردن
allocating
معین کردن
designate
معین کردن
designating
معین کردن
defines
معین کردن
draw the line
<idiom>
معین کردن
inset
: معین کردن
insets
: معین کردن
denominate
معین کردن
specifies
معین کردن
sort
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sorts
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
sorted
برنامهای که امکان مرتب سازی فایلهای جدید وسپس ترکیب آنها به صورت مرتب در فایلهای موجود را فراهم میکند
dive schedule
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
complements
که با کمک کردن همه اعداد از نه بدست می آید
roundest
عدم دقت در اعداد به علت گرد کردن
complemented
که با کمک کردن همه اعداد از نه بدست می آید
complementing
که با کمک کردن همه اعداد از نه بدست می آید
complement
که با کمک کردن همه اعداد از نه بدست می آید
round
عدم دقت در اعداد به علت گرد کردن
times
وقت معین کردن
date
مدت معین کردن
dates
مدت معین کردن
time
وقت معین کردن
pre appoint
قبلا معین کردن
pre appoint
از پیش معین کردن
to map out
جز بجز معین کردن
timed
وقت معین کردن
To lay down certain conditions .
شرایطی معین کردن
spelling table
جدول کلمات تهجی رمزی جدول تهجی رمز
correction index
جدول تصحیح خطای توپ جدول تصحیح یا تصحیحات
justification
مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
justifications
مرتب کردن خط وط با یک پهنای مشخص و قط ع کردن کلمات بزرگ در انتهای خط
gathered
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gather
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
beaufort scale
سیستم اعداد برای مشخص کردن شدت باد
ToolTips
برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
symbolically
آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
symbolic
آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
semi processed data
داده خام که پردازش شده است مثل مرتب کردن , ضبط کردن , تشخیص خطا..
sanctioning
ضمانت اجرایی معین کردن
sanctions
ضمانت اجرایی معین کردن
sanction
ضمانت اجرایی معین کردن
locate
جای چیزی را معین کردن
delineating
ترسیم نمودن معین کردن
locating
جای چیزی را معین کردن
to keep regular hours
هر کاری را درساعت معین کردن
located
جای چیزی را معین کردن
delineate
ترسیم نمودن معین کردن
delineated
ترسیم نمودن معین کردن
locates
جای چیزی را معین کردن
sanctioned
ضمانت اجرایی معین کردن
delineates
ترسیم نمودن معین کردن
to locate the enemy
جای دشمنی را معین کردن
allots
معین کردن سهم دادن
allotting
معین کردن سهم دادن
allotted
معین کردن سهم دادن
allot
معین کردن سهم دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com