Dictiornary-Farsi | A big crowd gathered. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

✘ Close


Total search result: 30 (4 milliseconds)
English	Persian
A big crowd gathered.	جمعیت انبوهی جمع شد


Other Matches

gathered	گرد امدن
gathered	و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gathered	دریافت داده از منابع مختلف
gathered	نوشتن یک گروه از رکوردهای جداگانه به صورت بلاک داده
gathered	نتیجه گرفتن استباط کردن
gathered	گرد کردن گرداوری کردن
gathered	جمع کردن
gathered	بزرگ شدن
gathered	جمع شدن
to crowd out	ازتنگی جایابسیاری جمعیت بیرون کردن
crowd	سرداب کلیسا
crowd	جماعت
crowd	بازور وفشارپرکردن انبوه مردم
crowd	ازدحام کردن چپیدن
crowd	جمعیت
crowd	ازدحام
crowd	شلوغی اجتماع
crowd	گروه
Move along, please! [in a crowd]	لطفا بجلو حرکت کنید! [در جمعیتی]
to be a crowd-pleaser	مردم نواز بودن
to the cheers of [the crowd]	با تشویق [جمعیت]
There were some angry looks in the crowd .	قیافه ها ؟ عصبانی دربین جمعیت دیده می شد
He forced his way thru the crowd .	بزور خودش رااز میان جمعیت رد کرد
the crowd scattereal	جمعیت متفرق شد
crowd the plate	نزدیک به پایگاه اصلی قرارگرفتن
She lost her husband in the crowd .	شوهرش رادرمیان جمعیت گه کرد
The crowd was pressing against the gate .	جمعیت به درورودی فشار می دادند
The police held the crowd back.	پلیس جمعیت را عقب زد
A big crowd surged into the streets.	جمعیت زیادی ریخت توی خیابانها


Recent search history

Contact | Terms | Privacy