English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
A blood horse needs only one stroke of the whip . <proverb> اسب نجیب را یک تازیانه بس است .
Other Matches
The kings horse has been called a pack horse. <proverb> به اسب شاه گفتند یابو .
whip up <idiom> فعال کردن
whip up <idiom> به راحتی وسریع به انجام رساندن
whip تازیانه
whip شلاق
whip حرکت تند وسریع و با ضربت
whip شلاق زدن
whip شلاق زدن تازیانه زدن
whip بازوی بار
whip تاکل کوچک
to whip in از پراکندگی باز داشتن
to whip in باهم نگاهداشتن
whip in با شلاق مانع شراکندگی تازیها شدن
whip ضربه زدن
whip شلاق ماهیگیری باطعمه مصنوعی
whip پوشاندن قسمتی از کمان بانخ
crack the whip <idiom> باعث سخت کارکردن شخصی شدن
single whip قرقره قلاب تک قرقرهای
cargo whip طناب بوم اسکله
whip stall حرکت عمودی
whip-round تهیههدیهدستجمعیبرایفردی
pistol whip با تپانچه بر بدن کسی زدن
whip stall شیرجه قائم سوت کشیدن شیرجه کردن هواپیما
Blood is not washed out by blood . <proverb> خون را با خون نمى شویند.
Give him a taste of the whip . بگذار مزه شلاق را یک کمی بچشد
stroke زدن
down stroke ضربه رو به پایین
stroke ضربه [ماشین تحریر]
to stroke any one down خشم کسیرافرونشاندن
on the stroke بموقع
to stroke any one down کسیراازقهریاغضب درپایین اوردن
on the stroke سر وقت
stroke ضربه باکنترل
stroke ضربت
stroke ضربه مهارشده
stroke لطمه
stroke مرحله
stroke زمان
stroke ضرب حرکت
stroke تکان
stroke لمس کردن دست کشیدن روی
stroke نوازش کردن
stroke سرکش گذاردن
stroke کوبه
stroke سکته
stroke ضربه خفیف
stroke فشار با پا
stroke یک قلم یا قلمو برای رسم روی صفحه .2-ضخامت حرف چاپ شده
stroke ضربه
stroke 1-ضخامت
stroke ضربه زدن
stroke حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke راندن کمتر از فرفیت
stroke کورس
stroke ضربه با کنترل
stroke judge حرکتتوام بادستوپایحرفهای
piston stroke ضربه پیستون
induction stroke مرحله تنفس
exhaust stroke ضربه خروجی
hair stroke نازک کاری درخوشنویسی
four stroke cycle دوره چهار زمانه
hair stroke خط نازک بالا یا پایین حروف نوشته یا چاپی
ground stroke ضربه پس از تماس توپ تنیس با زمین
four stroke engine موتور چهار زمانه
four stroke engin موتور چهارزمانه
four stroke cycle سیکل چهار زمانه
rest stroke کشیدن سیم گیتار [کلاسیک] [انگشت به روی سیم همسایه کوتاه مدت تکیه میکند]
downward stroke ضربه رو به پایین
crawl stroke مراحلکلار
back stroke ضربه برگشت پیستون
cutting stroke ضربه برش
cutting stroke امتداد برش
cross stroke فشار روی پا برای ازدیادسرعت یا چرخش
compression stroke ضربه تراکم
butt stroke ضربه با ته قنداق
butt stroke سخمه ته قنداق
stroke hole بخشی از بازی گلف که درانجا امتیاز اضافی به حریف ضعیف داده میشود
exhaust stroke مرحله اگزوز
stroke [guitar] زدن [گیتار] [موسیقی]
free stroke کشیدن ساده سیم گیتار [کلاسیک] [انگشت به روی سیم همسایه منتقل می شود]
exhaust stroke مرحله تخلیه
heat stroke گرمازدگی
heat stroke گرماگرفتگی غش در اثر گرما
heat-stroke گرمازدگی
heat-stroke گرماگرفتگی غش در اثر گرما
butterfly stroke شنایپروانهبرگشت
induction stroke مرحله مکش
under arm stroke ضربه پایین دست
power stroke مرحله قدرت
backhand stroke ضربت چوگان از پشت سر
trudgen stroke دست کرال و پای قیچی
trudgen stroke شنای کرال
master stroke استادی
master stroke هنر نمایی
master stroke شاهکار
overhead stroke ضربه از بالای سر
key stroke ضربه زدن به کلید
variable stroke پمپ مایعی با پیستونهایی بصورت محوری یا خطی که بصورت محوری یا خطی نوسان میکند
stroke play مسابقه گلف با محاسبه مجموع ضربههای یک بازیگر
intake stroke مرحله تنفس
pump stroke ضربه پمپ
two stroke engine موتور دو زمانه
pump stroke حرکت پمپ
stroke writer ترمینال گرافیکی برداری که اشیاء را روی صفحه بوسیله یک سری خطوط نمایش میدهد
intake stroke مرحله مکش
8 oclock sharp . On the stroke of 8. بلیط دوسره
single stroke bell زنگ تک ضربه
8 oclock sharp . On the stroke of 8. سر ساعت هشت
gallery hit or stroke ضربه یاضربت نمایان
opposit stroke pistons پیستون مقابل گرد
one horse بدتبار
horse قوه اسب
horse اسب دادن به
horse اسب دار کردن سوار اسب کردن
horse اسبی وابسته به اسب
one-horse یک اسبه
horse اسب
horse around <idiom>
saw horse خرک
horse اسب مسابقه
the keep of a horse علیق اسب
the off horse اسب دست راست
horse بالابردن
horse برپشت سوارکردن
au u. horse اسب شرور
one horse مخصوص یک اسب بی مایه
one horse یک اسبه
horse خرک حلقه
horse اسب اصیل 5ساله یا بیشتر اوردن ماهی به خشکی بزور
horse سواراسبی سوار شوید
horse شلاق زدن
horse بدوش کشیدن
horse سواره نظام
horse غیرمنصفانه
whole blood قرابت ابی و امی قرابت تنی
let blood رگ زدن
to let blood رگ زدن
whole blood قرابت نسبی
his blood is up خشمش افروخته است
let blood خون گرفتن
to let blood خون گرفتن
his blood is up اماده جنگ است
blood خون الودکردن
blood نسبت خویشاوندی
get someone's blood up <idiom> کفر کسی را درآوردن
be in one's blood <idiom> در ذات کسی بودن
be in one's blood <idiom> ارثی بودن
blood دم
blood نسب
blood سگ شکاری و بوی خن
new blood <idiom> جان تازه به چیزی دادن ،نیروی تازه یافتن
blood نژاد
blood خون
blood خوی
blood خون کسی رابجوش اوردن
blood خون جاری کردن
blood نیرو
get someone's blood up <idiom> عصبانی کردن
blood مزاج
blood عصبانی کردن
ine horse فاقداسباب لازم
horse shoe نعل اسب
horse radish ریشه خردل
trojan horse اسب تروجان
trojan horse اسب تروا
horse radish ترب کوهی
horse racing اسب دوانی
horse race مسابقه اسب دوانی
horse power توان موتور
horse trade بازار گرمی وچانه زنی درمعاملات
work like a horse <proverb> مثل خر کار کردن
horse power قدرت اسب
ine horse یک اسبه
wheel horse اسب چرخ کش اسب نزدیک چرخ
vaulting horse خرک پرش
vaulting horse خرک حلقه
dark horse آب زیر کاه
dark horse مرموز
as strong as a horse [an ox] <idiom> مثل گاو [پر زور]
dark horse تودار
light horse سوار نظام سبک اسلحه
iron horse لوکوموتیو
master of the horse کسیکه گماشته بر امورخانواده سلطنتی است میراخور
post horse اسب چاپاری
outside ofa horse سوار
quarter horse اسب پرتحمل
reiver horse اسب بی
saddle horse اسب سواری
sea horse موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی
stalking horse اسب یا چیزی شبیه به ان که شکارچی در پشت ان پنهان است
stalking horse کاندیدای نامزدشده برای ایجاد تفرقه در رای دهندگان
stalking horse وسیله استتار
to p a vehicle or horse جلو گردونه یا اسبی را نگاه داشتن
stud horse اسب تخمی
stud horse نریان
horse cover قالیچه زیر زین اسب
horse design نقش اسب [در اغلب طرح های شکارگاهی از این حیوان استفاده می شود.]
to breathe a horse استراحت کردن به اسب
to chant a horse بازبان بازی یاتعریف اسبی رافروختن
to f. a dead horse کوشش بی فایده کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com