Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 118 (7 milliseconds)
English
Persian
He arrives at 4 O'clock instead of 3 O'clock.
او
[مرد]
عوض ساعت ۳ ساعت ۴ می آید.
Search result with all words
arrives
وارد شدن
arrives
رسیدن
arrives
موفق شدن
the time arrives that
موقعی می رسدکه
Other Matches
four o'clock
ساعت چهار
clock
مداری که فرکانس آن توسط کاربر تنظیم میشود. برای یکسان کردن سیگنالها و مدار ها با یک باس ساعت
clock
ماشینی که زمان را نشان میدهد
clock
مداری که برای همگام کردن اجزا باس تولید میکند
clock
ساعت
clock
ساعت
at eight o'clock
در ساعت هشت
the two o'clock d.
توزیع ساعت دو
three second clock
ساعت نشاندهنده قانون 3ثانیه در بسکتبال
four o'clock
گل لاله عباسی
four o'clock
لاله عباسی
clock
سیگنال ساعت که تمام اعضای سیستم را همگام میکند
clock
خط علامت روی دیسک یا نوار که حاوی داده درباره محل نوک خواندن است
o'clock
ساعت از روی ساعت
clock
زمان
clock
زمان سنج
clock
تپش زمان سنجی ساعت
clock
سنجیدن باساعت
clock
ساعت ورزشگاه
clock
وسیلهای که سرعت ساعت اصل سیستم را دو برابر میکند
clock
باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
clock
دوره زمانی بین دو باس ساعت متناوب
clock
ساعتی که برای نشان دادن زمان از اعداد استفاده میکند
clock
سیگنال هایی که هم سان با باس ساعت هستند
clock
زمانگیری
clock
تعداد باس هایی که ساعت هر ثانیه ایجاد میکند
biological clock
ساعت زیستی
biological clock
زیست گشت
tower clock
برج ساعت
biological clock
زیستآهنگ
five-o'clock shadow
ته ریش
time clock
گاه ساعت
five-o'clock shadows
ته ریش
twentyfour second clock
ساعت نشاندهنده قانون 42ثانیه در بسکتبال
time clock
ساعتی که زمان ورودوخروج کارمندان را ثبت میکند
shot clock
ساعت مسابقه
quartz clock
بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
roller clock
چشمی بسته قرقره دار
relocation clock
دایره تنظیم هدف
relocation clock
دایره تنظیم تیر
round-the-clock
شبانه روزی
round-the-clock
بیست و چهار ساعته
set the clock
ساعت را تنظیم کردن
face of the clock
صفحه ساعت
wall clock
ساعت دیواری
to clock in
[in the workplace]
مهر ساعت را در آغاز کارروی کارت زدن
to clock out
[in the workplace]
مهر ساعت را در آخر کارروی کارت زدن
round the clock
۲۴ ساعته
work against the clock
بکوب کار کردن
round-the-clock
روز و شب
round-the-clock
لاینقطع
round-the-clock
پیوسته
clock operator
تنظیمکنندهوقت
clock timer
زمانموردنظر
The clock has stopped.
ساعت دیواری خوابیده است
to watch the clock
[با بیحوصلگی]
دائما به ساعت نگاه کردن
This is a self - winding clock .
این ساعت دیواری کوک لازم ندارد ( اتو ماتیک است )
clock generator
مولد زمان سنجی
clock pulse
تپش زمان سنجی
clock rate
نرخ زمان سنجی
clock signal
علامت زمان سنجی
clock skew
اریب زمان سنجی
clock speed
سرعت ساعت
clock stagger
رتبه زمان سنجی
clock track
شیار زمان سنجی
clock work
چرخهای ساعت
alarm clock
ساعت شماطهای
clock paradox
پارادکس زمانی
alarum clock
ساعت شماطهای
clock generator
ساعت زا
clock interrupt
وقفه زمان سنجی
clock frequency
بسامد زمان سنجی
chess clock
ساعت شطرنج
atomic clock
ساعت اتمی
alarum clock
خیزانک
clock maker
ساعت ساز
clock method
روش شمارش هدفها به طریقه ساعتی روش شمارش در جهت عقربه ساعت
delta clock
مین میکند و باعث میشود کامپیوتر یا مدار از نو آغاز به کارکنند
delta clock
که خطا داشته یا در حلقه بی انتها قرار گرفته و یاوضعیت اشتباه داشته
lady clock
پینه دوز
cuckoo clock
ساعت دیواری زنگی که در سرساعت صدایی شبیه صدای فاخته میکند
lady clock
کفشدوز
master clock
زمان سنج اصلی
grandfather clock
ساعت پاندولی بلندی که روی زمین قرار میگیرد
internal clock
ساعت داخلی
master clock
شاه زمان سنج
game clock
ساعت ورزشگاه
electric clock
ساعت الکتریکی
military clock
ساعت یا وقت نظامی
effectiveness clock
دایره کارامدی پدافند هوایی دایرهای که نتایج تجزیه وتحلیل میزان کفایت پدافندهوایی را نشان میدهد
physiological clock
ساعت فیزیولوژیکی
digital clock
ساعت رقمی
digital clock
زمان سنج رقمی
clock code position
سمت روبروی دماغه هواپیمایا کشتی هدف رو به دماغه هواپیما
to advance the hand of a clock
عقربه ساعت را جلو کشیدن
Please don't wake me until 9 o'clock!
لطفا من را ساعت ۹ بیدار کنید!
to clock on
[British E]
[in the workplace]
مهر ساعت را در آغاز کارروی کارت زدن
to clock off
[British E]
[in the workplace]
مهر ساعت را در آخر کارروی کارت زدن
clock calendar board
تخته ساعت / تقویم
to set the clock forward
ساعت را جلو آوردن
the clock was put back
عقربههای ساعت را عقب بردند
selective clock stetching
تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
real time clock
زمان سنج بلادرنگ
The clock is fast (gaining).
ساعت دیواری تند کار می کند
Does this clock keep good time?
این ساعت دیواری درست کار می کند ؟
turn the clock back
<idiom>
زمان را به عقب برگرداندن
One cannot put back the clock.
<proverb>
هیچکس نمى تواند زمان را به عقب بر گرداند .
real time clock
ساعت بلادرنگ
The plane to ... departs at ... o'clock.
هواپیمای ... ساعت ... پرواز می کند.
horizontal clock system
طریقه هواسنجی برای به دست اوردن جهت باد
weight-driven clock mechanism
مکانیزم ساعتپانولدار
He works day and night (round the clock).
روز وشب کارمی کند
I want to depart tomorrow morning
[noon, afternoon]
at ... o'clock.
من می خواهم فردا صبح
[ظهر شب]
ساعت ... حرکت کنم.
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com