Dictiornary-Farsi | He forced his way thru the crowd . | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 55 (4 milliseconds)

English	Persian
He forced his way thru the crowd .	بزور خودش رااز میان جمعیت رد کرد


Other Matches

crowd	جمعیت
to crowd out	ازتنگی جایابسیاری جمعیت بیرون کردن
crowd	جماعت
crowd	بازور وفشارپرکردن انبوه مردم
crowd	ازدحام کردن چپیدن
crowd	گروه
crowd	شلوغی اجتماع
crowd	ازدحام
crowd	سرداب کلیسا
There were some angry looks in the crowd .	قیافه ها ؟ عصبانی دربین جمعیت دیده می شد
the crowd scattereal	جمعیت متفرق شد
to the cheers of [the crowd]	با تشویق [جمعیت]
to be a crowd-pleaser	مردم نواز بودن
crowd the plate	نزدیک به پایگاه اصلی قرارگرفتن
Move along, please! [in a crowd]	لطفا بجلو حرکت کنید! [در جمعیتی]
The crowd was pressing against the gate .	جمعیت به درورودی فشار می دادند
She lost her husband in the crowd .	شوهرش رادرمیان جمعیت گه کرد
A big crowd gathered.	جمعیت انبوهی جمع شد
A big crowd surged into the streets.	جمعیت زیادی ریخت توی خیابانها
The police held the crowd back.	پلیس جمعیت را عقب زد
forced	اجباری
forced	تحمیلی
forced labor	بیگاری
unbalanced forced	کمانکش به سوی خلاء
forced fantasy	خیال فراخوانده
forced draft	هوای تحت فشار
forced draft	هوای با فشار
A forced laugh.	خنده زورکی
forced crossing	عبور اجباری از رودخانه
forced cooling	خنک سازی چیزی
forced landing	فرود اجباری هواپیما
forced convection	تبادل حرارت اجباری
forced contract	عقد مکره
forced choice	گزینه- بایست
forced saving	پس انداز اجباری
forced sale	فروش قانونی
forced withrawal	عقب نشینی اجباری
forced vibration	ارتعاشات ناشی از تحریکات خارجی
forced labour	بیگاری
forced labour	کار اجباری
forced labor	کار اجباری
forced landing	فرود اجباری
forced marching	راه پیمایی اجباری
forced move	حرکت اجباری شطرنج
forced movement	حرکت اجباری
forced oscillations	نوسانهای اجباری
forced sale	فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
forced sale	فروش اجباری
forced distribution rating	درجه بندی با توزیع معین
forced alternating current	جریان متناوب فشرده
forced flood lubrication	روغنکاری تحت فشار
forced induction engine	موتور کمپرسور
forced page break	قطع اجباری صفحه
forced warm-air system	سیستمداخلیگرم کننده