Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
He hitched the horse to a tree.
دهنه اسب را به درخت گره زد ( بست )
Other Matches
To tie the horse to the tree.
اسب رابدرخت بستن
The kings horse has been called a pack horse.
<proverb>
به اسب شاه گفتند یابو .
hitched
پیچ وخمیدگی
hitched
نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
hitched
کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitched
خفت
hitched
اویختن
hitched
اتصال
hitched
بند
hitched
انداختن
hitched
بستن
hitched
هل دادن
hitched
تکان دادن
hitched
گیر
hitched
گرفتاری
hitched
مانع محظور
tree bench
[bench encircling a tree trunk]
نیمکت
[دور تنه ]
درخت
tree
سیستم ساختار داده که هر داده به دادههای دیگر بوسیله انشعابها وصل است .
tree
مین میکند
tree
مشاهده پروندههای ذخیره شده روی دیسک ه برای نشان دادن پرونده ها و زیرپرونده ها مرتب شده اند
tree
روش سریع انتخاب که اطلاع اولین مرتب کردن در مرحله دوم استفاده میشود تا سرعت انتخاب بالا رود
tree
شاخسار
tree
درخت
tree
قالب کفش چوبه دار
tree
شجره النسب درخت کاشتن
tree
بدرخت پناه بردن
tree
بشکل درخت شدن
tree
درتنگنا قرا ردادن
tree
سیستم داده که هرداده یا گره آن فقط دو انشعاب دارند
tree
فرمان TREE
tree
شجر
the f. of a tree
برگهای درخت
before the tree
جلو درخت
the off horse
اسب دست راست
horse
سواره نظام
au u. horse
اسب شرور
the keep of a horse
علیق اسب
one horse
بدتبار
one horse
مخصوص یک اسب بی مایه
one horse
یک اسبه
horse around
<idiom>
saw horse
خرک
horse
اسب دار کردن سوار اسب کردن
horse
سواراسبی سوار شوید
horse
غیرمنصفانه
horse
اسب دادن به
horse
بدوش کشیدن
horse
شلاق زدن
horse
برپشت سوارکردن
horse
اسبی وابسته به اسب
horse
قوه اسب
horse
بالابردن
horse
اسب
horse
خرک حلقه
horse
اسب اصیل 5ساله یا بیشتر اوردن ماهی به خشکی بزور
horse
اسب مسابقه
one-horse
یک اسبه
ordered tree
درخت مرتب شده
He uprooted the tree .
درخت را از ریشه ( جا ) ؟کند
plum tree
درخت الو
A tree is known by its fruit .
<proverb>
درخت با میوه هایش شناخته مى شود .
parse tree
درخت تجزیه
peach tree
درخت هلو
tree frog
قورباغهدرختی
tree pruner
درختآرا
tree trunk
ساقهاصلیدرخت
tree-lined
درختکارینشده
plum tree
درخت گوجه
margosa tree
زیتون
planer tree
درخت ازاد
pear tree
درخت گلابی
to spray a tree
داروی ویژه بردرختی افشاندن تا انکه میکربهای ان کشته شود
mulberry tree
درخت توت
minimal tree
درختی که گرههای ترمینالی ان مرتب شده تا باعث عملکردبهینه ان درخت شوند
joshua tree
درخت خنجری یا ابره ادم جنوب شرقی امریکا
judas tree
درخت ارغوان
locus tree
درخت اقاقیا
in the green tree
بخت سبز
locus tree
درخت خرنوب
locust tree
درخت اقاقیا
in the green tree
خوشبخت
margosa tree
تلخ
margosa tree
ازاد درخت شالسنجان
threaded tree
درخت پیچ دار
in the green tree
سرسبز
mastic tree
درخت بنه
i saw one climbing the tree
یکی را دیدم که از درخت بالامی رفت
mastic tree
درخت چاتلنغوش
huffman tree
درختی با کمترین مقادیر
minimal tree
درfکه گرههای آن به روش بهینه سازماندهی شده اند تا بیشترین کارایی را داشته باشند
The tree wI'll die .
درخت خشک خواهد شد
to shin up a tree
از درختی بالارفتن
tree surgeon
ویژه گر برش و قطع بخشهای بیماری زده یا پوسیده درختان
tree surgery
تشریح علمی درخت
tree traversal
تقاطع درختی
to girt a tree
دوردرختی راپیمودن
to girdle a tree
پوست درخت راحلقهای بریدن
tree farm
محوطه درخت کاری جنگل
unordered tree
درخت نامرتب
the root of a tree
ریشه درخت
tree structure
ساختاردرختی
tree structure
ساختار درخت
tree diagram
نمودار درخت
tree farm
خزانه درخت
tree house
خانه بالای درخت
tree network
شبکه درختی
tree of heaven
درخت عرعر
tree planting
درختکاری
tree sort
مرتب کردن درختی
tree structure
ساخت درختی
the pith of a tree
مغز درخت
to truncate a tree
شاخههای درختی را زدن
summer tree
تیرسردر
sorrel tree
ترشک درختی
smoke tree
بوته سماق
shoe tree
قالب کفش
saddle tree
یکجورگل لاله درامریکای شمالی
saddle tree
قلتاق
ornamental tree
درختتزئینی
roof tree
کش دیرک افقی چادر
roof tree
کش بالای شیروانی
sorrel tree
درخت ترشک
spanning tree
درخت پوشا
summer tree
حمال
summer tree
شاه تیر
stunted tree
درخت رشد نکرده وکوتاه
gum tree
درخت صمغ
strawberry tree
توت فرنگی درختی
spindle tree
اونموس
spanning tree
زیرگرافی از یک گراف
spanning tree
روش ایجاد توپولوژی شبکه که حلقهای ندارد و در صورت شکل یا خطای شبکه باعث افزونگی میشود
ridge tree
کش بالای شیروانی
A tree is known by its fruit.
<proverb>
درخت از میوه اش شناخته مى شود.
boot tree
قالب چکمه یا پوتین
the foot of the tree
پای درخت
cornel tree
درخت زغال اخته
cross tree
رابط عرضی دکلها
crown tree
شمع
ebony tree
خرماندو
decision tree
مسیر تصمیم گیری
decision tree
اقدامات لازم جهت تصمیم گیری
china tree
شالسنجان
decision tree
درخت تصمیم
axle tree
میله میان دو چرخ
coffee tree
درخت قهوه
dragon tree
درخت خون سیاووشان
fig tree
درخت انجیر
fir tree
درخت صنوبر
apple tree
درخت سیب
flame tree
درختان وبوته هاییکه دارای گلهای درخشان اتشی یا زرد رنگ هستند
pulm tree
درخت نارگیل
china tree
زیتون تلخ
box tree
درخت شمشاد
cross-tree
[رابط عرضی دکلها]
walnut tree
درخت گردو
binary tree
درخت دودوئی
tree of life
درخت زندگی
[این نگاره بگونه های مختلف در فرش های مناطق مختلف بکار رفته و جلوه ای از حیات انسان را تداعی می کند.]
binary tree
درخت دودویی
chaste tree
دل اشوب
chaste tree
فلفل بری
cherry tree
درخت گیلاس
chocolate tree
درخت کاکائو
christmass tree
ضربهای در بولینگ که میلههای 3 و 7 و 01 را برای راست دست و میلههای 2 و7 و 01 را برای چپ دست باقی می گذارد
clothes tree
چوب لباسی
clothes tree
چنگک لباس
bean tree
درخت خرنوب
barren tree
درخت بی میوه
balsam tree
درخت بلسان
almond tree
درخت بادام
family tree
شجره
family tree
نسب نامه
oak tree
درخت بلوط
to prune a tree
سرشاخه درختی را زدن
Deciduous tree
درخت برگریز
Coniferous tree
درخت جوزدار
[ از فامیل کاج ]
lemon tree
درخت لیمو
date tree
درخت خرما
to lop a tree
درختی را آراستن
plane tree
درخت چنار
family tree
شجره نامه
to lop a tree
سرشاخه درختی را زدن
abel tree
درخت سپیدار که نام لاتین ان alba populus است
genealogical tree
نسب نامه
genealogical tree
شجره نامه
to prune a tree
درختی را آراستن
gender tree
سلسه دودمان نسب نامه
gender tree
شجره نامه
gallows tree
چوبه دار
agriot tree
چوب چپق
grass tree
نوعی زنبق استرالیایی
Christmas tree
جعبه کنترل حاوی چراغهای رنگی
he is up a gum tree
کاردبه استخوانش رسیده است
hat tree
کلاه اویز
winged horse
شعر نظم اشعار لطف شاعرانه
towel horse
زیرحولهای
pommel horse
پشتیخرک
trojan horse
اسب تروا
wheel horse
اسب چرخ کش اسب نزدیک چرخ
clothes horse
کسی که بیش از حد به لباس و فاهر خود توجه دارد
clothes horse
رخت پهن کن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com