Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 42 (4 milliseconds)
English	Persian
He was killed when his parachute malfunctioned.	بخاطر اینکه چترش کار نکرد [عیب فنی داشت] او [مرد] کشته شد.
Other Matches
parachute	چتر نجات
parachute	پاراشوت
parachute	پاراشوت بکار بردن
parachute	چتر
parachute	با چترپریدن
parachute	چتر هوایی
malfunctioned	بدعمل کردن
malfunctioned	خرابی
malfunctioned	نادرست عمل کردن
malfunctioned	سوء عمل
malfunctioned	کژ کاری
malfunctioned	عیب فنی
malfunctioned	نقص
malfunctioned	عیب
malfunctioned	گیر بد کار کردن گیر کردن
malfunctioned	تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
malfunctioned	آنچه کامل کار نکند
malfunctioned	آنچه درست کار نکند
killed	کشته
he will be killed	کشته خواهدشد
he was killed	او کشته شد
killed	مقتول
parachute valve	دریچهچتر
reserve parachute	چترذخیرهای
main parachute	چتراصلی
parachute spinnaker	نوعی بادبان خیلی بزرگ 3گوشه
parachute spinnaker	بادبان سه گوش قایقهای تفریحی
booster parachute	چترنجاتبالابرنده
free type parachute	چتر سقوط ازاد
casue to be killed	به کشتن دادن
killed steel	فولاد ارام شده
in killed and wounded	ازکشته وزخمی
killed in action	تلف شدن در جنگ
killed in action	کشته جنگی
killed in action	کشته
killed steel	فولاد کشته
The warning light seems to have malfunctioned.	چراغ خطر به نظر می رسد دچار نقص فنی شده است.
semi killed steel	فولاد نیمه ارام
executed [judicially killed] <adj.> <past-p.>	اعدام شده
care killed the cat	غصه انسانراهرقدرهم نیرومند باشد ازپادرمیاورد
curiosity killed the cat <idiom>	فضولی هم موجب دردسرمی شود

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com