Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Other Matches
dual tone horn
بوق با دو صدا
multi tone horn
بوق با اصوات مختلف
dual
دوتایی
dual
حافظه با دو مجموعه از داده و خط وط حافظه که ارتباطات بین CPU ها را ممکن می سازد
dual
صفحه LCD رنگی که تصویر را در دو مرحله بهنگام میکند
dual
دو سیستم کامپیوتری که به طور موازی روی داده یکسان کار می کنند با دستورات مشابه برای اطمینان از صمت بالا
dual
استاندار بستههای مدار مجتمع با استفاده از دو ردیف موازی از سوزنهای متصل در امتداد لبه
dual
استفاده ازیک جفت
dual
سیستم مرتب کردن قط عات RAM روی دو طرف کابلها به طوری که در صورت بروز خطا دو مسیر جداگانه بین سرور ها باشد
dual
دو لیست موازی جدا از اطلاعات
dual
دوجنبهای همزاد
dual
دو واحدی
dual
دوگانه
dual
دولا
dual
دوتائی
dual
سیستم کامپیوتری با دو پردازنده برای اجرای سریع تر برنامه
dual
در یک سیستم FDDI ایستگاهی که حاوی دو حلقه شبکه است و برنامه تحمل خطا به کار می روند
dual
دومسیر جداگانه ضبط صوت که در وسایل استریو دیده میشود
dual
دادههای ترکیبی هر مجموعهای از داده در پاس یا لبه ساعت مختلف آماده و معتبر است
dual lane
راه دو خطه
dual magneto
مگنت دو برقی
dual carriageways
شوسه دوگانه
dual carriageway
شوسه دوگانه
dual carriageway
راه ارابه رو دو خطی
dual carriageways
راه ارابه رو دو خطی
dual magneto
مگنتوی دوتایی
dual meet
مسابقههای تیمی
dual morality
دوگانگی اخلاقی
dual nationality
تابعیت مضاعف
dual operation
عمل همزاد
dual personality
شخصیت دوگانه
dual lane
راه دو طرفه
dual density
تراکم مضاعف
dual agent
عامل اطلاعاتی دو جانبه
dual capable
جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
dual capacitor
خازن دوبل
dual carriage way
شاهراه دو طرفه
dual compressor
کمپرسور دوتایی
dual crank
میل لنگ دوبل
dual indicator
نشاندهنده دوتایی
dual granulation
باروت دو حبهای
dual ignition
احتراق دو برقی
the dual number
تثنیه
dual impression
برداشت دوگانه
dual intensity
تاکید علائم خاص
dual agent
عامل دو جانبه
dual sensation
احساس دوگانه
dual processors
پردازندههای دوگانه
dual seat
زینموتور
dual tire
لاستیک دوبل
dual carriageway road
راه با دو شوسه جدا
dual y axis graph
نمودار با دو محور y
dual purpose gun
توپ دو کاره
dual carriageway road
راه بادو جاده
dual labor market
بازار کار دوگانه
dual in line package
بسته درون برنامهای دوواحدی نوعی پایه متداول که روی ان یک تراشه نصب میشود
dual ignition system
سیستم احتراق دوتایی
dual disk drive
گرداننده دیسک دوگانه
dual channel controller
کنترل کننده دو کاناله
dual sex therapy
درمان دو جنسیتی
dual swivel mirror
آینهبازشو
dual port ram
حافظه تسهیم شده
dual price system
نظام دو قیمتی
to tone down
ملایم شدن
to tone up
تندکردن
to tone up
پرمایه ترکردن
to tone up
تندشدن
to tone up
کم مایه شدن
tone
اهنگ
tone down
<idiom>
آرام ساختن
tone
درجه صدا
to tone down
کاستن
to tone down
از تندی
tone
نوا
tone
[ذات و خلوص رنگی یک رنگینه]
tone
ته رنگ
tone
هماهنگی رنگ ها
tone-on-tone
[بکار گیری یک رنگ با پس زمینه متفاوت در زمینه فرش بطور مثال دو نوع رنگ قرمز یکی تیره و دیگری روشن]
tone
اهنگ داشتن
tone
صدا
to tone down
ملایم کردن
tone
سایه رنگ
tone
دانگ لحن
tone
درجه تیرگی و سایه داربودن رنگ در گرافیک کامپیوتری
tone
صوت
tone
به رنگ مطلوب دراوردن رنگ
tone
سایه روشن عکس هوایی
tone
سایه روشن
tone
کشیدگی طبیعی عضله حال و هوا
tone
تونوس
tone
سفت کردن
tone
باهنگ دراوردن
tone
نت
multi
دستوری که حاوی بیش از یک آدرس باشد.
multi-
در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
multi-
سیستم کامپیوتری که به چندین کاربر اجازه دستیابی به یک فایل یا برنامه در یک زمان میدهد
multi-
دستوری که حاوی بیش از یک آدرس باشد.
multi
در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
multi
سیستم کامپیوتری که به چندین کاربر اجازه دستیابی به یک فایل یا برنامه در یک زمان میدهد
dual sided disk drives
گردانندههای دیسک دو طرفه
dual channel sound system
کانال صوتی دوگانه
dialing tone
بوق ازاد
difference tone
صورت افتراقی
generating tone
صوت مولد
tone dialing
شماره گیری اهنگی
half tone
نیم پرده
half tone
رنگ متوسط سایه رنگ
half tone
سایه روشن
in an interrogatory tone
با لحن پرسش
tone deaf
فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
in a jeering tone
بلحن استهزا
level tone
اهنگ یکنواخت
side tone
صدای جانبی گوشی
feeling tone
مایه احساسی
half tone
سایه روشن زدن
to give the tone
هنگام یافتن رد شکار پارس کشیدن
tone poem
شعر دارای ترادف
otogenic tone
زنگ زدن گوشی
tone poem
شعر متشابه التلفظ
tone-deaf
فاقد حساسیت نسبت به اهنگ موسیقی
tone poem
شعر سمفونی
tone language
زبانهای اهنگی
quater tone
یک چهارم پرده
side tone
سایدتون
side tone
انعکاس صوت دریک مداربعلت مجاورت با مدار صوتی دیگر
summation tone
صوت مرکب
tone deafness
کری بسامدی
tone and semitone
پرده ونیم پرده
tone arm
الت سوزن نگهدار گرامافون
affective tone
رنگ عاطفی
tone control
پیچ اهنگ
combination tone
صوت ترکیبی
to toughen one's tone
در گفتگو سخت شدن
to toughen one's tone
لحن خود را تند کردن
dialling tone
بوقآزادتلفن
A musical tone .
مقام ( درموسیقی )
continuous tone
نقطههای متفاوت
continuous tone
اهنگ پیوسته
continuous tone
ته رنگ پیوسته
dial tone
بوق آزاد
multi-storey
چندطبقه
multi stage
چند مرحلهای
multi stage
چند طبقه
multi-coloured
چندرنگه
multi ply
چند لا
multi address
با چند نشانی
multi purpose
چند منظوره
multi channel
چند کاناله
multi contact
چند قطبی
multi disk
وسیلهای که از اندازههای مختلف و قالبهای دیسک می خواند
multi disk
سیستمی که دیسک درایوهای نصب شده با اندازههای مختلف دارد
multi disk
مربوط به چندین نوع دیسک
multi level
چند سطحی
multi meter
سنجه چند کاره
multi pass
چند گذری
multi platform
که روی سخت افزارهای مختلف اجرا میشود
multi programming
سیستم عامل که چندین برنامه را همزمان اجرا میکند
multi mate
مالتی میت
multi chamber
نوعی محفظه احتراق درموتورهای توربین که در ان محفظه ها دورتادورقرارگرفته اند
multi valued
چند ارز
multi user
چند کاربری
multi tasking
همزمان بدون کم کردن سرعت اجرای پردازنده
multi-millionaire
بسیار پولدار
multi tasking
توانایی سیستم کامپیوتری برای اجرای دو یا چند برنامه همزمان
multi tasking
اجرای چندین کار
multi-millionaire
بسیار ثروتمند
multi-millionaires
بسیار پولدار
multi-millionaires
بسیار ثروتمند
multi way switch
کلید تبدیل
multi way switch
کلید چند راهه
multi way machine
دستگاه چند راهه
dual channel television sound system
کانال صوتی دوگانه
continuous tone image
تصویر تشکیل شده از ترکیبات نواحی مجزا
bass tone control
کنترلصدایبم
loud tone horn
بوق با صدای زیاد
half tone screen
صفحه سایه روشن زدن درعکاسی پرده سایه روشن
tone leader generator
ژنراتوررهبریصدا
I take exception to the tone of your remarks.
من به لحن سخنان شما اعتراض می کنم.
touch tone telephone
تلفن دکمهای در سیستمهای پردازش از راه دور
treble tone control
کنترلصدایزیر
multi circuit switch
کلید سری
multi color recorder
نگارنده چند رنگ
multi user system
سیستم کامپیوتری که در هر لحظه بیشتر از یک کاربر را پشتیبانی میکند
multi conductor cable
کابل افشان
multi stage press
پرس چند طبقه
multi contact plug
دوشاخه با کنتاکتهای متعدد
multi stage sampling
نمونه گیری چند مرحلهای
multi stage scaffolding
داربست چند طبقه
multi chamber klin
کوره چند محفظهای
multi conductor cable
کابل چند رشتهای
multi-chain necklaces
گردن بند چند زنجیره
multi statement line
خط ی از برنامه کامپیوتری که حاوی بیشتر از یک دستور یا عبارت است
multi terminal system
سیستمی که چندین ترمینال به یک CPU وصل شده اند
multi bus system
معماری کامپیوتر که باس سریع بین CPU و حافظه اصلی و یک باس کند تر بین CPU و سایر وسایل جانبی دارد
multi board computer
کامپیوتری که چندین تخته مدار مجتمع دارد که به یک تخته اصلی وصل هستند
multi blade grap
قلاب چند تیغه
multi-ply yarn
نخ چند لا
multi strand machine
دستگاه چند رشتهای
multi stage production
تولید چند مرحلهای
multi electrode valve
لامپ چند قطبی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com