Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 63 (1 milliseconds)
English
Persian
The Catholic Church springs
[comes]
to mind as an obvious example.
کلیسای کاتولیک به عنوان یک نمونه بارز به ذهن می آید.
Other Matches
Catholic
جامع
Catholic
بلند نظر
Catholic
ازاده کاتولیک
Catholic
عضو کلیسای کاتولیک
Roman Catholic
وابسته به کلیسای کاتولیک روم
of the catholic persuasion
وابسته به تیره کاتولیک
greek catholic
عضو کلیسای شرقی
greek catholic
عضوکلیسای کاتولیک رومی
of the catholic persuasion
کاتولیک
More Catholic than the Pope .
کاسه داغ تر از آش ( دایه مهربانتر ازمادر )
You are more catholic than the pope.
<proverb>
از پاپ کاتولیک تر شده اى .
springs
پاطاق
springs
جستن
springs
پریدن
springs
جست
springs
فنر فنری
springs
پرش
springs
چشمه اب
springs
فنر
springs
چشمه
springs
بهار
springs
فنر انبرک
springs
جست وخیز
springs
حالت فنری
springs
حالت ارتجاعی فنر پریدن
springs
جهش کردن
springs
جهیدن قابل ارتجاع بودن
springs
حالت فنری داشتن
springs
فاهر شدن
springs
سرچشمه
thermal springs
چشمههای اب گرم
that first springs to the mind
متبادر به ذهن
church
کلیسایی درکلیسامراسم مذهبی بجااوردن
the church e.
سازمان قانونی کلیسا
church
کلیسا
cambridge springs defence
دفاع کیمبریج اسپرینگزدرگامبی وزیر شطرنج
Episcopal Church
کلیسائیدرآمریکاواسکاتلند
High Church
فرقهای که سخت پابند اداب ورسوم کلیسایی ومناجات وتسبیحات مرسوم درکلیساهستند
hall-church
[کلیسایی با چندین راهرو اما بدون پنجره بام]
ambulatory church
[کلیسایی که حرم و نمازخانه آن با رواق جدا شده است.]
ante-church
پیش ناو کلیسا
Collegiate church
کلیسای وقف ایتام
cross-church
کلیسای صلیبی
double church
کلیسا دو طبقه
fortified church
[کلیسایی دارای استحکامات نظامی]
Coptic Church
کلیسای بومی مصر و اتیوپی
Coptic Church
کلیسای قبطی
Church of England
کلیسای انگلستان
facing the church
روبروی کلیسا
greek church
کلیسای خاور
greek church
کلیسای شرقی
church text
یکجورحروف سیاه قلم که بیشتربرای نوشتن لوحههای گورستان بکارمی رود
church warden
متصدی دارایی کلیسا
church goer
کلیسارو
the church militant
قاطبه مسیحیان جهان
the church militant
همه کسانی که در راه دین مسیحی می جنگند
the orthodox church
کلیسای خاور
the orthodox church
کلیسای ارتودوکس
established church
کلیسای قانونی و شرعی
The town is famous for its hot springs .
این شهر بدلیل چشمه های آبگرمش شهرت دارد
as poor as a church mouse
مثل گدای شب جمعه
[فقیر]
to be
[as]
poor as a church mouse
<idiom>
بیش از اندازه تنگدست بودن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com