English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
The route runs across this country. خط مسیر از این کشور می گذرد.
Other Matches
runs اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
runs اجرا
runs امتداد
runs رانش دایر بودن
runs راندن
runs مسیر
runs ردپا حدود
runs گردش
runs دور
runs به کار انداختن روشن کردن موتور
runs یک راه عکسبرداری هواپیما
runs یک امتیاز
runs اجرای سیستم با فرفیت کمتر در صورت بروز خطا
runs اجرای
runs دستورات یک برنامه
runs دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
runs سفر
runs ترتیب محوطه
runs سلسله
re-runs دوباره دویدن
re-runs برنامهی تکراری
re-runs نمایش مجدد
runs دستور RUN
runs اجرای مجموعهای دستورات یا برنامه ها یا توابع توسط کامپیوتر
runs کار کردن یک وسیله
runs دویدن
runs پیمودن
runs ردیف
runs نشان دادن
runs اداره کردن
runs دوام یافتن ادامه دادن
runs پخش شدن جاری شدن
runs کارکردن موتور
dummy runs تمرین بدون استفاده ازمهمات جنگی
trial runs استفاده ازمایشی
Generosity runs in the family. سخاوت دراین خانواده ارثی است
the train runs without a stop میرود
the train runs without a stop قطار بدون ایست
He is the boss . He runs the show. اوهمه کاره است
He is running ( runs ) the factory . او کارخانه را می گرداند
The engine runs by a battery. این موتور با باتری کار می کند.
The book runs to nearly 600 pages. این کتاب تقریبا بالغ بر ۶۰۰ صفحه می شود.
Two dogs fight for a bone, and a third runs away w. <proverb> دو سگ بر سر استخوانى مى جنگند سومى آنرا بر مى دارد و مى برد .
route راه
route مسیر یک پیام بین فرستنده و گیرنده در شبکه
route به خاک نشاندن تثبیت کردن
en route در راه
re route ارسال در یک متفاوت
re-route ارسال در یک متفاوت
route رهنامه
route مسیر چیزیرا تعیین کردن
route خط سیر
route جاده
route مسیر
route راه جریان معمولی
route کانال
route تعیین خط مسیر
route به زمین نشاندن
route فرمان حرکت دادن
operational route مسیر عملیاتی
operational route جاده عملیاتی
open route جاده بدون کنترل وبازرسی
overland route راه سفر به هندوستان از دریای مدیترانه
operational route جاده حاضر به کار
operational route جاده رزمی
overland route راه خشکی
open route جاده باز
logistic route تدارک کردن
logistic route فن امادکردن یکانهادر عملیات
logistic route امورلجستیکی
logistic route مسیرهای لجستیکی تدارکات
logistic route امورلجستیکی یکانها
logistic route راههای تدارکاتی
lateral route جاده هایی که به موازات خط لجمن قرارداشته باشند
lateral route جاده عرضی
route classification طبقه بندی جاده ها
route column ستون راهپیمایی
route board تختهتعیینمسیر
trunkair route مسیر هوایی استراتژیکی مسیر حرکت و حمل و نقل استراتژیکی هوایی
transit route مسیر دریایی بین المللی مسیر ترانزیت راه ترانزیت
supply route خط تدارکات راه اماد
supply route مسیر اماد
supply route اماد راه
signed route جاده علامت گذاری شده ودارای علایم شناسایی
route transposition نوعی سیستم رمز که حروف رمز را با پیروی از یک مسیرمعین به هم می چسبانند
route step قدم راه رو قدم راه رفتن
route selection انتخاب مسیر
route reconnaissance شناسایی مسیر
route reconnaissance شناسایی جاده
route order فرمان ستون راه رو
route order ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
route column ستون راه
scenic route مسیرنمایشی
dispatch route جاده تحت کنترل خودی درزمان مشخص مسیر اعزام پرسنل
artificial route مسیر مصنوعی
delay en route تاخیر در حین راه
axial route مسیر طولی منطقه عقب جاده طولی منطقه مواصلات
air route مسیر هوایی
route marches راهپیمایی در روی جاده راهپیمایی پیاده فرمان قدم راه
route march راهپیمایی در روی جاده راهپیمایی پیاده فرمان قدم راه
delay en route تاخیر درحین حرکت در مسیر
coastal route مسیر ساحلی
approach route مسیرفرود به باند
alternative route گزینش مسیر دیگر
coastal route راه ابی ساحلی
route step فرمان قدم راه
convoy route مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
approach route مسیر تقرب به باند
main supply route راه اصلی تدارکات
main supply route مسیر اصلی اماد
main supply route اماد راه اصلی
convention merchandies per route قرارداد بین المللی جهت حمل کالا
double flow route مسیر دو طرفه
link route segments راههای مورد استفاده برای حمل بار یکپارچه
double flow route جاده دو خطه
line route map نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
double flow route جاده دوطرفه
great circle route مسیرقوس دایره عظیمه سماوی
great circle route کمان دایره عظیمه
freight route order ترتیب حمل و نقل درجاده ها
freight route order ترتیب تقدم استفاده از جاده ها
We took the scenic route from Oslo to Bergen. ما در مسیر خوش منظر اسلو به برگن راندیم.
country بیرون شهر دهات
country مملکت
up country نواحی داخل کشور
one country or another این یا یک کشور دیگری
US (country) کشورآمریکاStates Unilted
the country is ours کشور مال ما است
up country ییلاقی
in the country در حومه شهر
country ییلاق
in the country درییلاق
in this country <adv.> در این کشور
old country وطن اصلی مهاجرین امریکایی
country دیار
country کشور
in this country <adv.> در اینجا
country-and-western رجوع شود به music country
to export something [from / to a country] صادر کردن [به یا از کشوری]
bordering country ملت همسایه
airspace [over a country] فضای هوایی [در کشوری]
country seats خانهی بزرگ روستایی
country seat خانهی اربابی
country seat خانهی بزرگ روستایی
self supporting country کشور متکی به خود
cross-country دو صحرانوردی
country town شهرستان
country club باشگاه ورزشی وتفریحی
country club باشگاه خارج از شهر
To smuggle in to ( out of ) a country . جنسی را بداخل ( بخارج ) کشور قاچاق کردن
country clubs باشگاه ورزشی وتفریحی
country clubs باشگاه خارج از شهر
mother country کشور اصلی
Turkey (country) ترکیه
country house خانهروستایی
country dancing نوعیرقص
mother country میهن
tropical country گرمسیر
bordering country کشور همسایه
country seats خانهی اربابی
native country میهن
country side بیرون شهر حومه شهر
country party حزب هواخواه پیشرفت فلاحتی
country of origin کشور مبداء
p was restored in the country کشورامن شد
p was restored in the country ارامش درکشوربرقرارشد
rolling country زمین پوشیده
rough country تپه ماهور
rough country سرزمین ناهموار
country teams تیمهای اعزامی به کشورها
cross country خارج از جاده وشارع اصلی در فضاهای بازدهات صحرایی
native country وطن
natire country میهن
north country انگلستان شمالی
cross country خارج از جاده
open country زمین باز
cross country درسرتاسرمزرعه ورزشهای میدانی وصحرایی
donee country کشور کمک گیرنده
donner country کشور کمک کننده
donner country کشوربخشنده
country man هم میهن
traitor to one's country وطن فروش
traitor to one's country خائن به کشور
broken country زمین دوعارضه
broken country زمین مضرس
best governed country کشوری که بهترین طرزحکومت رادارد
the talnet of the country مردم با استعداد کشور
the youth of the country جوانان کشور
forwarding country کشور فرستنده
to bleed for one's country برای میهن خود خون دادن
self supporting country کشور خود کفا
home country محل تولید
home country کشور اصلی
self supporting country کشوری که از جهات مختلف به خودمتکی و از خارج بی نیازباشد
cross country میان بر
host country کشور میزبان
country court دادگاه بخش
country life زندگی روشنایی
country file را برای کشورهای مختلف تعریف میکند
country file فایلی در سیستم که پارامترها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com