English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 111 (6 milliseconds)
English Persian
To cook the books. حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
Other Matches
cook اشپز
to cook پختن [مانند سوپ و نهار و شام]
cook off گل کردن مهمات
cook off گل کردن فشنگ
cook پختن
cook up <idiom> اختراع کردن ،ساختن وچیزی روباهم گذاشتن
cook of mess نوبتچی اشپزخانه
cook house اشپزخانه کشتی
cook's mate شاگرد اشپز
cook's knife چاقویآشپزی
Cook Islands آبخست گروه کوک
to cook a person's g. کارکسیرازارکردن کارکسیراساختن
man cook مرد اشپز
pressure cook تحت فشار پختن
pressure cook دیگ زودپز
pastry cook کماج پز
pastry cook کلوچه پز
pressure cook دردیگ زودپزپختن
man cook اشپز مرد
cook house اشپزخانه اردو
cook hole اشپزخانه
To cook food. غذا پختن
cook out [American] بریان کردن
cook one's goose <idiom> نقش بر آب کردن
cook out [American] کباب کردن
To cook a pottage for some one . <proverb> آش براى کسى پختن .
cook out [American] باربیکیو کردن
cook's mate کمک اشپز
cook one's goose <idiom> شانس کسی رااز اوگرفتن
aregular cook اشپز رسمی
aregular cook اشپز حسابی
areal cook یک اشپز حسابی
To cook up a story <idiom> [یک مشت راست ودروغ سر هم کردن]
I'm not very hungry, so please don't cook on my account. من خیلی گرسنه نیستم، پس لطفا بحساب من آشپزی نکن.
I'll cook your goose !I'll fix you good and proper ! آشی برایت بپزم که خودت حظ کنی ( درمقام تهدید )
my other books کتابهای دیگر من
our books کتابهای ما
our books کتابهامان
many books کتابهای بسیار
one for the books <idiom> چیز غیر عادی
these books are their این کتابهامال ایشان است
those books are yours ان کتابها
those books are yours مال شما است
various books کتابهای گوناگون یا مختلف
keep books <idiom>
the two books are a like با هردو یک جور معامله کردم
many books چندین کتاب
i have as many books as you هر چند
books دفتر
books ثبت کردن
i had many books he had none من کتابهای بسیار داشتم اوهیچ نداشت
d.'s books ورق
he took to books زدبکتاب
books اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
he took to books پرداخت به کتاب خواندن
f. of books عاشق کتاب
f. of books مایل به کت اب
books شماره بازیگرخطاکار
to keep books دفترداری کردن
keep books دفترداری کردن
books فصل یاقسمتی از کتاب
i have as many books as you کتاب شما دارید منهم دارم
books مجلد دفتر
books کتاب
books درکتاب یادفترثبت کردن
books رزرو کردن توقیف کردن
books of this type این نوع کتابها
Stackup the books. کتابهارا روی هم بچین
We have two books extra. دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
hit the books <idiom> برای کلاس آماده شدن
My books are all scattered. کتابهایم همه پرت وپلاشده اند
collecting books وصول مطالبات
prayer books نماز نامه
lodge-books کتاب مقررات معماری
talking books صفحه گرامافون مخصوص تدریش زبان وغیره
Enter it in the books . آنرا دردفاتر وارد کنید
prayer books دعانامه
prayer books کتاب نماز
to borrow up to ... books تا... [مدتی] کتاب قرض گرفتن
cash books دفتر نقدی
leave your books w me پیش
telephone books راهنمای تلفن
heretical books کتب ضلاله
the books that you bought کتابهایی که شما خریدید
the books hereof کتابهای این کتابخانه
sibilline books کتابهای فالگیر رومیان باستان که میگفتندزنهای غیبگو نوشته اند
sacred books کتب مقدسه
sacred books کتابهای مقدس
list of books فهرست یا صورت کتابها
i owe for all my books پول همه کتابهای خود راقرض کردم
inspired books کتابهای الهام شده
leave your books w me برای
heretical books کتب ضلال
to be in ones black books مغضوب کسی واقع شدن
to be in ones good books موردالتفات کسی بودن
telephone books دفتر تلفن
phone books دفتر حاوی شمارههای تلفن
phone books کتاب راهنمای تلفن
log books رخداد نامه
log books رخداد نگاشت
log books دفتر رخدادهای روزانه
comic books کتاب دارای کاریکاتورهایی که داستانی را شرح میدهد
comic books کتاب کاریکاتور
leave your books w me درنظر
the desk is piled with books میز از کتاب انباشته شده است
the desk is piled with books کتابهادر روی میزانبوه شده اند
the fire books of moses اشعاریا کتابهای پنجگانه توراه
in one's good books (graces) <idiom> موردعلاقه شخص قرار گرفتن
coffee-table books کتاب پر تصویر و بزرگ و پر جلایی که روی میزپیشدستی قرار میدهند
Put the books back on the shelf. کتابها را بگذار توی قفسه سر جایش
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com