English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 187 (9 milliseconds)
English Persian
To jump down somebodys throat. ناگهان وسط حرف کسی پریدن
Other Matches
jump down someone's throat <idiom>
To jump down someones throat. به کسی توپ وتشر زدن
To value somebodys acvice . قدر پند ونصیحت کسی را دانستن
To get in somebodys hair . To irritate someone. موی دماغ کسی شدن
To pick somebodys pocket. جیب کسی را زدن
To open somebodys eyes to something. چشم وگوش کسی را باز کردن
To soften somebodys heart . دل کسی را نرم کردن
To put the words in somebodys mouth. حرف دردهان کسی گذاشتن
To rub salt in somebodys wound . نمک بر زخم کسی پاشیدن
To put a bullet thru somebodys body. گلوله ای دربدن کسی قرار دادن
To make an attemp on somebodys life . قصد جان کسی را کردن
throat از گلو ادا کردن
throat گلوگاه
throat گلوگاه چوب
throat قسمت تنگ شده یک کانال یا یک ساختمان
throat صدا دهان
throat گلو
throat نای
throat دهانه
shove down one's throat <idiom> اجبارکسی به کاری که نمیخواهد انجام دهد
To grip someone by the throat . گلوی کسی را گرفتن
I have a sore throat. گلویم دردمی کند
furance throat گلوگاه کوره
effective throat گلوگاه موثر
nozzle throat گلوگاه نازل
ram (something) down one's throat <idiom> سرزنش کردن
Sweet went down his throat. <proverb> آب خوش از گلویش پایین نرفت .
To clear ones throat. سینه ( گلوی ) خود را صاف کردن
strep throat گلو درد میکروبی گلودرد استرپتوکوکی
chimney-throat دود رو دودکش
sore throat گلو درد
cut-throat هر کس برای خود
cut-throat غیر انسانی
cut-throat بیامان
cut-throat بیرحمانه
cut-throat جنایت کارانه
cut-throat گلوبر
cut-throat قداره کش
cut-throat آدم کش
cut-throat چاقوکش
to lie in one's throat دروغ شاخدارگفتن
to stick in the throat درگلوگیرکردن
skew throat گلوی اریب
throat lash تسمهگلو
chimney-throat گلوی دودکش
skew throat گلوی مورب
cut-throat تکی
throat protector حافظگلو
lump in throat عقده در گلو
A bone has stuck in my throat . یک استخوان توی گلویم گیر کرده
cut throat competition رقابت بیرحمانه
cut throat competition رقابت ادمکشانه
The whisky burned in my throat . ویسکی گلویم راسوزاند
cut-throat razor تیغاصلاحگردن
putrid sore throat خناق
putrid sore throat دیفتری
Let not your tongue cut your throat. <proverb> مگذار زبانت گلویت را قطع کند .
throat=water drop ابچکان
ear, nose and throat specialist متخصص گوش و حلق و بینی [پزشکی]
jump off اغاز حمله
jump off اغاز
jump off شروع بحمله
jump off پرش
jump off شروع حمله
jump پریدن
jump تغییرمسیر دادن و منحرف شدن
jump پرش به هوا با هر دوپا
jump حمله شمشیرباز با پرش به هوا
jump جهت
jump جهش
jump جهیدن
jump خیز زاویه پرش لوله توپ
jump خیز زدن
jump جوردرامدن
jump وفق دادن
jump پرش
jump جهش افزایش ناگهانی
jump ترقی
jump پریدن با چتر پرش اسب از مانع
jump پراندن جهاندن
jump on someone <idiom>
jump جستن
to jump on somebody به کسی پریدن [زود ایراد گرفتن از کاری که کرده شده یا چیزی که گفته شده]
jump at <idiom>
jump all over someone <idiom>
to jump up at somebody به کسی پریدن [مانند سگ دوستانه یا خوشحال]
jump through a hoop <idiom>
jump to conclusions <idiom>
To jump the queue. خود را داخل صف جا زدن ( خارج از نوبت )
jump-start شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump on the bandwagon <idiom> [پیوستن به گرایش یا فعالیتی محبوب]
To jump across the stream. ازروی نهر آب پریدن
jump the gun <idiom>
jump bail <idiom>
water jump چاله ابی در مسیر دو 0003 متربا مانع
water jump مانع ابی
to jump at something [colloquial] به چیزی واکنش نشان دادن
jump leads باتریبهباتریکردنبرایروشنکردنماشین
To jump up . To be startled. از جاپریدن
To jump . To be startled. ازجا پریدن
jump jet جتیکهمیتواندعمودیپروازکند
to line-jump داخل صف زدن
jump ski پرشاسکی
jump suits لباس خانه و استراحت
jump suits روپوش
jump out of one's skin <idiom>
jump suit لباس خانه و استراحت
go jump in a lake <idiom> رفتن وآزار نرساندن به کسی
jump suit روپوش
waltz jump پرش والس
velocity jump جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
jump-started شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
counter jump پرش با نیم چرخش وبازگشت روی لبه همان اسکیت
electron jump پرش الکترون
hydraulic jump جهش هیدرولیکی
hydraulic jump جهش هیدرولیک
hydraulic jump پرش هیدرولیک
johnny jump up گل بنفشه امریکایی
jump altitude ارتفاع پرش
jump altitude ارتفاع مناسب برای پرش چتربازان
jump ball جمپبال
jump ball توپی که داور بین دوبازیگر به هوا می اندازد
jump fishing ماهیگیری سیار برای کشف محل ماهیها
jump instruction موقعتی که پردازنده به بخش دیگر برنامه هدایت میشود در صورتی که شرط برقرار باشد
jump instruction موقعتی که CUPU از دستورالعمل فعلی به نقط ه دیگر برنامه برود
jump instruction پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
jump instruction دستوری که کنترل را از یک نقط ه برنامه به دیگری منتقل میکند بدون هیچ شرطی
conditional jump جهش شرطی
combat jump پرش با چتر درمنطقه دشمن
jump-starting شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-starts شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
triple jump پرش سه گام
high jump پرش ارتفاع
long jump پرش طول
ski jump پرش با اسکی
angle of jump زاویه پرش لوله توپ
angle of jump زاویه پرش
arabian jump نیم پشتک
jump start شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
broad jump پرش طول
jump joint اتصال لب به لب
combat jump پرش رزمی
jump instruction هدایت CPU به بخش دیگر برنامه
jump kick شوت درحال پرش
unconditional jump جهش غیر شرطی
jump turn تغییر جهت و پیچ در پرش
loop jump پرش و چرخش کامل و فرودروی همان لبه اسکیت
jump instruction دستور برنامه نویسی برای خاتمه دادن به یک سری دستورات و هدایت پردازنده به بخش دیگر برنامه
scissors jump پرش قیچی در اسکیت
split jump پرش از لبه عقبی یک پا بانیم چرخش و پرتاب پا به بالا وبرگشت
split jump پرش روسی
squat jump کلاغ پر
stag jump پرش با پاهای باز در هوا
jump the gum خطا در اغاز پرش
step jump پرش و برگشت روی همان پا
strong jump جهش ابی شدید
subroutine jump جهش زیرروال
two state jump جهش دو حالتی
jump stop توقف ناگهانی با پرش بهواوچرخش
jump spin چرخش با اغاز پرش بهوا
jump rider سوارکار در پرش
jump racing مسابقه پرش از مانع
jump seat صندلی تا شو
jump pass پاس در حال پرش
jump set پاس پرشی
jump shooter شوت جفت زن
jump line سطر پرش
jump speed سرعت پرش
jump spark جرقه جهنده
jump speed سرعت مناسب برای پرش باچتر
jump into the lion's mouth <idiom> خود را توی دهان افعی انداختن
toe loop jump پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
tap loop jump پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
turnaround jump shot پرش از پشت و چرخش بهنگام شوت
to queue-jump [British E] داخل صف زدن
hop stop and jump قسمتهای سه گانه پرش طول سه گام
standing high jump پرش ارتفاع بدون دورخیز
jump height curve منحنی ارتفاع جهش در مقابل ابگذری
standing broad jump پرش طول بدون دورخیز
conditional jump instruction دستورالعمل پرش شرطی
jump spark ignition احتراق با جرقه جهنده
jump spark distributor دلکو با جرقه جهنده
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself . بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
to jump-start an engine موتوری را با کابل باتری به باتری روشن کردن
to jump-start someone's car کمک برای روشن کردن [خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
To have a sore throat (sore eyes). گلو درد ( چشم دزد ) داشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com