English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 132 (6 milliseconds)
English Persian
jump-started شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
Other Matches
he started at my voice از صدای من از جا پرید
We started when the wind stopped . هنگامی که باد ایستادحرکت کردیم
Once the fire has started, it burns cleen and dry. <proverb> آتش چو برافروخت بسوزد تر و خشک .
jump جهیدن
jump جهش
to jump up at somebody به کسی پریدن [مانند سگ دوستانه یا خوشحال]
to jump on somebody به کسی پریدن [زود ایراد گرفتن از کاری که کرده شده یا چیزی که گفته شده]
jump off اغاز حمله
jump on someone <idiom>
jump at <idiom>
jump all over someone <idiom>
jump off پرش
jump off اغاز
jump off شروع بحمله
jump off شروع حمله
jump جهت
jump جستن
jump ترقی
jump جهش افزایش ناگهانی
jump پرش
jump پراندن جهاندن
jump وفق دادن
jump جوردرامدن
jump خیز زدن
jump پریدن
jump حمله شمشیرباز با پرش به هوا
jump پریدن با چتر پرش اسب از مانع
jump پرش به هوا با هر دوپا
jump خیز زاویه پرش لوله توپ
jump تغییرمسیر دادن و منحرف شدن
subroutine jump جهش زیرروال
two state jump جهش دو حالتی
unconditional jump جهش غیر شرطی
velocity jump جهش لوله توپ یا جهش گلوله در اثر سرعت اولیه پرتاب گلوله
waltz jump پرش والس
water jump مانع ابی
strong jump جهش ابی شدید
jump stop توقف ناگهانی با پرش بهواوچرخش
jump the gum خطا در اغاز پرش
jump turn تغییر جهت و پیچ در پرش
loop jump پرش و چرخش کامل و فرودروی همان لبه اسکیت
scissors jump پرش قیچی در اسکیت
split jump پرش از لبه عقبی یک پا بانیم چرخش و پرتاب پا به بالا وبرگشت
split jump پرش روسی
squat jump کلاغ پر
stag jump پرش با پاهای باز در هوا
step jump پرش و برگشت روی همان پا
water jump چاله ابی در مسیر دو 0003 متربا مانع
jump suit روپوش
jump the gun <idiom>
jump bail <idiom>
jump down someone's throat <idiom>
jump on the bandwagon <idiom> [پیوستن به گرایش یا فعالیتی محبوب]
jump out of one's skin <idiom>
jump through a hoop <idiom>
jump to conclusions <idiom>
to jump at something [colloquial] به چیزی واکنش نشان دادن
go jump in a lake <idiom> رفتن وآزار نرساندن به کسی
To jump the queue. خود را داخل صف جا زدن ( خارج از نوبت )
To jump up . To be startled. از جاپریدن
jump suit لباس خانه و استراحت
jump suits روپوش
jump suits لباس خانه و استراحت
jump ski پرشاسکی
jump jet جتیکهمیتواندعمودیپروازکند
jump leads باتریبهباتریکردنبرایروشنکردنماشین
to line-jump داخل صف زدن
To jump . To be startled. ازجا پریدن
To jump across the stream. ازروی نهر آب پریدن
jump spin چرخش با اغاز پرش بهوا
jump start شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
combat jump پرش با چتر درمنطقه دشمن
conditional jump جهش شرطی
counter jump پرش با نیم چرخش وبازگشت روی لبه همان اسکیت
electron jump پرش الکترون
hydraulic jump جهش هیدرولیکی
hydraulic jump جهش هیدرولیک
hydraulic jump پرش هیدرولیک
johnny jump up گل بنفشه امریکایی
jump altitude ارتفاع پرش
jump altitude ارتفاع مناسب برای پرش چتربازان
combat jump پرش رزمی
jump joint اتصال لب به لب
broad jump پرش طول
jump-start شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-starting شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
jump-starts شروع از محل اغاز با پرش به هوا و بجلو
triple jump پرش سه گام
high jump پرش ارتفاع
long jump پرش طول
ski jump پرش با اسکی
angle of jump زاویه پرش لوله توپ
angle of jump زاویه پرش
arabian jump نیم پشتک
jump ball جمپبال
jump ball توپی که داور بین دوبازیگر به هوا می اندازد
jump line سطر پرش
jump pass پاس در حال پرش
jump racing مسابقه پرش از مانع
jump rider سوارکار در پرش
jump seat صندلی تا شو
jump set پاس پرشی
jump shooter شوت جفت زن
jump spark جرقه جهنده
jump speed سرعت مناسب برای پرش باچتر
jump kick شوت درحال پرش
jump instruction هدایت CPU به بخش دیگر برنامه
jump speed سرعت پرش
jump fishing ماهیگیری سیار برای کشف محل ماهیها
jump instruction پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
jump instruction موقعتی که CUPU از دستورالعمل فعلی به نقط ه دیگر برنامه برود
jump instruction دستوری که کنترل را از یک نقط ه برنامه به دیگری منتقل میکند بدون هیچ شرطی
jump instruction دستور برنامه نویسی برای خاتمه دادن به یک سری دستورات و هدایت پردازنده به بخش دیگر برنامه
jump instruction موقعتی که پردازنده به بخش دیگر برنامه هدایت میشود در صورتی که شرط برقرار باشد
To jump down somebodys throat. ناگهان وسط حرف کسی پریدن
jump height curve منحنی ارتفاع جهش در مقابل ابگذری
jump spark distributor دلکو با جرقه جهنده
jump into the lion's mouth <idiom> خود را توی دهان افعی انداختن
to queue-jump [British E] داخل صف زدن
jump spark ignition احتراق با جرقه جهنده
to jump-start an engine موتوری را با کابل باتری به باتری روشن کردن
conditional jump instruction دستورالعمل پرش شرطی
turnaround jump shot پرش از پشت و چرخش بهنگام شوت
toe loop jump پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
tap loop jump پرش از لبه عقبی یک اسکیت بکمک نوک انگشت پای دیگر وچرخش کامل در هوا وبازگشت روی همان لبه عقبی
hop stop and jump قسمتهای سه گانه پرش طول سه گام
To jump down someones throat. به کسی توپ وتشر زدن
standing high jump پرش ارتفاع بدون دورخیز
standing broad jump پرش طول بدون دورخیز
to jump-start someone's car کمک برای روشن کردن [خودروی کسی را با باتری مستقلی یا ماشین دیگری]
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself . بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com