|
|||||||||||||||||||||
|
|||||||||||||||||||||
|
|||||||||||||||||||||
Total search result: 11 (2 milliseconds) | |||||
English | Persian | ||||
---|---|---|---|---|---|
accumulated | متراکم | ||||
accumulated | انباشته شده | ||||
Other Matches | |||||
accumulated depreciation ![]() |
کل مقدار پولی که شرکت یا سازمان می تواند از ارزش ماشین یا تجهیزات به دلیل مستهلک شدن کسر کند | ||||
the interst accumulated | تنزیل ان روی هم رفت | ||||
accumulated frequency | فراوانی تجمعی | ||||
accumulated frequency | فراوانی تراکمی | ||||
accumulated error | خطای انباشته | ||||
accumulated dividend | سود سهام متراکم شده | ||||
accumulated capital | سرمایه متراکم | ||||
accumulated profit ![]() |
پولی که شرکت یا شخصی در سال های قبل به دست آورده و استفاده نکرده یا به خریداران سهام نداده است | ||||
Dust has accumulated [settled] on the chairs. ![]() |
روی صندلی ها خاک نشسته |
Recent search history | |
|