English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
activated methylene group گروه متیلن فعال شده
Other Matches
methylene ریشه دو فرفیتی هیدروکربن بفرمول =2CH متیلین
activated کنش ور کردن
activated آغاز یک فرآیند یا آغاز کار یک وسیله
activated فعال کردن تخلیص کردن
activated به فعالیت پرداختن
activated بازگشت بازیگر به زمین
activated به کار انداختن چاشنی مین را کشیدن چکانیدن ماشه جنگ افزار
activated فعال کردن
activated فعال کردن بفعالیت پرداختن بکارانداختن
activated تخلیص کردن
activated charcoal ذغال فعال شده
activated charcoal کربن فعال شده
activated carbon ذغال فعال شده
activated carbon کربن فعال شده
activated sludge لجن فعال شده
activated diffusion پخش فعال شده
activated cathode کاتد فعال شده
activated complex کمپلکس فعال شده
activated mine مین مسلح
activated mine مین با ماسوره فرعی
out group برون گروه
we group گروه خودی
group مجموعهای از نشانه ها یا فایل ها یا برنامه ها که در یک پنجره نشان داده می شوند
group کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
group مجموعهای از رکوردهای کامپیوری حاوی اطلاعات مربوط به هم
group جمع اوری چندین چیز با هم
group جمع کردن چندین وسیله با هم
in group گروه خودی
t group گروه T
t group گروه حساسیت اموزی
group مجموعهای از کاربران که با یک نام معرف شده اند
group نشانهای که پنجرهای را نشان میدهد که حاوی مجموعهای نشانههای فایل یا برنامه هاست
group دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
group ناوگروه
group گروه رزمی
group جمع شدن
group دسته دسته کردن
group جمعیت گروه بندی کردن
group دسته
group گروه
group انجمن
group دسته بندی کردن
group حزب
group شیعه
group کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
group طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
group velocity سرعت گروهی
group dynamics پویش گروهی
infinite group گروه نامتناهی
landing group گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
hydrogxyl group گروه هیدروکسیل
local group گروه محلی
phosphoryl group گروه فسفریل
marginal group گروه حاشیهای
membership group گروه عضویت
group dynamics مطالعه عوامل و نیروهای موثر در یک گروه بشری
minority group گروه اقلیت
natural group گروه طبیعی
norm group گروه هنجار
open group گروه باز
leaving group گروه ترک کننده
group drive محرکه گروهی
group theory نظریه گروهی
group theory نظریه گروهها
group test ازمون گروهی
group mark علامت گروه
group interview مصاحبه گروهی
group index اندیس گروه
group index شاخص گروه
group identification همانند سازی گروهی
group frequency بسامد گروهی
group membership عضویت گروهی
group mark نشان گروه
group norms هنجارهای گروهی
group teaming ریخته گری گروهی
group structure ساخت گروهی
group separator جداساز گروه
group selector سلکتور گروهی
group rendezvous نقطه الحاق گروهی یا قسمتی
group printing چاپ گروهی
group of targets گروه هدفها
group of targets گروه اماجها
group factors عاملهای گروهی
business group شرکت سهامی [شرکت]
splinter group گروهجداییطلب
noun group گروهکلمات
interest group علایقگروهی
group practice گروهپزشکی
ginger group افرادیکهکنارهمبایکدیگرکارمیکنند
adverbial group گروه قیدی
within group variance پراکنش درون گروهی
sporadic group گروه نامنظم [ریاضی]
Group theory نظریه گروه ها [ریاضی]
management group ائتلاف تجاری
management group ائتلاف چند شرکت
extra-group ناهمراه گروه [پرنده شناسی]
finite group گروه متناهی [ریاضی]
cyclic group گروه دوری [ریاضی]
user group گروه کاربران
user group گروه استفاده کننده
shot group گروه گلوله هایی که نزدیک هم به هدف خورده باشند
selected group گروه گزیده
salvage group تیم نجات پرسنل و افراد غرق شده گروه مخصوص جمع اوری اقلام بازیافتی
salvage group گروه بازیابی وسایل
repeating group الگوی داده مکرردریک رشته بیتی
reference group گروه مرجع
product group کالاهی مشابه
primary group گروه نخستین
point group گروه نقطهای
side group گروه جانبی
spelling group حرف رمزی که نماینده یک گروه رمز یا کلمات رمز است
tractor group گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
thiocarbonyl group گروه تیوکربونیل
task group گروه ماموریت زمینی
task group ناو گروه مامور اجرای عملیات
tail group مجموعه دم که بعنوان یک واحد یا جزئی از هواپیمامسوب میشود
symmetry group گروه تقارن
substituent group گروه استخلافی
strength group گروه عمده قوای دریایی درعملیات اب خاکی
standardization group گروه معیاریابی
pile group دسته شمعهائی که سر انها رادال بتنی می پوشاند
control group گروه گواه
beach group گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
beach group گروه خدمات ساحلی
battle group گروه نبرد
battle group واحد ارتشی مرکب از پنج گروهان
attack group گروه تک به ساحل
attack group گروه تک
artillery group گروه توپخانه
army group گروه ارتش
between group variance پراکنش میان گروهی
boat group ناو گروه قایقها در عملیات اب خاکی
bridged group گروه پل شده
commutative group گروه جابجاپذیر
command group گروه فرماندهی
coacting group گروه همکار
closed group گروه بسته
group pressure فشار گروهی
carboxylic group کروه کربوکسیلی
carbonyl group گروه کربونیل
bridging group گروه پل شده
armor group گروه زره تانک
armor group گروه زرهی
acid group گروه اسید
abelian group گروه ابلی
group therapy گروه درمانی
peer group گروه همسالان
blood group گروه خون
blood group تعیین کردن
blood group گروه خونی
age group گروه سالخور
acid group گروه اسیدی
acidic group گروه اسید
acidic group گروه اسیدی
amino group گروه امینی
alkyl group گروه الکیلی
alkyl group گروه الکیل
air group گروه هوایی یک ناو
air group گروه هوایی
aiming group دستگاه مثلث گیری
aiming group عوامل مثلث گیری
pressure group گروه فشار
age group گروه سنی
formal group گروه رسمی
entry group گروه واجد شرایط
end group گروه انتهایی
entering group گروه وارد شونده
entry group واجدین شرایط تخصصی شغلی
experimental group گروه ازمایشی
group casting ریخته گری گروهی
group casting ریخته گری
group captain سرهنگ هوایی
group atmosphere جو گروهی
feeding group گروه تغذیه کننده
group analysis تحلیل گروه
group acceptance پذیرش گروهی
gas group گروه گاز
functional group گروه عاملی
encounter group گروه رویارویی
deactivating group گروه کم کننده فعالیت
dead group زاویه بیروح
group contagion سرایت گروهی
dead group زمین بیروح
group consciousness اگاهی گروهی
detail group قسمت بیگاری
coordinated group گروه کوئوردینانسی
detail group دسته ماموربیگاری
feeding group قسمت خوراک دهنده
group contracts قراردادهای کلی قراردادهایی که دران کالاهای مختلف موردمعامله قرار میگیرد
group discussion بحث گروهی
diastereotopic group گروه هدایت کننده به موقعیتهای ارتو پارا
criterion group گروه ملاک
group flashing light چشمک زن دستهای
activity group therapy درمان با فعالیت گروهی
Why dont you join our group. ? چرا به جمع ما نمی آیی ؟
opposition parliamentary group گروه مخالف در مجلس پارلمانی [سیاست]
commutative group [math.] گروه جابجایی [ریاضی]
Abelian group [math.] گروه جابجایی [ریاضی]
commutative group [math.] گروه جابجایی پذیر [ریاضی]
Abelian group [math.] گروه جابجایی پذیر [ریاضی]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com