English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
anti skid system سیستم ضد لغزش
Other Matches
anti skid ضد لغزش
anti skid protection حفافت از لغزش
anti skid chain زنجیر محافظ در برابر لغزش
non skid لیز نخور
skid تخته پل
skid از سریدن بازداشتن
non skid سر نخور
skid تیر پایه
skid تیر حائل
skid به پهلو سریدن
skid سرانیدن
skid ترمز کردن سریدن
skid راه شکست مسیر سقوط
skid ترمزماشین
skid سرخوردن
skid لغزیدن غلتگاه
tail skid قسمتی که وزن دم هواپیما رامتحمل میشود
to skid the wheels ترمزکردن
skid row <idiom> منطقه پایین شهر ،منطقه فقیرنشین
non skid quality خاصیت ضد لغزش
skid row ناحیه پست
skid chain زنجیر چرخ
skid fin باله موازنه در هواپیمای دوباله
skid pad محدوده روغنکاری شده ازمایش اتومبیل یاموتورسیکلت
skid row محله مشروب فروشهای ارزان
skid road جاده لیز ولغزنده
anti- تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یکی
anti- به معنای "مخالف "
anti در مقابل
anti- ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
anti مخالف علیه
anti- ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
anti- روش کاهش اثرات لبههای دندانه دار در گرافیک با استفاده از سایههای خاکستری در لبه ها
anti- برنامه نرم افزاری که در کامپیوتر به دنبال ویروس می گردد و پیش از اینکه به داده یا فایل آسیب برساند آنرا نابود میکند
anti پاد
anti انتی
anti :پیشوندهاییست بمعنی >ضد< و>مخالف < و >درعوض < و>بجای < و غیره مثل :NTIchrist A
anti ضد
anti- سوئیچی که در حین کار مودم از زنگ زدن سایر تلفن ها جلوگیری میکند
anti-Semite ضد یهود
anti capitalist ضد سرمایه داری
anti semite مخالف اقوام سامی
anti semite ضد یهود
anti freezer ضد یخ
anti freezer ضد انجماد
anti g suit لباس ضد فشار ثقل
anti cyclical ضد دورهای
anti g suit لباس ضد اثر سرعت ثقل
anti icing ضد یخ
anti-Semite مخالف اقوام سامی
anti-Semites ضد یهود
anti-Semites مخالف اقوام سامی
anti tr switch کلید ضد فرگیر
anti-histamines داروی ضد حساسیت یا آلرژی
anti-histamines آنتی هیستامین
anti-aircraft ضد هواپیما
anti dumping ضد دامپینگ
anti air ضد هواپیمایی
anti air ضد برتری هوایی دشمن
anti aircraft ضد هوایی
anti-pollutants پادآلودگی
anti-tank ضد تانک
anti social ضد اجتماعی
anti-social ضد اجتماعی
anti federalist اشخاصی که درسال 88-7871 مخالف اساس حکومت امریکا بودند
anti dumping مخالفت تبعیض قیمت بین بازار داخل و خارج از کشور
anti detonant مایع ضد بدسوزی
anti-pollutant پادآلودگی
anti detonation ضد بدسوزی
anti derivative ضد مشتق
anti aircraft پدافند هوایی
anti-Semitism مخالف با یهودیان
anti-heroes نقش اول منفی مخالف قهرمان
anti-histamine ضد هیستامین
anti particle ضد ذره
anti-histamine آنتی هیستامین
anti-histamine داروی ضد حساسیت یا آلرژی
anti-histamines ضد هیستامین
anti-Semitic مخالف نژاد سامی
anti thesis برابر نهاد
anti semitic ضد یهودی
anti sepsis جلوگیری از رشد وازدیاد میکربها در اثر موادضدعفونی
anti thesis انتی تز
anti thesis وضع مقابل
anti thesis نقیض
anti socialist ضد سوسیالیستی
anti spin سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
anti-hero نقش اول منفی مخالف قهرمان
anti matter ضد ماده
anti-freeze پاد یخ
anti-Semitic مقرون به دشمنی با نژاد سامی یایهود
anti-theft دزدگیر
anti-freeze آبگونهی ضد یخ
anti semitism مخالف با یهودیان
anti wear مواد افزودنی جهت کاهش سایندگی و فرسایش پشم
anti-clockwise بر خلافجهتعقربههایساعت
anti submarine هواپیمای ضد زیردریایی
anti knock ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
anti-moth مواد ضد بید فرش
anti-freeze ضد یخ
anti dazzle screen شیشه نورگیر
anti submarine carrier ناو هواپیمابر ضد زیر دریایی
anti trust law قانون ضد تراست
anti collision light چراغ یا لامپ چشمک زنی که در بالای سکان عمودی یا زیرهواپیما به منظور افزایش قابلیت دیده شدن نصب میگردد
anti tear strips باریکه یا نوارهایی از جنس هواپیما که روی قطعات ساختمانی بال و زیرنوارهای تقویت کننده قرارمیگیرند
anti comintern pact ...anti
anti dazzle screen شیشه ضد نور
anti interference device دستگاه ضد تداخل
anti corrosion composition رنگ ضد زنگ
anti strokes line خط انتی استوکسی
anti dazzle vizor افتابگیر
anti menchanized defense پدافند ضد مکانیزه
anti knock property خاصیت ضدضربه
anti knock property درجه اکتان
anti friction bearing یاطاقان غلطکی
anti parallel feeding تغذیه مخالف
anti hum condenser خازن ضد پارازیت
anti icing fluid مایع ضد یخ
anti induction cable کابل ضد القا
anti inflationary policy سیاست انقباضی
anti inflationary policy ضد تورمی
anti menchanized defense دفاع ضدمکانیزه
anti meran gambit گامبی ضد مران در دفاع اسلاو شطرنج
anti propeller end انتهای موتور که دور از ملخ قرار گرفته
anti dazzle vizor سایه بان شیشه جلوی اتومبیل
anti slip plate ورقه ضد لغزش
anti development policy سیاست ضد توسعه
anti drag wire اجزاء بست کاری ساختمانی
anti drumming sheet ورق ضد تورم
anti servo tab بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد
anti flood valve شیر اطمینان مانع طغیان
anti flouing paint رنگ ضد خزه
anti freeze mixture مخلوط ضد یخ
anti freeze pump پمپ ضد یخ
anti interference capacitor خازن ضد تداخل
anti blush tinner ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
Anti – corruption campaign . مبارزه با فساد
anti-vibration handle دستهضدلغزش
anti-tank rocket موشکضدتانک
anti-tank missile گلولهموشکضدتانک
anti-slip shoe پایهضدلغزش
anti-slip foot پایه ضد لغزش
anti-skating device دستگاهضدلفزش
anti-ship missile گلولهموشکضدناو
anti-radar missile گلولهموشکضدرادار
anti balance tab بالچهای که روی سطوح کنترل که در جهت انحراف سطح اصلی منحرف شده وگشتاور لازم برای انحراف سطح را افزایش میدهد وحرکت انرا در مقابل جریان هوا مشکل میسازد
anti aircraft defense پدافند ضد هوایی
anti aircraft artillery توپخانه پدافند هوایی
anti aircraft artillery توپخانه ضد هوایی
anti-aircraft missile گلولهموشکضدهوایی
anti-friction pad لایهضداصطکاک
service anti gas respirator ماسک ضد گاز
anti-torque tail rotor دم چرخانضدلفزش
sherman anti trust act قانون ضد تراست شرمن درایالات متحده امریکا
linear system [system of linear equations] دستگاه معادلات خطی [ریاضی]
system ترتیب
system روش اصول
system نظام سیستم
system تشکیلات
system سازمان
system مجموعه سازمان
system منظومه
system مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
system دستگاه
system جهاز
system طرز اسلوب
system قاعده رویه
the system of the which by ininheritance agnatisation the passedto is state the residueof agnates male تعصیب
the system of رد مازاد ترکه متوفی به خویشان ذکورپدری
system نظم منظومه
value system نظام ارزشها
cw system سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
system سلسله رشته
system طریقه
system همستاد روش
system همست
c.g.s. system دستگاه سگث
system نظام
p system سیستم عامل ریزکامپیوتری باامتیاز اساسی که برنامههای نوشته شده برای ان روی محدوده گستردهای ازماشینهای گوناگون کار میکند
i.f.f. system دستگاه تشخیص
system سازگان
system هر گروه از سخت افزار یا نرم افزار یا وسیله جانبی و... که با هم کار می کنند
system سیستم
system سامانه
an system سیستم الکترونیکی نیروی زمینی و دریایی
system طرز روش
system نظم ترتیب
system رشته دستگاه
system سلسله
system اصول وجود
system اسلوب
swiss system نوعی روش تعیین حریف در مسابقات شطرنج
power system شبکه نیرو
polyphase system دستگاه چندفاز
point system شرط بندی براساس امتیاز
power system سیستم قدرت سیستم انرژی
practical system دستگاه یکانهای عملی
price system نظام قیمت
price system نظام قیمتی
price system نسبت و رابطه قیمتها با هم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com