English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (41 milliseconds)
English Persian
united court of customs appeals patent and دادگاه متحد استیناف و امورگمرکی و ثبت اختراعات
Other Matches
court of appeals دادگاه استیناف
circuit court دادگاه استیناف
courts of appeal دادگاه استیناف
court of appeal دادگاه استیناف
court of appeal دادگاه عالی محکمه استیناف
court of appeal محکمه استیناف دادگاه پژوهشی
appeal [to] or [for] درخواست [برای] [استیناف در دادگاه]
courts of appeal محکمه استیناف دادگاه پژوهشی
courts of appeal دادگاه عالی محکمه استیناف
to appeal [to] درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
inventions اختراعات
patent law قانون ثبت اختراعات
patent office اداره ثبت اختراعات
legal monopoly مانندانحصار اختراعات و اکتشافات
register of patents دفتر ثبت اختراعات
plagiarism سرقت تالیفات یا اختراعات
patent law قانون ثبت انحصاری اختراعات
judge advocate دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
discharge مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharges مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
continuance تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
prize courts دادگاه مامور رسیدگی به مسائل مربوط به prize بدون رای این دادگاه به مال
transfer of cause احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی
purging a contempt of court جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
parquet محل نشستن اعضا دادگاه در دادسرامحوطه دادگاه
manadamus حکم دادگاه بالاتربه دادگاه پایین تر
remanet احاله موضوع از یک دادگاه به دادگاه دیگر
writs دستور دادگاه حکم دادگاه
writ دستور دادگاه حکم دادگاه
summary court دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
appeals استیناف
appealed استیناف
appeal استیناف
court of a محکمه استیناف
appellant استیناف دهنده
appellable قابل استیناف
appealable قابل استیناف
appealability قابلیت استیناف
unappealabe غیرقابل استیناف
unappealable غیرقابل استیناف
appealer استیناف دهنده
inappellable غیرقابل استیناف
unappealing غیر قابل استیناف
repleader درخواست تجدیدنظر استیناف
to lodge an a عرضحال استیناف دادن
inappealable غیر قابل استیناف
arrests جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
lord chief justice رئیس کل محکمه استیناف انگلستان
appealed تشبث کردن استیناف دادن
appeal تشبث کردن استیناف دادن
appeals تشبث کردن استیناف دادن
associating متحد
conjunct متحد
married متحد
federal متحد
corporate متحد
confederate متحد
allied متحد
associates متحد
associated متحد
associate متحد
federate متحد
federated متحد
federates متحد
federating متحد
confederates متحد
in league متحد
united متحد
ones متحد
one متحد
unified متحد
accrete متحد کردن
unites متحد کردن
uniting متحد کردن
running mates متحد انتخاباتی
unite متحد کردن
bands متحد شدن
nexus گروه متحد
unitive متحد کننده
bands متحد کردن
federated متحد کردن
realigning متحد شدن
unifying متحد کردن
unify متحد کردن
unifies متحد کردن
federate متحد کردن
to make common cause متحد شدن
close-knit صمیمی و متحد
unified command فرماندهی متحد
unifier متحد کننده
concentric متحد المرکز
uniforms متحد الشکل
uniform متحد الشکل
federates متحد کردن
band متحد کردن
realigns متحد شدن
ally متحد کردن
unified متحد شده
realigned متحد شدن
allying متحد کردن
band متحد شدن
realign متحد شدن
running mate متحد انتخاباتی
feudist متحد دشمن
federating متحد کردن
united nations organization سازمان ملل متحد
realigning مجددا متحد شدن
realigned مجددا متحد شدن
realigns مجددا متحد شدن
United Nations سازمان ملل متحد
realign مجددا متحد شدن
trigraph سه حرف متحد التلفظ
league اتحاد متحد کردن
charter of the united nations منشور ملل متحد
federalization تشکیل کشورهای متحد
consociate متحد کردن پیوستن
unified یکپارچه فرماندهی متحد
herds متحد کردن گروه
herding متحد کردن گروه
herded متحد کردن گروه
herd متحد کردن گروه
join گراییدن متحد کردن
reassociate دوباره متحد کردن
joined گراییدن متحد کردن
u.n. سازمان ملل متحد
leagues اتحاد متحد کردن
joins گراییدن متحد کردن
to unionise [British E] متحد کردن [مثال کارگران]
federative مبنی بر سازمان کشورهای متحد
federated تشکیل کشورهای متحد دادن
federate تشکیل کشورهای متحد دادن
to unionize [American E] متحد کردن [مثال کارگران]
federating تشکیل کشورهای متحد دادن
federates تشکیل کشورهای متحد دادن
federated متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
leagues مجمع جامعه متحد کردن یا شدن
federates متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
league مجمع جامعه متحد کردن یا شدن
federating متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
federate متحد شدن اتحادیه تشکیل دادن
unionization متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
annulus فضای بین دوایر متحد المرکز
security council شورای امنیت سازمان ملل متحد
unionised متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionises متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionising متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionize متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionized متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionizing متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
general assmbly of the united nations مجمع عمومی سازمان ملل متحد
unionizes متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
peace force نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد
united nations high commissioner مامور عالی ملل متحد برای اوارگان
hominy grits ذرت پوست کنده با دانههای متحد الشکل
trust territory ناحیه تحت قیمومت شورای امنیت سازمان ملل متحد
homage اعلام رسمی بیعت از طرف متحد یا متفقی نسبت به پادشاه
dumbarton oaks conference شوروی و چین ضمن مذاکراتی شالوده سازمان ملل متحد را ریختند
tribunals دادگاه
judgement seat دادگاه
tribunal دادگاه
judgement hall دادگاه
courthouse دادگاه
courthouses دادگاه
court of justice دادگاه
forum دادگاه
courtroom دادگاه
court division دادگاه
courtrooms دادگاه
court دادگاه
forums دادگاه
courts دادگاه
court of law دادگاه
unified command نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
sodalist عضو دسته برادران مذهبی عضو متحد ویکرنگ
quarter sessions دادگاه استینافی
bars وکالت دادگاه
warning اخطاریه دادگاه
contempt og court اهانت به دادگاه
country court دادگاه بخش
rehearing تجدیدجلسه دادگاه
warnings اخطاریه دادگاه
police force دادگاه پلیس
peace court دادگاه بخش
bar وکالت دادگاه
circuit court دادگاه منطقهای
municipal court دادگاه داخلی
administrative tribunal دادگاه اداری
military court دادگاه نظامی
municipal court دادگاه شهرداری
special tribunal دادگاه اختصاصی
assize court دادگاه جنایی
auto da fe رای دادگاه
beadle منادی دادگاه
landesgericht دادگاه ایالتی
martial court دادگاه نظامی
police forces دادگاه پلیس
court martial دادگاه نظامی
criminal court دادگاه جنایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com