Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
automobile radio equipment
رادیوی اتومبیل
Other Matches
automobile
ماشین متحرک خودکار
automobile
خودرو
automobile
اتومبیل
automobile
ماشین خودرو
automobile
اتومبیل راندن اتومبیل سوار شدن
automobile trade
صنعت یا تجارت اتومبیل
automobile body
اطاق اتومبیل
automobile fuse
فیوز اتومبیل
automobile engine
موتور اتومبیل
automobile battery
باتری اتومبیل
automobile gear transmission
گیربکس اتومبیل
automobile body sheet
بدنه اتومبیل
automobile liability insurance
[American E]
بیمه ماشین
[اصطلاح روزمره]
equipment
تجهیزات
equipment
اثاثیه
equipment
ساز و برگ
equipment
ساز وبرگ
equipment
اثاثه
equipment
تجهیزات جنگی وسایل الات و ابزار
equipment
تجهیز
equipment
لوازم
equipment
دستگاه
equipment
وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
equipment
خطای سخت افزاری و نه نرم افزاری
equipment rack
پایهوسایل
equipment lock
قفلتجهیزات
extra equipment
متعلقات ویژه
equipment reserve
ذخیره تجهیزاتی
garage equipment
تجهیزات گاراژ
handling equipment
تجهیزات بار
extra equipment
تجهیزات اضافی
equipment logbook
دفترچه خدمتی تجهیزات
control equipment
ابزار وارسی ابزار پایش
deadlined equipment
لوازم و تجهیزات از کار افتاده
electric equipment
تجهیزات الکتریکی
equipment bag
ساک دستی بازیگر
equipment bay
محفظه یا جعبهای که تجهیزات الکترونیکی در ان نصب میشود
equipment compatibility
همسازی تجهیزاتی
equipment failure
خرابی تجهیزاتی
equipment logbook
دفتر تجهیزات
cryptoancillary equipment
وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
equipment compartment
کوپهتجهیزات
camping equipment
لوازم مخصوصاردو
x ray equipment
تجهیزات اشعه رونتگن
transfer equipment
تجهیزات
test equipment
دستگاه ازمایش لامپ
test equipment
وسایل ازمایش
telephone equipment
تجهیزات تلفن
telephone equipment
دستگاه تلفن
technical equipment
تجهیزات فنی
table of equipment
جدول ساز و برگ
standby equipment
تجهیزات جانشینی
sonic equipment
وسایل اوازی
sonic equipment
وسایل اوایی
radar equipment
تجهیزات رادار
two way telephone equipment
تجهیزات مکالمه متقابل تاسیسات مکالمه تلفنی
ventilating equipment
تجهیزات تهویه
honing equipment
تجهیزات سنگ زنی
machine equipment
تجهیزات ماشین
mechanical equipment
تجهیزات مکانیکی
nitriting equipment
تجهیزات ازت دهی
output equipment
تجهیزات خروجی
peripheral equipment
تجهیزات جنبی
pool equipment
وسایل پارک موتوری
pool equipment
وسایل تعمیرگاه
protective equipment
تجهیزات حفافتی
sampling equipment
دستگاه نمونه گیر
control equipment
ابزار نظارت
accessory equipment
تجهیزات یدکی
auxiliary equipment
وسایل کمکی
auxiliary equipment
وسایل یدکی
auxiliary equipment
تجهیزات کمکی
accessory equipment
وسایل یدکی
authentication equipment
وسایل تعیین نشانی
authentication equipment
وسایل تعیین معرف
ancillary equipment
تجهیزات پیرامونی
ancillary equipment
تجهیزات جانبی
ancillary equipment
equipment peripheral
ancillary equipment
وسیلهای که کاری را ساده تر میکند ولی واقعا نیاز نیست
ancillary equipment
تجهیزات اضافی
auxiliary equipment
تجهیزات جانبی
ancillary equipment
وسیله جانبی
check out equipment
وسایل ازمایشگاهی
auxiliary equipment
وسائل کمکی
check out equipment
وسایل بازدید محل
mold making equipment
تجهیزات قالب سازی
mobile lubricating equipment
تجهیزات روغنکاری متحرک
I expended all my capital on equipment.
تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
mobile equipment pool
بنه متحرک افزارهای ویژه درسطح گروهان و گردان ودسته
aircraft mission equipment
وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
induction melting equipment
تجهیزات ذوب القائی
airborne intercept equipment
وسایل استراق سمع هوابرد
oil reclamation equipment
تجهیزات احیا روغن
original equipment manufacturer
شرکتی که قط عاتی ایجاد میکند با استفاده از قط عات ابتدایی سایر تولیدکنندگان و محصول را برای برنامه خاصی طراحی میکند
original equipment manufacturer
سازنده تجهیزات اصلی
paint spraying equipment
تجهیزات رنگ پاشی
peripheral equipment operator
متصدی تجهیزات جانبی
technical equipment compartment
قسمتوسایلتخصصی
precision measuring equipment
تجهیزات سنجش دقیق
producer durable equipment
تجهیزات با دوام تولیدی
image conversion equipment
دستگاه مبدل تصویر
aircraft role equipment
تجهیزات لازم برای انجام ماموریت هواپیما
dust collection equipment
وسایل گردگیری
error of measuring equipment
خطای وسیله اندازه گیری
[ریاضی]
data terminal equipment
تجهیزات ترمینال داده
t parameter equipment circuit
مدار معادل به صورت " T "
ground airport equipment
تجهیزاتزمینیهواپیما
fired process equipment
دستگاه خشک کن شعلهای
data communications equipment
تجهیزات ارتباطات داده ها
concrete vibrating equipment
ویبراتور بتن
heat treating equipment
تاسیسات عملیات حرارتی
digital equipment corporation
سازنده انواع سیستمهای مینی کامپیوتر
emergency brake equipment
تجهیزات ترمز اضطراری
crushing and grinding equipment
دستگاههای خرد کننده
core blowing equipment
تجهیزات دمیدن هسته
radio
با بی سیم مخابره کردن
radio
بی سیم
radio
رادیویی
radio
رادیو
radio
پیام رادیویی فرستادن
radio
با رادیومخابره کردن
a radio
رادیو
high tension bridge equipment
دستگاه ازمایش فشار قوی
table of organization and equipment (toe
جدول سازمان و تجهیزات
aviation life support equipment
وسایل حفظ جان مسافرین درپرواز سینه بند نجات
heating/air conditioning equipment
وسائلگرمادهی
high frequency heating equipment
تاسیسات حرارتی فرکانس بالا
heating/air conditioning equipment
تهویه
radio dicipline
انضباط مکالمه بی سیم
radio engineering
تکنیک رادیو
radio engineering
مهندسی رادیو
radio ferquency
بسامد رادیویی
radio fix
تعیین محل فرستنده دشمن یاخودی بااستفاده از دو یا چندایستگاه به گوش
radio fix
تعیین محل هواپیما یا ناو با استفاده ازگوش دادن به دو یا چندایستگاه فرستنده
radio set
دستگاه رادیو
radio sextant
سکستانت رادیویی
radio dicipline
انضباط رادیویی
radio detection
در معرض اکتشاف به وسیله بی سیم
radio centeral
مرکز بی سیم
radio compass
قطبنمای رادیویی
radio control
فرمان رادیویی
radio control
دستگاه کنترل بی سیم
radio control
کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
radio countermeasures
اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
radio day
یک روز کار بی سیم یارادیویی
radio deception
گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
radio detection
اکتشاف رادیویی
radio sextant
گیرنده امواج کیهانی
radio sheck
یک سازنده و توزیع کننده تجهیزات الکترونیکی شامل سیستمهای ریزکامپیوتر
radio frequencies
فرکانسهای رادیویی
to tune in TV
[radio]
روی کانال مشخصی تلویزیون
[رادیو]
را تنظیم کردن
radio antenna
آنتنرادیویی
pirate radio
خبرپراکنیغیرقانونی
radio-controlled
وسیلهایکهبوسیلهسیگنالهایرادیوییکارکند
wired radio
پخش با سیم
radio mast
بخشرادیو
radio waves
امواج رادیویی
radio wave
موج رادیویی
radio silence
سکوت رادیویی
radio sonobuoy
بویه دریایی شناور بی سیم دار مخصوص تعیین محل زیردریاییها
radio star
اختر رادیو
radio telegraphy
تلگراف بیسیم
radio telephony
تلفن بیسیم
radio tube
لامپ رادیو
radio ulnar
وابسته به زندبالاوزندپائین
radio wave
امواج الکترو مغناطیسی رادیو موج رادیو
radio section
بخشرادیو
radio telescope
رادیو تلسکوپ
field radio
رادیوی قابل حمل صحرایی
radio source
چشمه اخترواره
radio source
چشمه شبه اختری
radio frequency
فرکانس رادیویی
radio frequency
فرکانس بالا
radio frequency
قطعه الکترومغناطیسی با محدوده فرکانس بین کیلوهرتز و گیگا هرتز
main radio
اطاق اصلی بی سیم ناو
radio guard
نگهبان بی سیم
radio guard
نگهبان اطاق بی سیم کشتی یا هواپیمای مامور استراق سمع
radio horizon
افق رادیویی
radio interference
پارازیت رادیویی
radio interference
تداخل امواج رادیویی انترفرنس رادیویی
radio link
پیوند رادیویی
radio match
رویارویی رادیویی
field radio
بی سیم صحرایی
directional radio
رادیوی جهت دار
auto radio
گیرنده اتومبیل
radio telescope
تلسکوپ رادیویی
radio telescope
رادیوتلسکوپ
radio telescopes
رادیوی نجومی
radio telescopes
رادیو تلسکوپ
radio telescopes
تلسکوپ رادیویی
radio telescopes
رادیوتلسکوپ
radio telephone
تلفن بی سیم
radio telephone
رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio-telephone
تلفن بی سیم
radio-telephone
رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio-telephones
تلفن بی سیم
radio-telephones
رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio telescope
رادیوی نجومی
auto radio
رادیوی اتومبیل
radio navigation
ناوبری رادیویی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com