English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 128 (7 milliseconds)
English Persian
boot and saddle سوار شوید
Other Matches
in the saddle صاحب اختیار
saddle حائل
saddle زین
saddle پالان زدن
saddle تحمیل کردن
saddle زین کردن
saddle زمین زینی شکل گردنه
saddle صفحه رنده بند ماشین تراش
saddle حایل
saddle گردنه
saddle پایه
in the saddle سوار
in the saddle اماده
in the saddle حاضر
in the saddle <idiom> تحت فرمان
in the saddle یراق صاحب مقام
saddle سواری کردن
saddle strap تسمه زین
saddle point نقطه زینی
saddle point منطقه تعادل در تئوری بازیهاهنگامیکه ماکزیمم مینیمم هابا مینیمم ماکزیمم ها برابراست و استراتژی مطلق وجوددارد
saddle point نقطه زینی شکل
saddle nose بینی فرو رفته
saddle link حلقه زین دار
saddle leather چرم زین سازی
saddle horse اسب سواری
saddle cover غاشیه
saddle cloth پارچه زیر یا روی زین باشماره اسب
saddle bearer زیرسری
saddle bearer تکیه گاه
saddle bag کیسه اب
pack saddle زین مخصوص بار
pack saddle زین بارگیری
saddle bow قاش زین
saddle bronc زین گذاری اسب نیمه رام
saddle blanket نمد زین
saddle tree یکجورگل لاله درامریکای شمالی
saddle cover زین پوش
saddle cover زین پیچ
saddle backed خرپشته
saddle bearer متکا
saddle strap فتراک
saddle bag خورجین [اینگونه قالیچه ها بصورت قرینه بافته می شوند.گاه مجزا بوده و سپس به یکدیگر متصل می شوند و یا بصورت یک تکه که در وسط ساده است بافته می شوند.]
saddle bow کوهه زین
side saddle زین یک بری
For the moment he is in the saddle. فعلا که ایشان سوارند ( قدرت را دردست دارد )
saddle pillar پایهصندلی
saddle pad زین
saddle cover رو زینی [اینگونه بافته ها بصورت قالیچه یا پتو در قدیم بیشتر رواج داشت و اکنون نیز در بعضی عشایر جهت استفاده شخصی بافته شده و برای تزئین روی اسب و پوشش زین بکار می رود.]
side saddle زین زنانه
stock saddle نوعی زین
saddle tree قلتاق
side-saddle زین زنانه
side-saddle زین یک بری
to saddle any one with a task کاری را بدوش کسی گذاشتن
saddle bronc riding سواری بر اسب وحشی برای 01 ثانیه
butterfly saddle rug قالیچه نقش پروانه ای [این نوع از قالیچه زین اسبی بیشتر در شمال هند و تبت رواج داشته و حالت ذوزنقه ای آن شبیه پروانه می باشد]
boot بوت
inner boot چکمهداخلی
the boot اخراج
to boot <idiom> همچنین ،به علاوه
to boot فایده و سود داشتن
boot out <idiom> اخراج کردن ،کسی را مجبوربه ترک یا رفتن کردن
boot اخراج چاره یافایده
boot سود
boot فایده
boot اختلاف موجودبین قیمتها در مبادله دودارایی
boot فضای ترانک
boot روی یک دیسک سخت با بیشتر از یک بخش بخشی که حاوی برنامه راه انداز و سیستم عامل است
boot دیسک خاصی که حاوی برنامه راه انداز ونرم افزار سیستم عامل است
boot اولین شیار دیسک راه اندازی روی فلاپی دیسک سازگار IBM
boot اجرای مجموعهای از دستورالعمل ها برای رسیدن به موقعیت مط لوب
boot راه اندازی
boot خود راه اندازی
boot پوشش کمکی روی سم اسب
boot خراب کردن توپ هنگام گرفتن ان
boot پوتین یاچکمه
boot لگدزدن باسرچکمه وپوتین زدن
boot پوتین
boot چکمه
boot کفش فوتبال
boot up اجرای خودکار مجموعهای از دستورالعمل ها در ROM پس از روشن شدن کامپییوتر
boot پوتین ساقه بلند
jumping boot کفشمخصوصپرش
knee boot چکمهزانویی
mountaineering boot چکمهکوهنوردی
rubber boot چکمهلاستیکی
boot [British E] صندوق چمدان [خودرو]
safety boot چکمهیایمنی
shin boot حافظساق
thigh-boot چکمهبلند
touring boot چکمهسیاحتی
hobnail boot چکمهسنگین
hessian boot چکمه بلند
boot hose زنگار
boot hose پای افزار
boot lace بند کفش
boot locke قفل صندوق عقب
boot maile میخ کفش
boot record رکورد راه اندازی
boot topping رنگ امیزی خط ابخور
boot tree قالب چکمه یا پوتین
cold boot روشن کردن کامپیوتر و بارکردن سیستم عامل به درون ان
cold boot راه اندازی سرد
elevator boot منبع بالابر
half boot نیم چکمه
hip boot چکمه بلند ضد اب
iron boot کفش اهنی تمرینی برای تقویت عضله پا
jack boot چکمه ساق بلند
boot blouse گتر شلوار
ankle boot نیمچکمه
boot jack محلقرارگرفتنکفشبرایواکسزدن
coronet boot چکمهقیفیشکل
warm boot فرایند فریب دادن کامپیوتر بااین تفکر که برق ان با وجودروشن بودن خاموش شده است راه اندازی گرم
warm boot شروع مجدد سیستم که معمولاگ سیستم عامل را هرباره بارمیکند ولی دیگر سخت افزار را بررسی نمیکند
top boot کروک اتومبیل
top boot چکمه سواری
boot camp اردوگاه تعلیمات نظامی نیروی دریایی
football boot کفشفوتبالی
boot band کش مخصوص گتر شلوارنظامی
boot camps اردوگاه تعلیمات نظامی نیروی دریایی
snow boot پوتین برف یا اسکی
ski boot کفس اسکی
ski boot چکمه اسکی
knee boot suspender بندچکمهزانویی
master boot record رکورد راه اندازی اصلی
heavy duty boot نیمچکمه
car boot sale فروشاجزایکوچکاتومبیل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com