Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
born haber cycle
چرخه بورن- هابر
Other Matches
twice born
تولدتازه روحانی یافته
twice born
تجسم ثانوی
twice born
دوباره زاد
still born
مرده بدنیاامده
still born
مرده زاییده شده
self born
از خود بوجود امده
self born
پیدا شده در نفس انسان
self born
خودزاده
new born
جدیدالولاده
new born
زاییده شده تازه تولد یافته
new born
تازه
new born
نوزاد
last born
اخرزاد
last born
اخری
well born
اصیل نجیب زاده
born-again
ایمان بازیافته
born-again
مسیحی از نوزاده شده
first-born
فرزندارشد
born
زاییده شده
born
متولد
to be born
چشم به جهان گشودن
first born
فرزندارشد
first-born
نخست زاده
first born
نخست زاده
born-again
دو آتشه
born-again
دارای اعتقاد بازیافته نسبت به چیزی
born out of wedlock
زنازاده
home born
خانه زاد
born in the purple
در نازونعمت بدنیا امده
born in the purple
دارا زاده
born in the purple
غنی زاده
base born
حرامزاده
home born
بومی
high born
نجیب زاده
high born
اصیل
born blind
کور مادرزاد
heaven born
اسمانی
heaven born
ملکوتی
he was born in the year
درسال 00000زائیده یامتولدشد
free born
دارای حقوق شهرنشینان ازاد
heaven born
خدایی اسمانی نژاد
low born
فرومایه
earth born
زاده خاک
true born
حلال زاده اصیل اصل
to the manner born
فطره اماده برای موقعیت واشنا باداب
home born
طبیعی
earth born
خاکی فانی
born in the purpule
عضو خانواده سلطنتی
In which month were you born ?
چه ماهی متولد شده یی ؟
earth born
پست
sea born
دریایی
sea born
زاده دریا
free born
ازادزاده
natural or born f.
خل مادرزاد
low born
بداصل پست
low born
بد گهر
earth born
خاکزاد
born under an unlucky star
بد اختر
born in lawful wedding
حلال زاده
I wasn't born yesterday.
<idiom>
من ساده لوح نیستم !
[اصطلاح]
I wasn't born yesterday.
<idiom>
من بی تجربه نیستم !
[اصطلاح]
To be born with a silver spoon in ones mouth .
درناز ونعمت بدنیا آمدن
born with a silver spoon in one's mouth
<idiom>
باثروت به دنیا آمدن
She entered the room as naked as the day she was born .
لخت وعور وارد اتاق شد
cycle per second
سیکل بر ثانیه تناوب در ثانیه
four cycle
چهار چرخه
four cycle
دارای چهاردور یا دوره
cycle
تناوب پریود سیکل
R/W cycle
ترتیب رویدادها برای بازیابی و ذخیره داده
R/W cycle
CYCLE WRITE/READ
cycle per second
هرتس
cycle
زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
cycle
عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycle
تاکت
cycle
زمانه
cycle
عملیات کامل تولید مدت محدودی از یک زمان
cycle
دوره زمانی در یک حلقه که داده قابل دستیابی یا ارسال شود
cycle
تعداد زمان هایی که یک مجموعه دستورات تکرار شده یا می شوند
cycle
تعداد دفعات تکرار یک حلقه
cycle
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle
زمانی که بین دو باس ساعت متمادی صورت می گیرد
cycle
1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
cycle
تکرار یک عمل یا مجموعهای دستورات تا وقتی که دستورات خاتمه یابند
cycle
حلقه
cycle
تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
cycle
دوره
cycle
گردش
cycle
چرخه زدن
cycle
چرخ چرخه
cycle
چرخه
cycle
سواردوچرخه شدن
cycle
دوره گردش
cycle
دوران
cycle
دوره عملیات یابازی
cycle
سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع
cycle
:بصورت دورانی فاهر شدن
cycle
سیکل مدار
cycle
سیکل
cycle
بصورت متناوب فاهر شدن
cycle
دور
cycle
: دور
major cycle
چرخه بزرگ
memory cycle
چرخه حافظه
production cycle
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
major cycle
کمترین زمان دستیابی به وسیله ذخیره سازی مکانیکی
major cycle
بزرگ چرخه
life cycle
مدارج ومراحل مختلف حیاتی انسان وجانوران
life cycle
دوره زندگی
life cycle
دوره عمر
life cycle
دوره عمر یک محصول
life cycle
چرخه دوام
occupancy cycle
دوره سکونت
machine cycle
چرخه ماشین
reset cycle
چرخه باز نشانی
magnetic cycle
دوره مغناطیسی
magnetic cycle
منحنی هیسترزیس
magnetic cycle
فرایندمدار مغناطیسی
menstrual cycle
چرخه قاعدگی
menstrual cycle
عادت ماهانه
vapor cycle
سرد زائی مدار بسته
trade cycle
دور تجاری
staticizing cycle
سیکل ایستاسازی
turnaround cycle
مدت رفت و برگشت
stirling cycle
سیکل موتور گرمایی که در ان گرما در حجم ثابت افزوده میشود و سبب انبساط همدمامیگردد
turnaround cycle
مدت زمان بارگیری و رفت وبرگشت خودرو یا هواپیما یاکشتی
storage cycle
سیکل انباره
tempering cycle
دوره بازپخت
thermodynamics cycle
سیکل ترمودینامیک
four cycle engine
موتور چهارزمانه
trade cycle
دوره فعالیت تجاری
training cycle
سیکل اموزشی
search cycle
چرخه جستجو
ration cycle
سیکل محاسبه جیره 42ساعته
minor cycle
خرد چرخه
minor cycle
چرخه خرد
motor cycle
دوچرخه موتوردار موتورسیکلت
planning cycle
دوره برنامه ریزی
exercise cycle
دوچرخهثابت
storage cycle
چرخه انباره
cycle lock
قفلدوچرخه
null cycle
زمان مورد نیاز برای چرخیدن درون یک برنامه کامل بدون تعریف دادههای جدید چرخه تهی
number of cycle
تعداد دوره ها
number of cycle
تعداد تناوبها
procurement cycle
دوره خرید
rankin cycle
سیکل رانکین
training cycle
مرحله اموزش
engine cycle
سیکل کاری موتور
cycle time
زمان سیکل
cycle time
زمان تناوب
cycle time
زمان
cycle time
مدت لازم جهت انجام کارهای دوره
cycle time
زمان رفت و برگشت
cycle time
زمان تناوب عمل
cycle time
مدت چرخه
cycle stock
موجودی که جهت تولید در انبار نگهداری میشود
cycle time
مدت چرخه زمان چرخه
cycle track
راه دوچرخه رو
design cycle
چرخه طراحی
business cycle
دور اقتصادی
business cycle
دور کسب وکار
business cycle
دور فعالیت بازرگانی
business cycle
دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
duty cycle
دوره کار
duty cycle
ضریب کار
duty cycle
چرخه کار
display cycle
چرخه نمایش
cycle stock
موجودی فعال
cycle stealing
حلقه ربایی
cycle of operation
دوره عمل سلاح
cycle of everts
دورحوادث
cycle milling
دستگاه فرز پاندولی
cycle car
اتوموبیل دوچرخهای
continous cycle
گردش دائمی
continous cycle
دوره بی وقفه
carnot cycle
چرخه کارنو
carnot cycle
سیکل کارنو
cycle of operation
جریان عمل جنگ افزار
cycle of the room
گردش ماه
cycle of the room
دورقمر
cycle stealing
ناتوان سازد و پس ازان حافظه داخلی کامپیوتر دراختیار دستگاه قرار گیرد چرخه دزدی
cycle stealing
روشی که اجازه میدهد یک دستگاه جانبی بطور موقت کامپیوتر را ازدسترسی به مسیر
cycle stealing
مدت چرخه
cycle stealing
چرخه دزدی
cycle spanner
اچار مخصوص تعمیردوچرخه
business cycle
معادل cycle trade
carbon cycle
سیکل کربن
cycle of water
گردش اب در طبیعت
cardiac cycle
چرخه قلبی
estrous cycle
دوره فحلی
kitchin cycle
دور کیچین
hydraulic cycle
گردش اب در طبیعت
hydraulic cycle
مدار هیدرولوژی
life-cycle
چرخه زندگی
activity cycle
چرخه فعالیت
gramdfather cycle
چرخه پدر بزرگ
game cycle
دورههای عملیاتی بازی جنگ
game cycle
دوره بازی
budget cycle
گردش بودجه
hydrologic cycle
چرخه اب
water cycle
چرخه اب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com