English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
bottom-fold document case کیفمدارک
Other Matches
fold لا
fold تا زدن یا شدن
fold تا کردن
fold چین خوردگی زمین
fold بهم امیختن
fold تاخوردن
fold پیچیدن
fold تا زدن
fold تاکردن
fold تا
fold جا کردن
fold دراغل کردن
fold پیچ
fold روش تا کردن کاغذ
fold-away سفری
two fold دو چندان
fold-away تاشو
to fold up به بالا تا زدن
to fold up به بالا پیچیدن
to fold up به بالا زدن [یقه]
to fold up به بالا کج کردن [مهندسی]
two fold دو لا
fold-up تاشو
two fold دو برابر
to fold up تاه زدن وکوچک کردن پیچیدن
fold یک تکه در یک جهت و تکه دیگر در جهت مخالف تا کاغذ بدون دخالت کاربر وارد چاپگر شود
fold بشکست خود اعتراف کردن بکسب یا شغل پایان دادن
fold چندلا
fold چندان
three fold سه برابر
one fold یک برابر
many fold چندتا
many fold چندلا
eight fold هشت چندان هشت لا
eight fold هشت برابر
many fold چندبرابر
three fold سه لا
fold دسته یا گله گوسفند
three fold سه دفعه سه مرتبه
three fold سه گانه
fold حصار
fold اغل گوسفند
fold چین
concertina fold شیوه تا کردن کاغذ
blind fold با چشم بسته
two fold purchase تاکل دو قرقرهای دو شیاره
blind fold کورکردن
blind fold چشم بستن
columella fold چینستونی
fold line خطچین
to fold in ones arms دراغوش گرفتن
accordion fold یک تکه در یک جهت و تکه دیگر در جهت مخالف تا کاغذ بدون دخالت کاربر وارد چاپگر شود
accordion fold روش تا کردن کاغذ
sheep fold اغل گوسفند
the reason is two fold دودلیل دارد
concertina fold قسمت دیگر به جهت مخالف تاکاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار بگیرد و به دخالت کاربر نیازی نباشد
concertina fold یک قسمت به یک جهت
to fold double دولاکردن
to fold double دوتاکردن
to return to the fold [family] به خانواده خود برگشتن
associated document سیستم عامل به طور خود کار از ابتدای برنامه کار بردی آغاز میکند
associated document وقتی فایل را انتخاب می کنید
associated document متن یا فایلی که به برنامه کاربردی اصلی اش متصل است
document نوشتن شرح یک فرآیند
document سند
document متکی به مدرک کردن
document مدرک
document پردازش متن توسط کامپیوتر
document 1-کاغذ همراه با نوشته روی آن . 2-فایلی که حاوی متن ایجاد شده توسط پردازنده کلمه است
document نرم افزاری که به کاربر امکان بدست آوردن و ذخیره متن چاپ شده به صورت دیجیتالی میدهد و معمولاگ همراه با اسکنر و رسانه با فرفیت ذخیره سازی بالا مثل ROM-CD قابل ضبط می آید
document عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
document روش استاندارد برای ارسال و ذخیره سازی متن ها و تصاویر روی شبکه بخشی از استاندارد IBM SNA
document وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
document فرآیندی که طی آن متنی که تصادفاگ پاک شده است دوباره برمی گردد
document دستاویز
document ملاک سندیت دادن
document ایجاد فایل جدید به ترکیب کردن دو یا چند بخش یا متن کامل
document of nationality سند تابعیت
document of title سند مالکیت
document processing متن پردازی
document of identity اسناد سجل و احوال
document retrieval بازیابی سند
document register ثبت سند
document processing پردازش مدرک
document register بایگانی
document reader سند خوان
document reader سندخوان
baseline document سندی که یک مرجع برای تغییرات یک سیستم کامپیوتری میباشد
document of birth سند ولادت
document number شماره سند
authenticity of a document اعتبار سند
authentic document سند صحیح
authentic document اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
authentic document مدرک اصلی
document against payment تحویل اسناد در ازای پرداخت
document register ثبت کردن سند
document bills اوراق تجارتی
document register ثبات
contents of a document مندرجات سند
document file پرونده اسناد یکان
document file پرونده اسناد
document format قالب مدرک
private document سند عادی
document format فرمت مدرک
document in proof دلیل مستند
document number شماره درخواست
authenticity of document صحت سند
sent document recovery استردادمدارکفرستادهشده
the document purports that انچه از این سند مفهوم میشوداینست که
to fabricate a document سندی راجعل کردن
identification document شناسنامه
identification document کارت شناسایی
turnaround document متن چاپی از کامپیوتر و ارسال به کاربربرگردانده شده با کاربر با یادداشتها جدید یا اطلاعات روی آن که توسط متن خوان قابل خواندن است
lost document مدرک گم شده
to forge a document سندی راجعل کردن
document folder پوشهمدارک
document handler گردانندهمدراک
document receiving دریافتکنندهمدارک
document-to-be-sent position موقعیتفرستادنمدارک
the body of a document متن یک سند
source document سند اصلی
noterial document سند رسمی
master document مدرک اصلی
original document بنچاق
original document اصل سند
referring to a document استناد به مدرک خاصی
official document سند رسمی
source document سند منبع
enforceable document سند لازم الاجرا
reliance on a document استناد به مدرک خاصی
forged document سند جعلی
refugee travel document گذرنامه پناهنده
To forge a document (documents). سند ومدرک سازی کردن
combined transport document اسناد حمل ترکیبی
blank signed document سفید امضاء
certificate [official document] مدرک
document comparison utility برنامه کمکی مقایسه مدارک
document base font فونت پایه مدرک
refugee's travel document گذرنامه پناهنده
certificate [official document] گواهی
to go to the bottom ته رفتن
get to the bottom of <idiom> دلیل اصلی را فهمیدن
He is behind it . He is at the bottom of it. زیر سر خودش است
at the bottom در ته
bottom up از پایین به بالا
to go to the bottom غرق شدن
inner bottom جدار داخلی
inner bottom کفه داخلی ناو
bottom کف تفنگ
bottom ته انداختن
bottom پایه
bottom مقر
bottom کف نهر
bottom کف تحتانی
bottom کشتی
bottom پایین
bottom زیر
bottom ته
bottom بنیان نهادن
bottom seabed
bottom ذیل
bottom قسمت زیراب کشتی
bottom با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
bottom قسمت اخر بازی بیس بال
abusing a blank signed document سوء استفاده از سفید امضاء
rock-bottom کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
Your name was at the bottom of the list اسمتان ته فهرست بود
From the bottom of my heart. از ته دلم
From top to bottom. ازبالاتا پایین
He is at the bottom of the class. اوشاگرد آخر کلاس است
from the bottom of one's heart <idiom> از اعماق وجود
bottom stair پلهپایین
bottom deck کفسطح
bottom ring حلقهزیرین
bottom road راهزیرین
bottom drawer وسایلیدختریبرایجهازشجمعکند
hit bottom <idiom> خیلی پست
bottom cast از زیر ریختن
detachable bottom کف قابل تفکیک
after bottom center تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ پایین
double bottom ته دولا
bottom width عرض بستر عرض کف
flat bottom ته پهن
from the bottom of the heart ازته دل
furnace bottom کف کوره
in bottom of bag درته چنته
bottom line طناب زیرین
bottom line طناب زیر بدنه
bottom pocket سوراخمیزبیلیاردبرایتوپ
rock bottom کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
bottom die حدیده تحتانی
bottom fauna ته زی
bottom hole سوراخ اصلی
bottom ice یخ کف دریاچه یا رودخانه
bottom layer لایه مشترک
bottom level تراز کف
bottom mine مینی که در کف دریا مستقر میشودمین کفهای
bottom plate صفحه مبنا
to knock the bottom out of خنثی کردن
bottom price حداقل قیمت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com