Dictiornary-Farsi | rock-bottom | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (8 milliseconds)

English	Persian
rock-bottom	کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت


Other Matches

rock bottom	کمترین و نازلترین قیمت پایین ترین قسمت
rock-bottom price	کمترین قیمت
to hit rock bottom	از نظر روحی خرد شدن
rock	حرکت دورانی بال به دور بدنه
rock	صخره
rock	تکان
rock	جنبش
rock	سنگ خاره صخره
rock	تخته سنگ یا صخره
rock	سنگ
rock	جنباندن نوسان کردن
rock	تکان نوسانی دادن
rock	جنباندن
rock	تکان دادن
rock	جنبیدن
the rock	جبل الطارق
rock-like	صخرهمانند
rock	خاره
bottom up	از پایین به بالا
to go to the bottom	غرق شدن
to go to the bottom	ته رفتن
bottom	ته انداختن
He is behind it . He is at the bottom of it.	زیر سر خودش است
inner bottom	کفه داخلی ناو
get to the bottom of <idiom>	دلیل اصلی را فهمیدن
inner bottom	جدار داخلی
bottom	کف تفنگ
bottom	پایه
bottom	مقر
bottom	کف نهر
bottom	کف تحتانی
bottom	کشتی
bottom	پایین
bottom	زیر
bottom	ته
at the bottom	در ته
bottom	قسمت اخر بازی بیس بال
bottom	با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
bottom	بنیان نهادن
bottom	قسمت زیراب کشتی
bottom	ذیل
bottom	seabed
rock dove	کبوتر کوهی
rock bound	سنگ بست
rock drill	مته سنگ شکن
igneous rock	سنگ اذرین
rock dyke	سنگریز
rock fill	سنگریز
rock erosion	از بین رفتن سنگ در اثرخراش
rock fever	حصبه جبل الطارق
rock flour	سنگارد
rock goat	بزکوهی
rock goat	مرال
rock crystal	سنگ بلور
rock candy	تبرزد
rock candy	نبات
igneous rock	سنگ خروجی
igneous rock	سنگ اذرین سنگ اتشفشانی
layer of rock	لایه سنگی
layer of rock	طبقه سنگی
mantle rock	سنگپوش
phosphate rock	سنگ فسفات
rock facing	سنگریز حفافتی
rock bound	خاره بست
rock bound	محاط بصخره
rock bound	دیریاب
rock bound	دشوار
rock brake	بسفایج معمولی
rock hewn	از کوه کنده شده
rock oil	نفت
rock pigeon	کبوتر کوهی
rock basin	حوضهرودصخراهای
rock step	پایهصخرهای
rock music	موسیقیRock
rock pool	استخرکوچک
rock-climber	صخرهنورد
rock-climbing	صخرهنوردی
rock-hard	بینهایتسخت
It is as hard as rock.	مثل سنگ سفت است
To stand like rock .	مانند کوه ایستادن
As firm as a rock .	به محکمی آهن ( سنگ )
rock the boat <idiom>	واژگون کردن
as steady as a rock <idiom>	مثل کوه [استوار و ثابت]
impervious rock	تختهسنگغیرقابلنفوذ
volcanic rock	سنگ خروجی
vitreous rock	سنگ شیشه نما
rock pitons	انواع میخهای سنگ نوردی
rock scorpion	کسیکه که درجبل الطارق زاییده شود
rock sucker	مارماهی دریایی
rock toe	سنگچین پایاب
rock wash	پوشش سنگی
rock wool	پشم کوهی
rock work	خاره یا صخره مصنوعی
rock work	کوه مصنوعی
rock work	دیوار کوه نما
to rock to sleep	جنباندن
to rock to sleep	خواب کردن
to stumble against a rock	گیرکردن به سنگ یاخوردن به سنگ
under szturated rock	سنگ زیر اشباع
to rock the boat <idiom>	گرد و خاک به پا کردن [اصطلاح مجازی]
rock flint	سنگ اتشزنه سیاه
hand placed rock	سنگفرش فکافته
crystalline rock	سنگ بلوری
bituminous rock	سنگ قیری
cap rock	پوش سنگ
broken rock	صخره
rock'n'roll	رقص بحنبان وبچرخان
rock salt	نمک سنگی
rock and roll	رقص راک اندرول
rock'n'roll	رقص راک اندرول
rock flour	ارده سنگ
rock garden	باغچه ایکه با سنگ تزئین شده
rock gardens	باغچه ایکه با سنگ تزئین شده
detrital rock	سنگ اواری
rock rubble	ریزش سنگ
fall of rock	ریزش سنگ
bed rock	سنگ کف
almond rock	گزبادامی
eruptive rock	سنگ بیرون ریخته
eruptive rock	سنگ خروجی
bed rock	سنگ مادر
rock cork	پنبه کوهی
rock and roll	رقص بحنبان وبچرخان
bottom road	راهزیرین
bottom fauna	ته زی
bottom ring	حلقهزیرین
bottom pocket	سوراخمیزبیلیاردبرایتوپ
bottom hole	سوراخ اصلی
bottom die	حدیده تحتانی
bottom face	ازنگاهپایین
bottom deckboard	تختهکفعرشه
bottom deck	کفسطح
bottom cylinder	نقطهسیلندر
bottom cushion	نقطهاحتیاط
bottom of the pool	تهاستخر
bottom line	طناب زیرین
bottom line	طناب زیر بدنه
bottom stair	پلهپایین
bottom casting	قطعات ریخته گی بسته
hit bottom <idiom>	خیلی پست
from the bottom of one's heart <idiom>	از اعماق وجود
before bottom center	تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ پایین
Your name was at the bottom of the list	اسمتان ته فهرست بود
bottom blow	شیر ته دیگ بخار
From the bottom of my heart.	از ته دلم
From top to bottom.	ازبالاتا پایین
He is at the bottom of the class.	اوشاگرد آخر کلاس است
bottom board	تخته کف
bottom boom	قلاب سرد کل
bottom boom	بازوی متحرک جراثقال
bottom bounce	انعکاس از کف دریا
bottom bouncing	ماهیگیری با قایق و تکان دادن پی درپی قلاب
bottom drawer	وسایلیدختریبرایجهازشجمعکند
bottom cast	از زیر ریختن
bottom pour	از زیر ریختن
after bottom center	تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ پایین
furnace bottom	کف کوره
bottom time	مدت ماندن غواص در زیر اب
bottom sweep	مین جمع کنی از کف دریا
bottom sweep	مین روبی از کف دریا
bottom slide	لغزنده زیرین
double bottom	ته دولا
bottom run	قشر ریشه
bottom rig	وسیله حفظ طعمه ماهیگیری در اب
bottom reverberation	انعکاسهای کفی
bottom up method	ترکیب دستورات سطح پایین به دستور سطح بالا
bottom up programming	ترکیب دستورات سطح پایین به دستور سطح بالا
from the bottom of the heart	ازته دل
in bottom of bag	درته چنته
flat bottom	ته پهن
detachable bottom	کف قابل تفکیک
bottom roll	غلطک ماتریسی
bottom width	عرض بستر عرض کف
bottom width	ستبرای پایه
bottom up technique	روش اجرا از پایین به بالا
bottom rail	پاسار
bottom profile	نمایه بستر
bottom level	تراز کف
bottom ice	یخ کف دریاچه یا رودخانه
bottom mine	مین شناور عمقی
bottom layer	لایه مشترک
to knock the bottom out of	باطل کردن
to knock the bottom out of	خنثی کردن
to knock the bottom out of	بی اثرکردن
to knock the bottom out of	رد کردن
to bottom a chair	ته انداختن بصندلی
bottom plate	صفحه مبنا
bottom price	کمترین قیمت
bottom chord	قلاب سر دکل
bottom mine	مینی که در کف دریا مستقر میشودمین کفهای
bottom price	پائین ترین قیمت
bottom price	حداقل قیمت
natural rock asphalt	سنگ قیر
rock fill dam	سد سنگریز
bed rock ledge	لایه سنگی کف بستر
to make the party rock	جشن را گرم کردن
rock fill dam	سد سنگی
zone of rock flowage	منطقه سنگهای روان
sluiced rock fill	سنگریز ابپاشی شده با فشار
zone of rock fracture	ناحیهای از سنگ کره که دارای سنگهای شکافدار میباشد