English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 104 (6 milliseconds)
English Persian
built up frog قطعهای شبیه به قلب که برای ریلها به کار برده میشود
built up frog قلبی ریل
built up frog قورباغهای نصب
Other Matches
frog غوک
frog وزغ
frog خرک ویلن
frog قورباغه گرفتن
frog قورباغه
frog حلقه کمربند
frog قلاب کمر
frog قورباغه قلاب
frog-march غوک واربردن
frog balance بالانس قورباغهای
tree frog قورباغهدرختی
frog kick شنای پروانه بت پای قورباغه
trolley frog شاخک ترن برقی
frog fish ماهی کوسه
frog eater وزغ خور
frog eater قورباغه خور
leap frog جفتک چارکش
frog march غوک واربردن
frog-marches غوک واربردن
frog-marched غوک واربردن
frog-marching غوک واربردن
leap frog test آزمایش پرسش قورباغه
little frog in a big pond <idiom> قطرهای درمقابل دریا
life cycle of the frog چرخهزندگیقورباغه
frog-adjustment screw پیچ قلابی تنظیم کننده
frog head balance بالانس قورباغهای روی سر
leap frog test بررسی فضای حافظه که برنامه از یک محل به دیگری به صورت تصادفی می رود
leap frog test استاندارد که از یک محل ثابت و نه تغییر در حافظه استفاده میکند
leap frog test و داده می نویسد و می خواندن و برای بررسی اختلاف مقایسه میکند تا تمام محل ها بررسی شوند
built into که هنوز بخش فیزیکی سیستم است
new built تازه ساخت
well-built خوشاستیل - خوشساخت
built-up پر از ساختمان
built ساخت
built up پر از ساختمان
built in غیر قابل انتقال
new built نوساخت نوساز
new built تازه ساز
built-in ی از سیستم است
built-in تابع مخصوصی که در برنامه پیاده سازی شده است
built-in تشخیص خطا و بررسی اعتبار به طور خودکار روی داده دریافت شده
built ریخت
built in جزو ساختمان
built ترکیب
built in موجود در داخل چیزی
built in توکار
built in وسیلهای که از ابتدای ساخت روی دستگاه سوار شده باشد
built-in غیرقابل انتقال
built-in نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
purpose-built <adj.> باصرفه
purpose-built <adj.> به درد بخور
the churach built him up کلیسا اورا تربیت یا تهذیب اخلاق کرد
purpose-built <adj.> بدرد خور
purpose-built <adj.> کارکردی
purpose-built <adj.> درست
purpose-built <adj.> قابل استفاده
purpose-built <adj.> شایسته
purpose-built <adj.> قابل اجرا
purpose-built <adj.> عملی
purpose-built <adj.> مناسب
purpose-built <adj.> هدفمند
It has built up quite a reputation. اسمش خوب دررفته
purpose-built تکمنظوره برایمنظوریخاص
purpose-built <adj.> اجرا شدنی
purpose-built <adj.> مفید
purpose-built <adj.> سودمند
purpose-built <adj.> دارای مزیت
built-in microphone میکروفن
built in check مقابله توکار
built in engine موتور تاسیسات
built in check بررسی توکار
built in aerial آنتن دستگاهی
brick built اجر ساز
brick built اجری
air built پوچ
air built هوایی
jerry-built با بی دقتی روی هم سوار شده
jerry-built ارزان بناشده
jerry-built سر هم بندی شده
jerry built با بی دقتی روی هم سوار شده
jerry built ارزان بناشده
jerry built سر هم بندی شده
built in font فونت توکار
built in fonts شکل حروف تعبیه شده
built in function تابع توکار
custom built سفارشی تهیه شده اختصاصی
custom built سفارشی
coach built چوبی
built up section مقاطع مرکب
built up lining پوشش مرکب
built up edge لبه مخصوص نصب
built up crossing قطعه ریل متقاطع
built up beam تیر ساخته شده
built on sand ناپایدار
built on sand سست بنیاد
built in stabilizers تثبیت کنندههای خودکار
built in panel تابلوی نصب
built in jack جک مخصوص نصب
custom-built آنچه مخصوص یک مشتری ساخته شده است
made or built up mast دگل چند تیکه
Rome was not built in a day <proverb> رم یکشبه بنا نشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com