English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
card up one's sleeve <idiom> برای روز مبادا نگهداشتن
Other Matches
sleeve غلاف
sleeve موف مفصل
sleeve بوش
sleeve مهره ماسوره
sleeve هدف هوائی برای تیراندازی ضد هوایی
sleeve سردست
sleeve روپوش سردست
sleeve پرچم بادنما
sleeve روکش
sleeve دراستین داشتن
sleeve استین زدن به
sleeve استین
sleeve پوسته
sleeve جلد
have something up one's sleeve <idiom> چیزی سری نگه داشتن
up one's sleeve <idiom> برای روز مبادا
sleeve پوشش کاغذی یا پلاستیکی برای دیسک مغناطیسی
short sleeve کوتاهیآستین
threaded sleeve غلافپیچدار
pagoda sleeve آستینپاگودا
batwing sleeve آستینکیمانو
tailored sleeve آستینکتی
sleeve strap نوارسرآستین
sleeve coupling تزویج مفصلی
puff sleeve آستینپفی
shirt sleeve آستینپیراهن
set-in sleeve نوارجادکمهای
roller sleeve روکشدورانی
raglan sleeve برشحلقهآستین
mast sleeve روکشدکل
kimono sleeve آستینکیمونو
to pull any one by the sleeve استین کسیرا کشیدن
to pull any one by the sleeve کسیرا متوجه سخن خود کردن
stabilizing sleeve پرده متعادل کننده گلولههای منور
stabilizing sleeve غلاف تثبیت کننده
stabilizing sleeve غلاف متعادل کننده
dolman sleeve استین گشاد و اویخته
sleeve target هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی
sleeve link دکمه زنجیری
sleeve joint اتصال با بوش
driving sleeve استوانه گرداننده
driving sleeve مهره ماسوره
sleeve emblem علایم سراستین
sleeve emblem علامت سردست
sleeve coupling پیوست تزویجی
to pull any one's sleeve کسیرا متوجه سخن خود کردن
to pull any one's sleeve استین کسیرا کشیدن
insulating sleeve روکشعایقکار
hanging sleeve آستینآویزان
floating sleeve آستینبلندآزاد
flex sleeve سیمروکشدار
epaulet sleeve آستیناپلدار
cap sleeve آستینافتاده
cable sleeve محلاتصالکابل
bishop sleeve آستینمچدار
three-quarter sleeve آستینسهربع
center sleeve مرکز مجوف
center sleeve مرغک ماشین تراش
sleeve brick اجر مشبک
clamping sleeve مفصل مهار کننده
to twitch one by the sleeve استین کسیرا کشیدن
laugh in one's sleeve زیر لب خندیدن
adapter sleeve پوسته تطبیق دهنده
aiming post sleeve روپوش شاخص
leg-of-mutton sleeve آستینپفیبلند
sleeve strap loop بستنوارسرآستین
cable jointing sleeve مفصل انشعاب کابل
cable jointing sleeve موف انشعاب
body fit sleeve پوسته یا غلاف مناسب
aiming post sleeve غلاف شاخص
wear one's heart on one's sleeve <idiom> نشان دادن تمام احساسات
card ترکیبی از سوراخهای پانچ شده که معرف حروف روی پانچ کارت است
card ورق بازی کردن
card کارت تبریک کارت عضویت
card مقوا
card کارت ویزیت بلیط
card کارت
card ورق بازی گنجفه
card وسیلهای که داده را از پشت کارت شناسایی یا کارت اعتباری می خواند
card وسیلهای که داده کارت پانچ را به حالتی کا قابل دریافت برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
card خط ی از اطلاعات پانچ شده درباره یک حرف که موازی با قسمت کوتاه تر کارت است
card کارتی که فقط حاوی شیارهای هادی است بین اتصال کارت اصلی و کارت اضافی که باعث میشود کارت اضافه به آسانی کارکند و بررسی شود در خارج از محفظه آن
card کارتی با سوراخهای پانچ شده روی آن برای نمایش داده
card پنبه زنی
card ماشین پرداخت پارچه
card یک کارت پانچ
card قطعه کوچکی از کاغذ یا پلاستیک
card ماشینی که در کارت پانچ سوراخ ایجاد میکند
card فرمی که حاوی تخته اصلی است که روی آن تختههای حلقوی چاپ شده قابل نصب هستند تا یک سیستم انعط اف پذیر ایجاد شود
card تخته مدار چاپ شده که به سیستم متصل است برای افزایش کارایی آن
card امتیاز معین را درهربخش ازبازی بدست اوردن
card مجموعهای از شیارهای فلزی در انتهای لبه و روی سطح کارت که باعث ورود آن دراتصال لبه و ایجاد تماس الکتریکی میشود.
card مین فلز برای تختههای مدار
card تختهای که شامل درایو دیسک سخت است و نیز واسطهای مورد نیاز الکترونیکی که قابل ورود به سیستم هستند
card برگه
card بخشی از ستون کارت که برای یک نوع داده در نظر گرفته شده است
card روشی که در آن سطرها و ستون ها طوری مرتب می شوند که نشان دهنده فیلدهای دادهای و حروف در کارت پانچ باشند
ID card کارت شناسایی
card ورق
greetings card کارتتبریک
card برگ
ID card شناسنامه
card سوراخی که در موازات بلندترین لبه کارت قرار دارد
card وسیلهای که به طور خودکار کارت پانچ را درون دستگاه خواننده قرار میدهد
card برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانچ به حافظه اصلی منتقل میکند
card کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
card ورقه نصب مواد که روی آن قط عات الکترونیکی قابل نصبند
card بخشی از حافظه که حاوی نمایش داقیق اطلاعات روی کارت است
safety card کارت تامین جنگ افزار
post card کارت غیررسمی که تمبر روی ان چسبانده بجای کارت پستال است
ram card RAکارت
range card کارت برد
range card کارت تیر سلاح جدول تیر سلاح
post card کارت پستال
paper card کارت کاغذی
storm card طوفان نمای دریایی
stub card ته کارت
punch card برگ منگنه
smart card کارت هوشمند
punch card کارت منگنه
safety card کارت تامین اتشبار
red card علامت اخراج اخراج بازیگر
I have a credit card. من کارت اعتباری دارم.
red card کارت قرمز
race card برنامه اسب دوانی
qualification card کارت مهارت در تیراندازی کارت ثبت میزان مهارت
punched card کارت منگنه
punched card کارت پانچ شده
punched card کارت منگنه شده
playind card ورق گنجفه
punched card کارت کارمندی که در مقابل هرروز یا هر ساعت کار انراسوراخ کنند
summary card کارت خلاصه
tape to card از نوار به کارت
green card کارت سبز
card support حافظورق
high card کارتبالا
cash card کارتمخصوصگرفتنپول
vaccination card دفترچه واکسیناسیون
vaccination card دفترچه مایه کوبی
to get [be given] your card [British E] <idiom> برگه اخراج از شغل را گرفتن [اصطلاح روزمره]
yello card اخطار
boarding card کارتمخصوصیکهمسافرانباید بههمراهداشتهباشند
card vote کنارهگیریبهنفعکسی
cheque card کارتشناساییمخصوصدریافتچک
index card کارتشاخص - کارت Index
To play ones last card آخرین تیر ترکش رارها کردن
He is a loose card . خیلی ول است
card-cut [برجسته کاری کوچک زنجیره ی هندسی در کتیبه های گوتیک]
card-indexes رجوع شود به file card
card-index رجوع شود به file card
time card کارتی که ساعت حضور وغیاب کارگر روی ان قید میشود گاه برگ
to palm a card برگی را در دست غیباندن
to play one's card well از فرصت خود استفاده کامل کردن
trailer card کارت پشت بند
visiting card کارت ویزیت
visiting card کارت اسم درفرانسه
visting card کارت ویزیت
we left a card on him کارتی در خانه اش گذاشتیم
yello card کارت زرد
card sharp قمارباز ماهری که ورق جور میکند و برگ میزند
card sharp برگزن
card sharps قمارباز ماهری که ورق جور میکند و برگ میزند
card sharps برگزن
card-carrying دارای کارت عضویت
card-carrying عضو رسمی
card-carrying دو آتشه
card-carrying واقعی
trump card <idiom> استفاده از وسیله قدیمی اگر هیچ چیز دیگرکار نکند
card system سیستم کارتی
card loader بار کننده کارت
card jam گیر کردن کارت
card image تصویر کارت
card hopper قسمت جهنده کارت
card hopper ناودان کارت
card guide راهنمای کارت
card format قالب کارت
card file پرونده کارتی
card field فیلد کارت
card loader کارت بارکن
card punch کارت منگنه کن
card punch دستگاه کارت منگنه
card stacker مخزن کارت
card stacker کارت پشته کن
card sorter دستگاه مرتب کننده کارت
card sorter دستگاه کارت جورکن
card row سطر کارت
card reproducer تولیدکننده دوباره کارت
card reader کارت خوان
card rack جای کارت
card rack طاقچه کارت
card field میدان کارت
card feed خورد کارت
binary card کارت دودویی
bin card کارت مصرف محتویات فرف
aperture card روش ذخیره سازی اطلاعات میکروفیلم در یک کارت که میتواند شامل اطلاعات پانچ شده باشد
account card کارت حساب
wild card روشی که به یک سیستم عامل امکان میدهد تا روی چندین فایل با نامهای مرتبط عملکرد مفیدی داشته باشد
report card کارنامه
identity card شناسنامه
credit card کارت اعتباری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com