Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 138 (7 milliseconds)
English
Persian
cash flows
وجوه در گردش
cash flows
نقدینه
Other Matches
flows
لبریز شدن سلیس بودن طغیان کردن سیلان یافتن
flows
ناشی شدن فلو
flows
سیلان
flows
روانی سلاست
flows
درج متن در قالب کاغذ در سیستم DTP متن و فضای اطراف کاغذ و بین حاشیه ها
flows
حرکت داده در یک سیستم
flows
مدیریت جریان داده
flows
حرکت به نرمی
flows
حرکت متناوب
flows
جریان جاری کردن
flows
جاری شدن
flows
جریان
flows
روانی
flows
مد
flows
سلاست
flows
جاری بودن روان شدن
flows
سلیس بودن
flows
بده شریدن
flows
گردش
flows
روند
flows
بده
flows
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
cash
اسکناس
cash
نقدی
cash
نقدکردن
cash
نقد
cash
نقد کردن
cash
صندوق
cash
پول رایج
cash
چک
cash
حواله پستی تلگرافی یا بانکی
available cash
موجودی بانک بدون در نظرگرفتن چکهایی که در دست مشتریان است و هنوز به بانک ارائه نشده است
cash
پول خرد
cash in
<idiom>
تبدیل به پول کردن ،خرد کردن چیزی برای پول
She had the never to ask for cash .
اینها همه هیچ تازه پول نقد هم می خواست
cash in on
<idiom>
شانسی سود بردن
cash
پول نقد
cash
وصول کردن نقدکردن
cash
دریافت کردن صندوق پول
cash rent
اجاره نقدی
cash sale
فروش نقدی
cash security
وثیقه نقدی
cash security
وجه الضمان نقدی
cash sale
بیع نقد
cash with order
پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
contribution not in cash
سهم الشرکه غیر نقدی
cash-wage
دستمزد نقدی
for prompt cash
نقدا`
for prompt cash
فی المجلس
cash ratio
نسبت نقدینگی
cash spot
نقد فوری
cash on delivery
فروش نقدی
cash on delivery
فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
cash plans
طرح پرداختهای نقدی
cash price
قیمت نقدی
cash price
بهای نقدی
cash register
صندوق
[محل پرداخت پول]
cash prompt
نقد فوری
idle cash
پول بیکار
idle cash
پول بلااستفاده
cash crop
محصولی که برای فروش فرآوری میشود
cash crop
فرآورد نقدینهساز
cash crop
فرآورد فروشی
cash crop
محصول فروشی
cash on the barrelhead
<idiom>
پولی که برای خرید چیزی پرداخت می شود
cash cow
<idiom>
منبع خوبی از پول
To turn into cash.
به پول نزدیک کردن
cash desk
صندوقپرداختپولدر یکمغازه
cash card
کارتمخصوصگرفتنپول
to cash a cheque
چک را نقد کردن
to buy for cash
نقد کردن
spot cash
پول نقد
strapped for cash
<idiom>
هیچ پولی دربساط نداشتن
net cash
قیمت مقطوع
net cash
نقدی خالص
non cash share
سهم غیر نقدی
non cash shares
سهام غیر نقدی
on cash basis
نقدا"
sell for cash
نقد فروختن
share in cash
سهم نقدی
spot cash
پرداخت نقدی
cash readout
وسیلهنمایشمقدارپول
cash dispenser
پرداخت کننده پول
cash crops
ذرت
cash crops
پنبه وتنباکو
petty cash
صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
cash book
دفتر نقدی
cash books
دفتر نقدی
cash register
صندوق پول شمار
cash register
ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
cash dispensers
ماشینی که با داخل نمودن کارت مخصوص ودادن دستور لازم
cash register
ماشین صندوقداری
cash registers
صندوق پول شمار
cash crops
برنج
cash crops
گندم جو
cash crops
محصولات نقدی مانند
cash dispenser
تحویل دارخودکار
cash dispenser
ماشینی که با داخل نمودن کارت مخصوص ودادن دستور لازم
cash dispenser
پرداخت مینماید
cash dispensers
پرداخت کننده پول
cash dispensers
تحویل دارخودکار
cash dispensers
پرداخت مینماید
cash and carry
نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
cash-and-carries
نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
cash-and-carry
نحوه پرداختی که در ان مشتری مبلغ مربوطه راپرداخته و کالا را با خودمیبرد
hard cash
پول نقد
cash registers
ماشین ثبت خرید وفروش روزانه مغازه
cash registers
ماشین صندوقداری
cash discount
تخفیف نقدی
cash discount
تخفیف مخصوص خریداری که وجه را در موعد مقرر بپردازد
cash dividened
سود نقدی
cash items
اسناد تنخواه گردان
cash nexus
رابطه نقدی
cash office
دایره صندوق
cash office
صندوق
cash on delivery
پرداخت هنگام تحویل
cash deficit
کسر صندوق
cash capital
سرمایه نقدی
cash balance
تراز نقدی
cash flow
گردش وجوه
cash budget
بودجه نقدی
capital in cash
سرمایه نقدی
cash box
صندوق پول
cash assets
داراییهای نقدی
cash account
حساب نقدی
cash against documents
پول در مقابل اسناد
cash balance
مانده نقدی
cash collection voucher
سند پرداخت نقدی
discounted cash flow
ارزش فعلی پرداختها و هزینههای اتی
paid in cash share
سهام نقدا" پرداخت شده
A cash ( credit ) transaction .
معامله نقدی ( اعتباری )
Cash . Ready money .
وجه نقد
to save bot cash
نقد فروختن
cash collection voucher
سندپرداخت غرامت نقدی
discounted cash flow
مبلغ تنزیل شده پرداختها وهزینههای اتی
Cash is in short supply these days .
از حقوق ماهانه ام کم کنید
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com