Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
check-rail
ریلتنظیم
Other Matches
rail
توبیخ
rail
ریل
rail
شینه
per rail
با راه اهن
by rail
با راه اهن
rail
وادارمیانی در و پنجره
z rail
ریل یا شینه "زد"
by rail
باقطار
rail
سرزنش
third rail
ریل کنتاکت
rail
الت میانی در و پنجره
rail
دست انداز کمرکش در و پنجره
rail
نرده کشیدن توبیخ کردن
rail
نرده
rail
سرکوفت طعنه
rail
خط اهن
rail
ریل خط اهن
catch a rail
برخورد تخته موج سواری باموج و سرنگونی
rail section
بخشریل
top rail
ریلبالایی
sliding rail
ریلمتحرک
sill rail
ریلپایه
side rail
ریلکناری
rail track
مسیرریل
safety rail
سپرامنیتی
running rail
ریلسیار
rub rail
ریلساینده
rail track
خطآهن
rail joint
اتصالریل
towel rail
میلهحوله
guard rail
نرده دست انداز راه پله
guard-rail
ریل نگهدار حائل ریل
guard-rail
نرده
cross-rail
اسکلت چوبی
communion-rail
نرده محراب
choir-rail
[ردیفی از نرده ها یا جداره ی مشبک که جایگاه همسرایان را از شبستان کلیسا جدا می کند.]
chancel-rail
نرده مشبک
[کلیسا]
chair-rail
[قرنیز دور تا دور دیوار شبیه پایه ستون]
altar-rail
[نرده ای در جلو محراب کلیسا کشیش برگزار کننده ی مراسم را از سایر عبادت کنندگان جدا می کند.]
picture rail
قابعکس
bullhead rail
ریل سردوبل
frieze-rail
نرده پیشخوان
chancel-rail
دیواره مشبک
[کلیسا]
manning the rail
گماردن پرسنل به دور ناو یاوسیله برای انجام تشریفات
guard rail
نرده هائیکه در دوطرف پل جهت عابرین ساخته میشود
guard rail
جان پناه
grooved rail
ریل شیاردار
grab a rail
خارج شدن از موج با گرفتن میله تخته موج
free on rail
قراردادی که در ان فروشنده کالا را درایستگاه راه اهن کشور مبداء به خریدار تحویل میدهد
free on rail
تحویل در راه اهن
fishplate rail
ریل پشت بندی
fishplate rail
ریل وصلهای
guide rail
ریل راهنما
hug the rail
غلطیدن یا بلندشدن گوی کنارلبه خارجی میز بیلیارد درنتیجه پیچش گوی
hand rail
دست انداز نرده
hand rail
دست انداز
hand rail
جانپناه
hand rail
دستگیره نرده
hand rail
جان پناه
hand rail
نرده
guide rail
شینه راهنما
post and rail
مانع در پرش اسب 4 تیر افقی و 2 تیر عمودی
rail bond
پل ریل
rail capacity
فرفیت راه اهن
ship's rail
راه اهن منتهی به کشتی
to rail a place
گرداگردجائی نرده یامحجرکشیدن
balance rail
ریلتوازن
closure rail
ریلفرعی
cross rail
نردهمیانی
damper rail
ریلدمبر
hammer rail
ریلچکش
lock rail
ریلقفلشده
conductor rail
شینه هادی
conductor rail
ریل هادی شمش هادی
rail capacity
حداکثرفرفیت کشش ریلها از نظرتعداد قطار در روز
rail loading
سوار کردن بار یا پرسنل روی درزینهای راه اهن
rail spike
میخ یا پیچ ریل
rail switch
دوراهی
rail tanker
واگن مخزن دار
railroad rail
ریل راه اهن
crane rail
مسیر حرکت پاتیل جرثقیل مسیر بالابر
contact rail
ریل کنتاکت
metal rail
ریلفلزی
transport by rail
حمل و نقل بار بوسیله راه آهن
free on rail
تحویل کالا روی قطار
bottom rail
پاسار
single curtain rail
ریلپردهتکی
strategic concentration by rail
سیستم پولی فلزی
missile launch rail
ریل فراگیرنده موشک
bonding resistance of rail
مقدار مقاومت اتصال به ریل
single rail logic
منطق تک خطی
rail borne vehicle
وسیله نقلیهای که روی ریل حرکت میکند
rail cambering machine
دستگاه ریل خم کن
rail shuttle service
سرویسانتقالریل
double rail logic
منطق دو خطی
rail tank car
واگن نفت کش
top rail of sash
حمایلریلی
strategic concentration by rail
نشرمسکوکات فلزی
film guide rail
ریلراهنمایفیلم
pedestrian guard rail
جانپناه برای پیاده رو
double curtain rail
میلهدوتاییپرده
bottom side rail
ریللغزندهزیرین
skidding door rail
ریل زیر در کشویی
top and bottom rail of door frame
پاسار
to shift freight traffic from road to rail
حمل نقل بار را از جاده به راه آهن منتقل کردن
second check
بررسی دوباره
check off
تغییرروش بازی درتجمع
check out
تصفیه حساب کردن
check
بررسی کردن
check
مجموعه حروف مشتق شده از یک متن برای بررسی و تصحیح خطاها
check
محلی در برنامه که داده و وضعیتهای داده قابل ضبط ونمایش هستند
second check
بررسی نهایی
check
سخت افزار یا نرم افزاری که نشانی میدهد متن ارسالی نادرست است و خطا ردی داده است
check up
رسیدگی کامل کردن ازمایش کردن
check up
معاینه کردن
check out
بازدیدعمل و خصلت جنگ افزار
check
رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
check
تطبیق کردن
to check off
رسیدگی کردن ودرصورت درستی باخط نشان گذاردن
to check up
درست رسیدگی یاحساب کردن
check
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
check
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
check
بازرسی کردن
check
دستگاهی که روی تاسیسات ابی جهت تنظیم سطح اب ساخته میشود
check
دریچه تنظیم
check
چک بانک
check
نشان گذاردن
check
بررسی
check
مقابله کردن مقابله
check
سرزنش کردن رسیدگی کردن
check
ممانعت کردن
check
جلوگیری کردن از
check
نشانهای که انتخاب جعبه بررسی را نشان میدهد واغلب یک ضربدر در آن است
check
بازرسی شد
check
وارسی
check
خطا در خواندن داده ناشی از خطایی در رسانه مغناطیسی
check
چاپ گرفتند وضعیت داده و برنامه در یک نقط ه بررسی
check
امتحان
check
امتحان کردن بازرسی
check
چک
check
مقابله
check
تطبیق
check
کم یا متوقف کردن سرعت بدن
check
کیش
check
و شدن بوی شکار
check
منع
Please check the ...
لطفا ... را کنترل کنید.
check
سنجیدن
check-up
بازبینی کردن
check-in
نام نویسی کردن مراسم ورود
check-in
وارد شدن
check-up
کنترل کردن
check
محک زدن
check in
وارد شدن
check
مقابله کردن بررسی
check-up
کنترل
check-up
بازبینی
in check
<idiom>
غیرقابل کنترل
check in
نام نویسی کردن مراسم ورود
check
تجزیه کردن
check
مطالعه کردن
check
بررسی کردن
check
تحقیق کردن
check
ارزیابی کردن
to check in
نام نویسی کردن
[هتل]
to check out something
چیزی را بررسی یا امتحان کردن
check
بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
check
حرف اضافی در متن ارسالی که بررسی میکند آیا خطایی در متن رخ داده یا یه و مقدار آن به متن بستگی دارد
check
جعبه کوچک با یک ضربدر در آن در صورتی که عمل انتخاب شود و خالی در صورتی که عمل انتخاب نشود
check
یک بیت از کلمه دودویی که برای بررسی هر بیتی به کار می رود
check
اجرای خشک یک برنامه
check
او نتیجه چاپ و صورتحساب ها را بررسی کند تا ببیند آیا مشابه هم هستند یا خیر
check
عیار گرفتن
check
بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
check
اطمینان از صحت چیزی
check
خطا یا توقف کوچک در فرآیند
priority of check
تقدم کیش
overflow check
بررسی سرریزی
odd even check
بررسی فرد و زوج
odd even check
مقابله فرد و زوج
programmed check
مقابله برنامه ریزی شده
modulo n check
مقابله به پیمانه
programmable check
مقابله برنامه ریزی شده
marginal check
برسی مرزی
Please check the oil.
لطفا روغن را کنترل کنید.
Please check the battery.
لطفا باطری را کنترل کنید.
poke check
فشار اوردن به گوی با چوب برای دور کردن ان از حریف
transfer check
انتقال
parity check
مقابله توازن
summation check
بررسی تشخیص خطا با جمع کردن حروف دریافتی و مقایسه با کل آن
overflow check
بررسی سرریز
parity check
بررسی توازن
pay check
چک حقوق
perpetual check
کیش دایم
traveler's check
چک مسافرتی
overflow check
مقابله سرریز
parity check
مقابله ایستایی
parity check
مقابله کردن توازن
programmed check
بررسی برنامه ریزی شده
visual check
مقابله بصری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com