Dictiornary-Farsi | cheese knife | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 132 (2 milliseconds)

English	Persian
cheese knife	چاقویپنیر


Other Matches

cheese	پنیر
cheese down	چنبره کردن
cream cheese	پنیری که با شیر خامه دارتهیه شود
macaroni cheese	ماکارونی با سس پنیر
cheese-paring	بخیل
cottage cheese	نوعی پنیر دلمه شده
cheese-paring	فرومایه
cheese mite	کرم پنیر
cheese head	سر عدسی در پیچها
cheese monger	پنیر فروش
damson cheese	مربای الو
cheese on toast	نان تست با پنیر
cheese-paring	ممسک
cheese-paring	بیارزش
cheese-paring	خسیس
gruyere cheese	پنیر سوراخ سوراخ سوئیسی
cheese-paring	کم خرج کن
as different as chalk and cheese <idiom>	مثل فیل و فنجان [متفاوت]
as different as chalk and cheese <idiom>	مثل آسمان و ریسمان [متفاوت]
cheese-paring	زفت
To stint . To be cheese - paring .	گدا بازی درآوردن ( صر فه جویی زیادی )
to dine off bread and cheese	ناهار خود را با نان و پنیربرگذار کردن
They are as different as chalk from cheese . what a contrast !	این کجا وآن کجا !
the knife	چاقوی جراحی
before you can say knife	فورا
before you can say knife	برقی ناگهان
the knife	الت جراحی
knife	: چاقو کارد
before you can say knife	خیلی زود
knife	تیغه
knife	کارد زدن
knife	: چاقو زدن
a knife	یک چاقو
knife	گزلیک
war to the knife	جنگ خونین
putty knife	کارتک [ابزار]
knife polishing	[پرداخت پرزهای فرش به کمک چاقو یا تیغه تیز]
war to the knife	جنگ سخت
war to the knife	کارد و کارد کشی
trench knife	کارد سنگری
three bladed knife	چاقوی سه تیغه
spackle knife	کارتک [ابزار]
pallet knife	کاردک نقاشی
pallet knife	کاردک
pallet knife	ماله رنگ امیزی
paper knife	کارد کاغذبری
paring knife	سم تراش
paring knife	ناخن گیر
plane knife	تیغه رنده
pruning knife	چاقوی شاخه زنی
steak knife	کارد رومیزی دارای تیغه مضرس
hook knife	چاقوی قلاب شکل [جهت گره زدن خامه ها در روش ترکی بافت]
finish knife	کارد یا تیغ [مخصوص پرداخت سطح فرش]
butter knife	ضربهپایشنایپروانه
ham knife	چاقویژامبون
commando knife	چاقویکماندو
grapefruit knife	چاقوی گریپ فروت
dessert knife	چاقویدسر
flint knife	چاقویسنگچخماقی
dinner knife	چاقویغذاخوری
fettling knife	چاقویتراشیدنغذا
kitchen knife	چاقویآشپزخانه
knife pleat	پیلهتیغهای
folding knife	کارد جیبی تاشو [کارد سوئیسی]
I don't have a knife.	من چاقو ندارم.
cook's knife	چاقویآشپزی
flick-knife	چاقوی ضامندار
boning knife	چاقویتزئینی
painting knife	چاقوینقاشی
oyster knife	چاقویمخصوصصدف
filleting knife	چاقویماهیچهبربی
knife edge	لبه کارد
knife-edges	لبه چاقو
knife-edges	لبه تیغ
sheath knife	چاقوی غلاف دار
paper-knife	کاغذ بر
carving knife	چاقوی حکاکی یا گوشت بری
jack-knife	چاقوی بزرگ جیبی
pocket knife	چاقوی جیبی
palette knife	کاردک نقاشی
knife-edges	تیغه در
bowie knife	دشنه
bowie knife	خنجر
knife-edges	لبه تیز هرچیزی
knife-edges	لبه کارد
knife edge	لبه تیز هرچیزی
knife edge	تیغه در
knife edge	لبه چاقو
knife edge	لبه تیغ
knife-edge	لبه کارد
knife-edge	لبه تیز هرچیزی
knife-edge	تیغه در
knife-edge	لبه چاقو
knife-edge	لبه تیغ
bread knife	کارد نان بری
case knife	چاقوی جلد دار
knife board	نیمکت دوطرفه دربالای امنیبوس
knife boy	خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
knife grinder	چاقوتیزکن
knife grinder	تیزگر
knife machine	ماشین کاردپاک کنی چاقوتمیزکن
knife machine	کاردپاک کن
knife rest	جای چاقو
knife rest	نوعی مانع یا سدجادهای است که با سیم خاردار و یک چهارچوب فلزی یا چوبی تهیه می کنند و قابل حمل میباشد
knife switch	کلید تیغهای
knife switch	کلید اهرمی
knife switch	کلید چاقویی
moon knife	چاقوی پوست تراشی
knife board	میزی که روی ان کاردهاراپاک می کنند
moon knife	چاقوی هلالی
dissecting knife	چاقوی تشریح
hack knife	چاقوی مخصوص برش کامل
hand knife	خوش بافت
cut it with a knife	درمقابل
cut it with a knife	برضد
jack knife	خم شدن بجلو با پاهای مستقیم و گرفتن مچ پا بادستها
switchblade knife	چاقوی ضامن دار
clasp knife	چاقوی ضامن دار
case knife	چاقوی بزرگ
dissecting knife	کاردتشریح
plaster cutting knife	کارد گچبری
large chopping knife	ساطور
principal types of knife	انواععمدهچاقو
This knife is too blunt for words .	این چاقو ماست راهم نمی برد ( خیلی کند است )
jack knife bridge	پل متحرک تاشو
types of kitchen knife	انواعچاقویآشپزخانه
Swiss army knife	دستهچاقوسوئیسی
knife-blade cartridge fuse	فیوزفشنگیتیغهدار
to play a good knife and fork	ازروی اشتهاخوراک خوردن خوب چیز خوردن
A sharp knife (pin , needle)	چاقو (سوزن ) تیر
double break knife switch	کلید تیغهای دو اتصالی