English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 121 (6 milliseconds)
English Persian
flick-knife چاقوی ضامندار
Other Matches
flick قطع کردن
flick تکان دادن بریدن
flick ضربه سریع با چرخش مچ انحراف ناگهانی تیر از خط مستقیم
flick سینما
flick :
flick ضربت اهسته و سبک با شلاق
flick تکان ناگهانی
flick تلنگر
flick serve سرو تند و کوتاه با چرخش مچ
penalty flick ضربه پنالتی
flick-knives چاقوی ضامندار
flick kick ضربه با بیرون پا
a knife یک چاقو
the knife الت جراحی
before you can say knife فورا
before you can say knife خیلی زود
the knife چاقوی جراحی
knife : چاقو زدن
before you can say knife برقی ناگهان
knife : چاقو کارد
knife تیغه
knife گزلیک
knife کارد زدن
trench knife کارد سنگری
war to the knife کارد و کارد کشی
war to the knife جنگ سخت
war to the knife جنگ خونین
three bladed knife چاقوی سه تیغه
knife switch کلید اهرمی
knife switch کلید چاقویی
moon knife چاقوی پوست تراشی
pallet knife کاردک نقاشی
pallet knife کاردک
pallet knife ماله رنگ امیزی
paper knife کارد کاغذبری
paring knife سم تراش
paring knife ناخن گیر
plane knife تیغه رنده
pruning knife چاقوی شاخه زنی
steak knife کارد رومیزی دارای تیغه مضرس
moon knife چاقوی هلالی
knife switch کلید تیغهای
boning knife چاقویتزئینی
knife pleat پیلهتیغهای
oyster knife چاقویمخصوصصدف
painting knife چاقوینقاشی
I don't have a knife. من چاقو ندارم.
folding knife کارد جیبی تاشو [کارد سوئیسی]
finish knife کارد یا تیغ [مخصوص پرداخت سطح فرش]
hook knife چاقوی قلاب شکل [جهت گره زدن خامه ها در روش ترکی بافت]
knife polishing [پرداخت پرزهای فرش به کمک چاقو یا تیغه تیز]
putty knife کارتک [ابزار]
spackle knife کارتک [ابزار]
kitchen knife چاقویآشپزخانه
ham knife چاقویژامبون
butter knife ضربهپایشنایپروانه
cheese knife چاقویپنیر
commando knife چاقویکماندو
cook's knife چاقویآشپزی
dessert knife چاقویدسر
dinner knife چاقویغذاخوری
fettling knife چاقویتراشیدنغذا
filleting knife چاقویماهیچهبربی
flint knife چاقویسنگچخماقی
grapefruit knife چاقوی گریپ فروت
knife rest نوعی مانع یا سدجادهای است که با سیم خاردار و یک چهارچوب فلزی یا چوبی تهیه می کنند و قابل حمل میباشد
knife edge تیغه در
knife-edges تیغه در
knife-edges لبه چاقو
knife-edges لبه تیغ
sheath knife چاقوی غلاف دار
paper-knife کاغذ بر
carving knife چاقوی حکاکی یا گوشت بری
knife edge لبه کارد
jack-knife چاقوی بزرگ جیبی
pocket knife چاقوی جیبی
knife-edges لبه تیز هرچیزی
knife-edges لبه کارد
knife edge لبه چاقو
knife edge لبه تیغ
knife-edge لبه کارد
knife-edge لبه تیز هرچیزی
knife-edge تیغه در
knife-edge لبه چاقو
knife edge لبه تیز هرچیزی
knife-edge لبه تیغ
palette knife کاردک نقاشی
bowie knife دشنه
hand knife خوش بافت
jack knife خم شدن بجلو با پاهای مستقیم و گرفتن مچ پا بادستها
knife board میزی که روی ان کاردهاراپاک می کنند
knife board نیمکت دوطرفه دربالای امنیبوس
knife boy خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
knife grinder چاقوتیزکن
knife grinder تیزگر
knife machine ماشین کاردپاک کنی چاقوتمیزکن
knife machine کاردپاک کن
knife rest جای چاقو
hack knife چاقوی مخصوص برش کامل
cut it with a knife برضد
switchblade knife چاقوی ضامن دار
clasp knife چاقوی ضامن دار
case knife چاقوی بزرگ
cut it with a knife درمقابل
case knife چاقوی جلد دار
dissecting knife چاقوی تشریح
dissecting knife کاردتشریح
bread knife کارد نان بری
bowie knife خنجر
large chopping knife ساطور
plaster cutting knife کارد گچبری
jack knife bridge پل متحرک تاشو
This knife is too blunt for words . این چاقو ماست راهم نمی برد ( خیلی کند است )
types of kitchen knife انواعچاقویآشپزخانه
principal types of knife انواععمدهچاقو
Swiss army knife دستهچاقوسوئیسی
to play a good knife and fork ازروی اشتهاخوراک خوردن خوب چیز خوردن
A sharp knife (pin , needle) چاقو (سوزن ) تیر
knife-blade cartridge fuse فیوزفشنگیتیغهدار
double break knife switch کلید تیغهای دو اتصالی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com