English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 45 (5 milliseconds)
English Persian
church warden متصدی دارایی کلیسا
Other Matches
warden نافر
warden نگهبان
warden مسئول
warden رئیس زندان
warden رئیس
warden متصدی
warden نافر بازرس
warden سرپرست
warden مدیر
warden سرپرست
warden ولی
warden رئیس
warden نافر نگهبان
warden قراول
fish warden متصدی امور شیلات
traffic warden فردیکهمفمورکنترلنحوهپارکاتومبیلهااست
church کلیسایی درکلیسامراسم مذهبی بجااوردن
the church e. سازمان قانونی کلیسا
church کلیسا
hall-church [کلیسایی با چندین راهرو اما بدون پنجره بام]
Collegiate church کلیسای وقف ایتام
double church کلیسا دو طبقه
ambulatory church [کلیسایی که حرم و نمازخانه آن با رواق جدا شده است.]
ante-church پیش ناو کلیسا
cross-church کلیسای صلیبی
fortified church [کلیسایی دارای استحکامات نظامی]
Episcopal Church کلیسائیدرآمریکاواسکاتلند
Coptic Church کلیسای بومی مصر و اتیوپی
church goer کلیسارو
church text یکجورحروف سیاه قلم که بیشتربرای نوشتن لوحههای گورستان بکارمی رود
established church کلیسای قانونی و شرعی
facing the church روبروی کلیسا
greek church کلیسای خاور
greek church کلیسای شرقی
the church militant قاطبه مسیحیان جهان
the church militant همه کسانی که در راه دین مسیحی می جنگند
the orthodox church کلیسای خاور
the orthodox church کلیسای ارتودوکس
Church of England کلیسای انگلستان
Coptic Church کلیسای قبطی
High Church فرقهای که سخت پابند اداب ورسوم کلیسایی ومناجات وتسبیحات مرسوم درکلیساهستند
as poor as a church mouse مثل گدای شب جمعه [فقیر]
to be [as] poor as a church mouse <idiom> بیش از اندازه تنگدست بودن
The Catholic Church springs [comes] to mind as an obvious example. کلیسای کاتولیک به عنوان یک نمونه بارز به ذهن می آید.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com