English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English Persian
cold extrusion تراکم سرد
cold extrusion فشردگی سرد
Search result with all words
cold extrusion die حدیده فشردگی سرد
Other Matches
extrusion روزن رانی
extrusion بیرون اندازی بیرون امدگی
extrusion خروجی
extrusion انفصال
extrusion اخراج
extrusion شکل دادن گرم یا سرد فلزات
extrusion بیرون زدن
extrusion بیرون امدن
cold spell or cold snap <idiom> یک جعبه هوای سرد
extrusion die حدیده چکش کاری
extrusion process فرایند چکش کاری
extrusion press اشترانق پرسه
power press extrusion طریقه اشترانق پرس
cold بدون آماده بودن
It's too cold. آن خیلی سرد است.
out in the cold <idiom> تنها
out cold <idiom> به کما رفتن
to keep cold دست پاچه نشدن
cold نه گرم
cold روشن کردن کامپیوتر یا اجرای برنامه از نقط ه شروع آن
cold اجزای اجرا میدهد ولی دادههای فرار را از دست می دهند
cold خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
keep cold خونسردی خود را حفظ کردن
keep cold دست پاچه نشدن
it is cold سرد است
i f. cold سردم است
I have a cold. من سرما خورده ام. [پزشکی]
cold سرما
cold سرماخوردگی
cold روشن کردن یک کامپیوتر
cold زکام سردشدن یا کردن
slight cold سرما خوردگی کم یا جزئی
paradoxical cold سرمای تناقضی
nurse a cold سرما خوردگی را ماندن درخانه علاج کردن
cold fish غیر احساساتی
head cold سرماخوردگی معمولی زکام
it is proof against cold سرما در ان کارگر نسیت دافع سرما است
head cold نزله
i wonder he did not catch cold تعجب میکنم
he is recovered from his cold سرما خوردگی او برطرف شد
i wonder he did not catch cold که سرما نخورد
cold steel جنگ افزار سرد
cold straining تغییر بعد نسبی در حالت سرد
cold strain تغییر بعد یافتن در حالت سرد
cold steel اسلحه سرد
cold starting راه اندازی در حالت سرد
cold start boot cold
cold start شروع سرد
cold start روش بازنشاندن کامپیوتر
cold start دوباره روشن کردن
cold strength استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
cold swage اهنگری کردن در حالت سرد
cold test ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
exposure to cold درمعرض سرما بودن
deep cold سرمای ژرف
cold working شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
cold working سردکاری
cold work کار سرد
cold shut جوش سرد
cold work عملیات شکل دادن و چکش کاری فلزات در حالت سرد ودر دماهای پایین
cold thrust ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
cold spot نقطه سرماگیر
to feel cold از سرما یخ زدن
to stop cold something چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
The food is cold. غذا سرد است.
cold cuts گوشت پخته سرد
some cold water مقداری آب سرد
He is sky -cold. <proverb> آدم آسمان جلى است .
in cold blood <idiom> خیلی خونسرد
get cold feet <idiom> درآخرین لحظات ترسیدن
cold turkey <idiom> ترک کردن اعتیاد بدون دارو
to feel cold احساس سردی کردن
to get cold feet نامطمئن شدن
to go through cold turkey <idiom> رنج و درد کشیدن در حین ترک اعتیاد [به ویژه هروئین]
to go cold turkey یکدفعه اعتیادی را ترک کردن [روانشناسی] [پزشکی]
cold turkey بوقلمون سرد [آشپزی]
cold turkey ترک اعتیاد بلامقدمه
catch a cold <idiom> سرما خوردن
I was shivering all over with cold . از سرما مثل بید می لرزیدم
cold sweat سردخو
cold sweat عرق سرد
cold storage سردخانه
cold frames سرما دورکن
cold frame سرما دورکن
we were perished with cold از سرما مردیم
to shiver with cold از سرمالرزیدن
to grow cold سردشدن
to catch cold زکام شدن
to catch cold سرماخوردن
cold turkey ترک اعتیاد
cold turkey محروم
cold turkey خمار
I feel cold. سردم است
To kI'll someone in cold blood. درنهایت خونسردی خون کسی را ریختن ( کشتن )
stone-cold بسیارسرد
cold coolant مخزنخنککننده
cold air هوایخنک
cold turkey بیرو دربایستی
cold turkey به طور صریح و بیپرده
cold turkey بلامقدمه
cold turkey بدون آمادگی
cold turkey بدون تهیه وتدارک
to benvmb with cold از سرما بیحس کردن
cold shortness سرد شکنندگی
cold extrude تراکم سرد
cold blood خون سردی
cold bath ابتنی با اب سرد
catch cold زکام شدن
catch cold سرما خوردن
blow cold هوای سرد دمیدن
asphalt cold اسفالت سرد
cold sores تاول تبخالی
cold sore تاول تبخالی
cold snaps یخ بندان بی مقدمه
cold snap یخ بندان بی مقدمه
cold-shoulders بی اعتنایی کردن به
cold bloodedness خون سردی
cold blooded خونسرد
cold blooded بی عاطفه
cold draw در حالت سرد کشیدن سردکشی
cold die حدیده سرد
cold cracking ترک خوردگی فلز سرد
cold chisel قلم سردکار
cold cathode کاتد سرد
cold brittleness شکنندگی سرد
cold brittleness شکستگی سرد
cold boot راه اندازی سرد
cold boot روشن کردن کامپیوتر و بارکردن سیستم عامل به درون ان
cold body منبع سرد
cold-shoulders خونسرد
cold-shouldering بی اعتنایی کردن به
cold-shouldering خونسرد
cold front جبهه هوای سرد
cold-blooded خون سرد
cold war عموما" به مبارزات تبلیغاتی بلوکهای شرق و غرب علیه یکدیگربخصوص بعد از جنگ جهانی دوم اطلاق میشود
cold war جنگ تبلیغاتی وروانی
cold war جنگ تبلیغاتی ومطبوعاتی
cold war جنگ سرد
ice-cold مثل یخ
ice-cold فوق العاده سرد
ice cold مثل یخ
cold front پیشان هوای سرد
cold fronts جبهه هوای سرد
cold fronts پیشان هوای سرد
cold-shouldered بی اعتنایی کردن به
cold-shouldered خونسرد
cold-shoulder بی اعتنایی کردن به
cold-shoulder خونسرد
cold shoulder بی اعتنایی کردن به
cold shoulder خونسرد
cold cuts گوشت سرد با پنیر یخ زده کالباس واغذیه مشابه
cold cream یکجور مرهم
common cold زکام
common cold گریپ نزله
common cold سرماخوردگی
ice cold فوق العاده سرد
cold is merely privative گرما نیست
cold rating خروجی ماکزیمم موتور جت بدون استفاده از سیستم پس سوز
cold pig اب سردی که روی ادم خوابیده میریزند تابیدارشود
cold hearted بی عاطفه
cold plug شمعی با الکترود عایق شده کوتاه
cold heartedly باخون سردی
cold heartedly ازروی بی عاطفگی
cold heartedness بی عاطفگی
cold mix امیخته سرد
cold heartedness بیرحمی
cold livered خون سرد
cold livered بی عاطفه
cold infusion خیسانده
cold link پیوند دستی
cold infusion اب
cold is merely privative سرما چیزی جز عدم
cold link پیوند سرد
cold light نور سرد
cold glue چسب سرد
cold form در حالت سرد شکل دادن
cold rolling عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد
cold fault نقص کامپیوتر که به محض روشن کردن اشکار میشود
cold redrawing دوباره کشی سرد
cold rubber لاستیک سرد
cold short شکنندگی در سرما
cold riveting پرچکاری سرد
cold roll نورد کردن در حالت سرد
cold forming حالت دهی در حالت سرد
cold galvanize گالوانیزه کردن در حالت سرد
cold reduce نورد کردن در حالت سرد
cold extrude فشردگی سرد
cold shortness قابلیت شکست سرد
cold short شکسته سرد
give someone the cold shoulder <idiom> با کسی نامهربان بودن
cold working property قابلیت عملیات شکل دهی وچکش کاری فلزات
to quit something cold turkey چیزی را یکدفعه ترک کردن [مانند سیگار یا الکل]
cold work steel فولاد کارسرد
cold rolling mill دستگاه نورد سرد
to put something into cold storage <idiom> چیزی را به عقب انداختن
to put something into cold storage <idiom> چیزی را به بعد موکول کردن
cold pressure welding جوشکاری فشاری سرد
to put something into cold storage <idiom> چیزی را به کنار گذاشتن
cold swaging machine دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
cold pressed forging اهنگری فشاری سرد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com