English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 194 (10 milliseconds)
English Persian
collection plan طرح جمع اوری اخبار
collection plan طرح جمع اوری
Other Matches
to buy something on a deferred payment plan [on a time payment plan] [on deferred terms] چیزی را قسطی خریدن
collection جمع اوری
collection ایستگاهی که دادههای جمع شده را به نقط ه مرکزی ارسال میکند.
collection عمل دریافت داده از منابع مختلف
collection و مرتب کردن در پایگاه داده
collection 1-جمع آوری با هم 2-مجموعهای از موضوعات در کنار هم
collection جمع اوری کردن
collection کلکسیون
collection گرداوری گرداورد
collection وصول
collection اجتماع مجموعه
collection دریافت
collection جمع اوری اخبار
collection of goods دریافت کالا
collection of premiums وصول اضافه ارزش سهام
collection charges هزینه وصول
intelligence collection طرح جمع اوری اطلاعات
collection fee هزینه وصول
collection charge هزینه وصول مطالبات
collection charge هزینه وصول
collection agency عامل جمع اوری اخبار
collection activity عملیات جمع آوری اخبار سازمان جمع آوری اخبار
clean collection وصولی ساده
collection order دستور وصول
What are the collection procedures for ...? روند جمع آوری برای ... چه [جور] است ؟
data collection جمع اوری داده ها
garbage collection زباله روبی
fate of a collection وضعیت طلب
garbage collection پاک کردن خانههای بلااستفاده حافظه در یک فایل
tax collection جمع اوری مالیات
dust collection غبارگیری
dust collection گردگیری
documentary collection وصولی اسناد
deposit collection جمع اوری کردن زباله ها
deposit collection جمع اوری سرمایه
intelligence collection جمع اوری اطلاعات
data collection system سیستم جمع اوری داده ها
debt collection for realisation property pledged of وصول طلب با نقد کردن وثیقه
dust collection equipment وسایل گردگیری
cash collection voucher سند پرداخت نقدی
cash collection voucher سندپرداخت غرامت نقدی
industrial data collection device دستگاه صنعتی جمع اوری داده
the better plan is to بهتر این است که .....
K-plan [طرحی به شکل اچ انگلیسی در خانه های سبک الیزابت]
plan طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
plan خیال
plan طرح کشیدن یا ریختن
plan برنامه ریزی کردن
plan پلان
plan هامن
plan نقشه کف
plan پیش بینی کردن
plan طرح کردن
plan طرح ریزی کردن
plan تدبیر
plan برنامه
plan طرح
plan نقشه
plan نقشه مسطحه برنگاره
plan تدبیر اندیشه
plan زبان برنامه نویسی سطح پایین
plan نقشه کشیدن طرح ریختن
E-plan [طرح خانه های ویلایی انگلیس به شکل حرف ای انگلیسی]
project plan طرح پروژه
sheer plan نقشه ساختمانی ناو
pursuance of a plan اجرای نقشه یا طرحی
rolling plan برنامه غلتان
pursuance of a plan تعقیب اندیشه یا نقشهای
secondary plan طرح ثانوی
site plan نقشه جایگاه
prestowage plan طرح پیش بینی باربندی و بارگیری وسایل
prestowage plan طرح باربندی کالاها
plan implementation عملی کردن برنامه
plan implementation اجرای برنامه
plan of maneuver طرح مانور
plan frame چارچوب برنامه
perspective plan برنامه بلند مدت
partial plan برنامه جزئی
part plan نقشه جزیی
plan of action طرح عملیات
parking plan طرح پارک کردن هواپیماها
plan of the day برنامه روزانه ناو
plan range در شناسایی از روی عکس هوای فاصله افقی بین نقطه پای عمود هواپیما تا شیئی که روی زمین قرار گرفته است
plan targets اهداف برنامه
plan view دید از بالا
plan view نمای بالا
prospective plan برنامه بلند مدت
plan view نقشه کف
plan of campaign طرح پیکار
site plan نقشه محل
sliding plan برنامه لغزان
layaway plan <idiom> قرض راکم کم پرداختن
strategic plan نقشه جنگ
to foil a plan عقیم گذاردن نقشه ای
Open-plan <adj.> سالن باز، محوطه وسیع، ساختمانی که هرطبقه آن فقط دارای یک محوطه وسیع است و اتاق ندارد
to foil a plan نقش بر آب کردن نقشه ای
to foil a plan خنثی کردن نقشه ای
block-plan نقشه اولیه ساختمان
butterfly plan طرح پروانه ای
centralized plan پلان مرکزی
The plan landed . هواپیما بزمین نشست
open-plan ساختمانیکههرطبقهآنفقطداراییکمحوطهوسیعاستودارایاتاقنیست
stowage plan طرح بارگیری ناو یا هواپیمایا چیدن بارها در هواپیما یاناو
strategic plan طرح جنگ
tactical plan طرح عملیات تاکتیکی
tactical plan طرح عملیات نظامی
tentative plan طرح ازمایشی
test plan طرح ازمایش
to plan a building نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
to plan a building عمارتی راطرح ریزی کردن
to pursue a plan مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
to pursue a plan نقشهای را دنبال کردن
to suggest a plan طرحی راپیشنهادکردن
war plan طرح جنگی
war plan نقشه جنگی
working plan نقشه اجرا راهنمای کار
ground-plan [نقشه همتراز با زمین]
master plan نقشه کلیات
deck plan صفحه پل کشتی
deck plan افق پل کشتی
detailed plan برنامه تفصیلی
development plan برنامه توسعه
development plan طرح گسترش
development plan طرح ارایش زمین
docking plan نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
draft plan پیش نویس برنامه
economic plan برنامه اقتصادی
entry plan طرح ورود به بندر
entry plan طرح دخول به سر پل
europen plan نرخ ثابت هتل جهت اتاق وسرویس مهمانان
financial plan برنامه مالی
contingency plan طرح احتمالی
contingency plan برنامه دوم که در صورت خرابی اولی انجام خواهد شد
master plan نقشه مجموعه
ground plan نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
ground plan شالوده
ground plan طرح اساسی
ground plan نقشه مسطحه
ground plan برنگاره
american plan مسافرخانهای که مسافرین پول غذا و اطاق را یکجاپرداخت میکنند
approval of plan تصویب نقشه
barrier plan طرح موانع
cargo plan طرح بارگیری ناو
colombo plan طرح کلمبو
colombo plan طرح ایجاد شده به وسیله وزیران خارجه ملتهای مشترک المنافع بریتانیا در سال 0591 که هدف ان تشریک مساعی درکمک به رشد اقتصادی کشورهای اسیایی جنوب وجنوب شرقی است
contingency plan طرح عملیات احتمالی
fire plan طرح اتش
fire plan طرح اتش توپخانه
outline plan طرح مبنا
investment plan برنامه سرمایه گذاری
it was no part of my plan ابداجزو طرح یا نقشه من نبود
it was no part of my plan کی جزو نقشه من بود
marshall plan طرح مارشال
key plan نقشه راهنما
lesson plan طرح درس
loading plan طرح بارگیری خودرو
marshall plan برنامه مارشال
marshall plan طرح کمک امریکابرای توسعه اقتصادی کشورهای اروپای غربی که پس از جنگ جهانی دوم برای جلوگیری از نفوذ کمونیسم دراین کشورها اجراگردید
national plan برنامه ملی
ordnance plan طرح تهیه جنگ افزار ومهمات
ordnance plan طرح اردنانس
interim plan برنامههای موقت
flight plan طرح یا نقشه پروازهواپیماها
general plan نقشه کلی
installment plan خرید یا فروش اقساطی پرداخت اقساطی
game plan استراتژی بازی
he thought out a plan فکری بنظرش رسید
illumination plan طرح روشن کردن منطقه نبرد
illumination plan طرح روشنایی منطقه
he thought out a plan تدبیری اندیشید
installation plan نقشه ی نصب
floor plan نقشه اشکوب
frequency plan طرح فرکانس
general plan نقشه عمومی
air fire plan طرح اتش هوایی
negative tax plan برنامه مالیات منفی
negative tax plan طرح مالیات منفی
annual food plan برنامه غذایی سالیانه
The plan is now in action ( underway ) . طرح اکنون بمرحله عمل درآمده است
coordinated fire plan طرح اتش هم اهنگ شده
plan position indicator صفحه رادار ناو یا هواپیما
open-plan coach طرحبازوگن
documented plan figures ارقام مستند برنامه
class improvement plan طرح بهبودناو
class improvement plan طرح توسعه ناو
restrictive fire plan طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
artillery fire plan طرح اتش توپخانه
constant helm plan نقشه زیگزاگ
disaster recovery plan طرح یک واکنش به هنگامیکه خطری نرم افزار و سخت افزار را تهدید میکند
His plan miscarried . He missed the target تیرش بخطا رفت
to buy something on the installment plan [system] چیزی را قسطی خریدن
on the installment plan [American English] به اقساط
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com