English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 77 (6 milliseconds)
English Persian
commodity groups گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
Other Matches
commodity محصول
commodity چیزی که قادر به رفع نیاز بشر بوده ومقدار عرضه ان محدود باشد
commodity امتعه
commodity مواد اولیه متاع
commodity وسیله مناسب
commodity متاع
commodity جنس
commodity کالای مصرفی
commodity کالا
commodity کالا جنس
commodity market بازار کالای مصرفی
commodity code علامت کالا
commodity agreement تثبیت مشترک قیمت فروش
commodity agreement موافقتنامه کالا
commodity agreements قرارداد کالاها
commodity broker دلال کالا
commodity approach بررسی بازار با مطالعه مسیرتولید تا مصرف
easy commodity کالای نا مرغوب
commodity loading بارگیری کالاهای مختلف
commodity market بازار کالا
commodity market بازار مواد اولیه
commodity money پول جنسی
commodity money پولی که در تهاتر بجای کالابه کار رود
commodity rate براتهای تجارتی
commodity flow جریان کالا
commodity command فرماندهی اماد
commodity exchange بورس کالا
commodity exchange بورس مواداولیه
commodity exchange مبادله کالا
commodity command یکان امادکالاهای مصرفی
commodity broker واسطه کالا
commodity code شماره کالا
commodity code رمز کالا
commodity catalogue کاتالوگ کالا
groups ناوگروه
groups دسته دسته
groups کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
groups طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
groups دسته بندی کردن
groups دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
groups گروه رزمی
groups جمع شدن
groups دسته دسته کردن
groups جمعیت گروه بندی کردن
groups انجمن
groups گروه
groups دسته
groups شیعه
groups جمع اوری چندین چیز با هم
groups مجموعهای از رکوردهای کامپیوری حاوی اطلاعات مربوط به هم
groups مجموعهای از نشانه ها یا فایل ها یا برنامه ها که در یک پنجره نشان داده می شوند
groups جمع کردن چندین وسیله با هم
groups مجموعهای از کاربران که با یک نام معرف شده اند
groups حزب
groups نشانهای که پنجرهای را نشان میدهد که حاوی مجموعهای نشانههای فایل یا برنامه هاست
groups کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
In groups. In batches. دسته دسته ( گروه گروه )
enentiotopic groups گروههای اناتیتوتوپیک
to form into groups دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
to form into groups دسته بندی کردن
matched groups گروههای همتا
matched groups گروههای جور
to form into groups گروه بندی کردن
age groups گروه سنی
delivery groups مکانیسم پرتاب موشک یا مهمات وسایل سیستم پرتاب
blood groups تعیین کردن
blood groups گروه خونی
interest groups گروههای ذینفع
peer groups گروه همسالان
pressure groups گروه فشار
blood groups گروه خون
age groups گروه سالخور
delivery groups گروه معروف پیام
special interest groups گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
vested interest groups گروههای همسود
directive effect of functional groups اثر جهت دهندگی گروههای عاملی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com