English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 14 (3 milliseconds)
English Persian
compiling همگرادنی کردن
compiling گرداوردن تالیف کردن
compiling جمع اوری کردن
compiling توده کردن
compiling جمع کردن زباله
compiling تالیف کردن
compiling برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiling زمان اجرای برنامه که دستورات کامپایل می شوند
compiling تبدیل برنامه سطح بالا به برنامه کد ماشین که خود قابل اجرا است
compiling همگردانی کردن
compiling کامپایل
Other Matches
compiling fees حق التالیف
self compiling compiler کامپایلری که به زبان اصلی خودش نوشته شده و قابلیت کامپایل کردن خود را نیز دارد
cross compiling assembling روشی که توسط ان یک فرد ازمینی کامپیوتر و کامپیوتربزرگ یا سرویس اشتراک زمانی استفاده میکند تابرنامه هایی را نوشته واصلاح کند و بعدا" درریزکامپیوتر بکار ببرد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com