Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 168 (10 milliseconds)
English
Persian
copy holder
گیره کاغذ
Other Matches
holder
گیرنده اشغال کننده
holder
دارنده
holder
نگاه دارنده
holder
درنده
holder
دارنده برات
holder
نگهدارنده
holder
گره
holder
ترمینال سرپیچ
bottle holder
نوکر یا ملازم پهلوان مشت زن
board holder
پهنه بند
bottle holder
پشت
bottle holder
یار
board holder
پهن بند
policy holder
دارنده بیمه
policy holder
دارنده بیمه نامه
blank holder
ورق یا صفحه نگهدار کشویی
share holder
سهامدار
gas holder
نگهدارنده گاز
blank holder
ورق نگهدار
bid holder
دارنده ضمانتنامه
bottle holder
یاور
brush holder
پایه زغال
cable holder
دوار زنجیر
lamp holder
جاچراغی
kettle holder
کتری گیر
kettle holder
کهنه
ink holder
امه
ink holder
دوات
fuse holder
نگهدارنده فیوز
fund holder
دارنده سهام قرضه دولتی
electrode holder
انبر جوشکاری
electrode holder
انبر جوش
lamp holder
سرپیچ لامپ
permit holder
صاحب جواز
cable holder
gypsy : syn
magnet holder
نگهدارنده اهنربا
carbon holder
پایه کربن
loan holder
مرتهن
loan holder
دارنده سهام وام
lease holder
مستاجر
lease holder
اجاره دار
cigar holder
چوب سیگار
clamp holder
گیره بند
flame holder
شعله نگهدار
office-holder
دیوان گر
title-holder
صاحب سند مالکیت
title-holder
دارندهی قباله
title-holder
برندهی مقام قهرمانی
title-holder
قهرمان کنونی
cassette holder
نگهدارندهفیلم
eraser holder
پاکننگهدار
eyepiece holder
نگهدارندهقطعهچشمی
label holder
نگهدارندهعنوان
pen holder
جایخودکار
kettle holder
کهنهای که با ان کتری داغ رادردست گیرند
shaft holder
محورنگهدارنده
tissue holder
جادستمال
passport-holder
تبعهکشوریبودن
office-holder
دیوان سالار
fuse holder
فیوز
share holder
دارنده سهام صاحب سهام
slave holder
زرخرید
slave holder
دار
stake holder
کسی که پول شرط بندی یاثمن معامله را به او می سپارند
tube holder
سر پیچ
stock holder
صاحب سهم
stock holder
سهامدار
tool holder
ابزار گیر
office-holder
صاحب مقام
office-holder
کارمند دولت
office-holder
صاحب منصب دولت
magnetic lid holder
کلاهکمغناطیسینگهدارنده
floating tool holder
ابزارگیر متحرک
world record holder
دارنده رکورد جهانی
scraper bar holder
میلهنگهدارندهرنده
safe conduct holder
مستامن
bona fide holder
دارنده مجاز
lathe tool holder
نگهدارنده تیغه تراش
lamp holder plug
سرپیچ دوشاخه سرخود دوشاخه سرپیچ لامپ
standard lamp holder
سرپیچ معمولی لامپ
insured, policy holder
بیمه شده
to copy
در امتحان
[با نگاه کردن روی همسایه]
تقلب کردن
copy
نسخه
copy
استنساخ کردن
copy
کپی
copy
نمونه
copy
بدل سازی کردن
copy
سواد
copy
رونویس کردن
copy
نمونه ساختن
copy
دستور سیستم عامل که محتوای یک فایل را روی فایل دیگر در رسانه ذخیره سازی کپی میکند
copy
نسخه برداری
copy
رونوشت
copy
کپیه کردن رونویسی کردن
copy
نگهبان مخابراتی
copy
پست به گوش نگهبان به گوش نسخه برداری کردن نسخه دوم
copy
کپیه
copy
تهیه نمونه اولیه از هر چیزی فرمان COPY در سیستم عامل DOS
copy
کپی برداری
copy
جلد
calculator/cheque book holder
دفترچهنگهدارندهحساب
true copy
رونوشت مطابق با اصل
fair copy
نسخه درست
tape copy
پیام ضبط شده روی نوارضبط
copy quantity
مقدارکپی
The painting is only a copy.
این نقاشی فقط کپی
[از اصل]
است.
pirate copy
نسخه سرقت شده
certified copy
رونوشت گواهی رسمی شده
examined copy
نسخه بررسی شده
copy for private use
نسخه برای استفاده شخصی
cheap copy
بدل قلابی
She is a bit too copy .
خیلی ناز دارد ( ناز میکند )
back copy
نسخه قدیمی مجله یا روزنامه
pirate copy
نسخه غیر قانونی چاپ شده
tape copy
پیام نوار شده
exact copy
رونوشت عین
copy protect
یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
be a carbon copy
<idiom>
دقیقا مثل دیگری بودن
copy milling
الگوتراشی
copy machining
الگوتراشی
copy fitting
مطابقت کپی
copy book
دفتر کپیه
cetified copy
سواد مصدق
cetified copy
رونوشت مصدق
certified copy
رونوشت مصدق
copy protect
یچی که مانع از کپی گرفتن از دیسک میشود
hard copy
نسخه ملموس خروجی چاپی
dead copy
اخبارکهنه
foul copy
چرک نویس
foul copy
مسوده
dead copy
اخبارچیده شده
copy protection
حفافت دربرابر کپی
copy protection
محافظت از کپی
copy protection
جلوگیری از اعمال کپی
hard copy
نسخه چاپی
copy plot
تکثیر از روی نسخه اصلی
certified copy
سواد مصدق
make a copy of
سواد برداشت
backup copy
نسخه پشتیبان
authorization to copy
اجازه ناشر نرم افزار به کاربر برای کپی کردن از برنامه در تعدادی معین
backup copy
کپی پشتیبان روگرفت پشتیبان
abdominos'copy
شکم بینی
soft copy
نسخه غیر ملموس
soft copy
نسخه غیر چاپی
carbon copy
کپی نسخه غیراصل
presentation copy
نسخه قدیمی
carbon copy
رونوشت
make a copy of
رونوشت برداشتن
office copy
رونوشت مصدق
straightforward copy
کپیه عین اصل
copy editing
ویرایش کپی
carbon copy
رونوشت کاربنی
carbon copy
ورق کاربن
attested copy
رو نوشت مصدق
hard-copy output
نسخه
[خروجی]
چاپی
fair or clean copy
پاکنویس
live copy paste
کپی الصاق مستقیم
blind copy receipt
در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
blind carbon copy
در پست الکترونیکی روش ارسال پیام به چندین کاربر که برای سایرین شناخته شده نیست
copy letter book
دفتر کپیه
copy output mode
روکشخروجیکپی
press copy book
دفتر کپیه
copy of his letter is here with enclosed
رونوشت نامه وی ضمیمه است
rough or foul copy
چرک نویس
camera ready copy
کپی اماده تکثیر
He's a carbon copy of his father.
کپی پدرش است.
colour hard copy device
اسباب نسخه چاپی رنگی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com