English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 178 (9 milliseconds)
English Persian
corn snow تگرگ
corn snow برف تگرگی
corn snow برف شکری
corn snow برفی که دانه بندی درشت دارد
Other Matches
blood snow [watermelon snow] [red snow] برف سرخ [برف با خون]
The snow doesn't stay on the ground. [The snow doesn't stick.] [American English] , [The snow doesn't settle.] [British English] برف روی زمین نمی ماند.
There was a heavy fall of snow (snow-fall). برف سنگینی بارید
corn d. غله فروش
corn میخچه دانه دانه کردن
corn نمک زدن
to t. on any one's corn احساس کسی راجریحه دارکردن
to t. on any one's corn کسیرارنجاندن
corn d. علاف
can of corn توپ هوایی بلند
corn ذرت
corn دانه
corn غله
corn میخچه [پزشکی] [ضایعه ای پینه ای شکل از پوست مرده]
corn weevil شپشه گندم
corn poppy شقایق سرخ
corn sugar دکستروز
corn popper غربالی که دربودادن ذرت بکارمیرود
corn rose شقایق
corn popping درست کردن چس فیل
corn shuck پوست یاغلاف ذرت
corn-effect ذرتی شدن فرش که در اثر پرداخت یا قیچی کردن نامناسب بوجود می آید و پرزهای فرش همگی دارای یک ارتفاع نبوده و ظاهر پرز فرش بلند و کوتاه می شود
green corn ذرت هندی که نارس بکار طبخ میاید
guinea corn ذرت جاروبی
guinea corn ذرت جارویی
corn harvester کمباین [کشاورزی] [ماشین برداشت محصولات دانه دار]
A handful of corn . یک مشت ذرت
corn on the cob ذرت
fodder corn مزرعهذرت
turkey corn بلال
turkey corn ذرت
tri corn کلاه سه گوشه سه شاخه
corn-cob حکاکی روی ظرف چوبی
parched corn گندم برشته
parched corn گندم بریان
indian corn بلال
indian corn ذرت
corn parsley جعفری صحرایی
corn meal ارد گندم - ارد جودوسر
corn chandler گندم فروش
corn ball شیرینی چس فیل
copple corn کاکل
copple corn تاج
saracen corn گندم سیاه
saracen corn دیلار
pop corn ذرت بو داده
pop corn چس فیل
sweet corn ذرت هندی
corn rose گل خشخاش
corn chandler غله فروش
corn cob چوب ذرت
corn mayweed بابونه صحرایی
corn flower گل خشخاش شقایق
sweet corn ذرت شیرین
corn flower گل گندم
corn flour ارد ذرت- ارد برنج
corn field مزرعه
corn dril تخم افشان
corn field گندم زار
corn drill بذر افشان
American corn bread نانذرتآمریکایی
corn-rowing [grinning] راه راه شدن پرزها بخاطر رفت و شد زیاد روی فرش که پرزها بصورت شیارهای باریک در جهت عمود با ترافیک روی فرش قرار می گیرند
pepper corn rent اجاره غیر واقعی
pepper corn rent اجاره فاهری
Tow sacks of corn . دو کیسه ذرت
pepper corn rent اجاره اعتباری
snow واسط نمایش داده شده به صورت روشن و خاموش وقتی که صفحه نمایش لکه دار میشود
snow برف
snow برف باریدن
snow برف امدن
snow under <idiom> قبول چیزی که نمیتوان از آن مراقبت کرد
snow پوشاندن کامل صفحه رادار باتولید پارازیت
snow course برف راهه
snow برفک
snow برفک روی صفحه تلویزیون [اصطلاح روزمره]
snow under مستغرق ساختن
snow under بیش ازحدتوانایی در کاری مستغرق شدن
snow under شکست فاحش خوردن
to d. with snow پوشاندن
to d. with snow ازبرف
snow white مثل برف سفید اسم خاص
snow storm کولا ک برف
snow survey برفسنجی
snow tire تایریخ شکن
snow tire لاستیک مخصوص حرکت روی برف تایر زمستانی
continuous snow بارشبرفدائمی
surmounted with snow پوشیده از برف
snow gage برفسنج
snow white سفید یکدست
intermittent snow بارشمتناوببرف
snow guard محافظبرف
snow flake برف دانه
snow thrower برف خور
to shovel snow با بیل برف کندن
to crust [snow] تشکیل دادن به پوسته سخت [برف]
snow-white برفام
snow-white سفید
snow tractor تراکتور برف
snow shower بارشبرف
Snow thaws. برف آب می شود
snow job <idiom> لاف زدن
snow job <idiom> لاف استادی زدن
snow-white سفید برفی
cloggy snow برف چسبناک
packed snow برف فشرده شده
snow goose غاز آمریکای شمالی که پرهای سفیدی دارد.
snow shovel پارو
snow geese غاز آمریکای شمالی که پرهای سفیدی دارد.
snow bound بازمانده از زفتن بواسطه برف
snow capped دارای قله پوشیده از برف برف پوشیده
snow cave اتاق برفی
snow charge بار برف
snow clad برف پوشیده
snow clad پر برف
snow clad برف پوش
snow covers برف پشته
snow drift توده برف
snow drift برف انبار
snow farming اماده کردن پیست اسکی
snow bound دچار برف
snow boot پوتین برف یا اسکی
snow blink تکههای ابر سفید در اسمان یا صفحه رادار
granular snow برف سفت با دانههای درشت
snow grouse بعدا پرسیده شود
snow devil بهمن
snow slip بهمن
new fallen snow برف تازه
accumulation of snow توده برف
snow berry گل برف
snow berry گل مروارید
snow blind برف کوری
snow blindness برف کور
snow blindness برف کوری
snow blind برف کور
snow fence دیواره برفگیر
snow fence حفاظ برف
snow job ماست مالی
snow leopard یوز پلنگ
snow lily بنفشه گل سفیدوحشی
snow ball گلوله برف
snow line خط برف
snow plough برف پران
snow plough برف روب
snow ball با گلوله برف زدن
snow plough برف پاک کن
snow machine ماشین ایجاد کننده برف مصنوعی
snow job سرهم بندی
snow inlet دریچه ریزش برف
snow gun ماشین ایجادکننده برف مصنوعی
snow flake دانه برف
snow-capped دارای قله پوشیده از برف
snow shoe برفی
snow flake برف ریزه
snow shoe کفش
snow flake یکجور گل حسرت
snow gauge برف سنج
snow goggles عینک توفان
snow goggles عینک افتابگیر
snow line خطی که حدبرف همیشگی رامعین میکند
effective snow melt برف ذوب شده موثر در جریان رودخانه
I've shoveled snow all the morning. من تمام صبح برف پارو کردم.
to stamp the snow off your boots با کوبیدن پا برف را از چکمه ها پاک کردن
We had a light fall of snow. برف سبکی بارید
snowplough [ snow-clearer] برف روب [آلت برف پاک کن ]
The snow is more than a meter deep. برف یک متر بلندیش است.
snow ball tree گل بدماغ
measurement of snowfall: snow gauge اندازهگیریمقداربارشباران
half a metre deep in snow نیم متر زیر برف
snow blower [rotary snowplough] برف خور
The driver coaxed his bus through the snow. راننده با دقت اتوبوس را از توی برف راند .
ablation [melting of snow or ice] گداز [آب شدن] [سطح کوه یخ یا برف]
The snow crunched [scrunched] underfoot. برف زیر پاهایم [پاهایمان] خرد شد.
heavy drifting snow at ground level بارشبرفسنگیندرسطحزمین
slight drifting snow at ground level بارشبرفاندکدرسطحزمین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com