English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
English Persian
daisy chain interrupt یک سیستم وقفه که در ان دستگاههای جانبی از طریق گذرگاه به کامپیوتر وصل می شوند
Other Matches
daisy chain ارسال یا تغییر دهد
daisy chain باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
daisy chain خط ی که تمام خروجیهای وقفه وسایل را به CPU متصل میکند
daisy chain زیر تابعی در برنامه که سایرین را در یک مجموعه فراخوانی میکند. اولین تابع دومین
daisy chain سومین را و... فراخوانی می کنند
daisy chain روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
daisy گل مروارید
daisy گل افتاب گردان
To be as fresh as a daisy. تروتازه بودن
yellow daisy گل پنچ هزاری
moon daisy گل داودی
ox eye daisy گل داودی
globe daisy یکجورگل مروارید
yellow daisy گل ژاپونی
daisy wheel عضو چاپ کننده در یک چاپگرچرخ دوار
as fresh as a daisy <idiom> مثل یک دسته گل
daisy cutter اسبی که پایش راکم از زمین بلندمیکند
daisy ham قسمتی از گوشت یا استخوان دود داده شانه خوک
daisy wheel printer چاپگر چرخ دوار
daisy wheel printer چاپگر اصلی ضربهای
daisy wheel printer چاپگرچرخشی
interrupt منقطع کردن
interrupt جدا کردن
interrupt ناتوان کردن وقفه
interrupt حرف دیگری را قطع کردن
interrupt قطع کردن
interrupt گسیختن
interrupt خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupt انجام عملی پس از تشخیص وقفه
interrupt سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
interrupt توقف ارسال طبق عملی در مرحله نهایی سیستم
interrupt اتصال به واحد پردازش مرکزی از خارج سیستم که به رسانههای خارجی امکان استفاده از امکانات وقفه CPU را میدهد
interrupt حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupt لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
interrupt به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند
interrupt سیگنال از وسیلهای که به CPU اعلام میکند که نیاز به توجه دارد
interrupt وقفهای که CPU را هدایت میکند تا به محل مشخصی منتقل شود
interrupt تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
interrupt حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
interrupt ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
interrupt سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupt حرکت دادن وقفه
interrupt اصط لاحی در برنامه نویسی کامپیوتری که خط وط وقفهای که باید فعال شوند را انتخاب میکند
interrupt ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupt نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
interrupt سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
interrupt توقف رخ دادن چیزی که در حال اتفاق است
interrupt توقف
interrupt خط وقفه که فعال شده است
interrupt وقفه
program interrupt قطع برنامه
priority interrupt وقفه اولویت
non maskable interrupt سیگنال وقفه با ارجحیت بالا که توسط نرم افزار یا دستورات دیگر قابل آسیب دیدن نیست
clock interrupt وقفه زمان سنجی
interrupt vector بردار وقفه
interrupt handler گرداننده وقفه
external interrupt وقفه خارجی
interrupt driven وقفه گرا
scanned interrupt وقفه پویش شده
system interrupt وقفه سیستم
program interrupt وقفه برنامه
to interrupt any one's speech صحبت کسیرا قطع کردن
automatic interrupt قطع خودکار
automatic interrupt وقفه خودکار
vectored interrupt وقفه برداری
vectored interrupt سیگنال وقفه که پردازنده را به یک تابع در آدرس مشخص هدایت میکند
to interrupt any one's speech در میان سخن کسی امدن
to interrupt any one's speech سخن کسیرا گسیختن
to interrupt a view جلو منظرهای را گرفتن
to interrupt a friendship رشته دوستی را با کسی پاره کردن
interrupt a connection قطع شدن یک اتصال
To interrupt someone. To butt in. تو حرف کسی دویدن
machine check interrupt وقفه بررسی ماشین
interrupt serrice routine روال سرویس وقفه
machine check interrupt وقفه مقابله ماشین
To interrupt someone . To cut some one short. حرف کسی را قطع کردن
chain از کلمه قبلی
chain 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chain لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است
chain فایلی که در آن هر ورودی داده و آدرس ورودی بعدی را که همان محتوای داده را دارد
chain دارد.
chain رکود داده در یک فایل زنجیری
chain لیستی از داده که در آن هر اطلاع حاوی آدرس موضوع بعدی در لیست است
chain چاپگری که حروف آن به ترتیب پشت سر هم قرار دارند
chain لیستی از دستورات در فایل که به ترتیب در یک سیستم دستهای اجرا می شوند
chain روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
chain باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chain زنجیر
chain مجموعهای از کلمات که هر کلمه مشتق شده
chain کند وزنجیز حلقه
chain سلسله
chain : زنجیرکردن
chain شبکه زنجیری
chain زنجیره
chain زنجیر
chain سری عکسهای یک منطقه زنجیر
chain سلسله سلسله مراتب
chain سری
chain سلسله کوه
chain زنجیر مساحی
chain زنجیر 09 متری برای اندازه گیری خط پیشروی
chain متصل کردن فایل و داده ها پشت سر هم به طوری که به هر فایل یا داده بعدی یک اشاره گر وجود دارد
chain مراجعه کنید به CATENA
chain saw اره زنجیری
chain رشته
chain saw اره برقی
link chain زنجیر اتصال
chainsaw chain تیغهارهدرختبری
link chain زنجیر رابط
drive chain زنجیرهراندن
chain of neurons نرونهایزنجیرهای
chain of dunes زنجیرتلمسه
lifting chain زنجیربالابر
chain-smoking سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
chain brake عایقزنجیر
mooring chain زنجیرمهار
safety chain زنجیرهامنیت
chain wheel B زنجیریچرخهیب
parent chain زنجیر مادر
grab chain زنجیر قلاب دار
gunter's chain متر فلزی نقشه برداری
gunters chain زنجیرزمین پیمایی
heteroatomic chain زنجیر ناجور اتمی
homoatomic chain زنجیر جور اتم
chain rule قاعده زنجیری [ریاضی]
chain stitch گره یا کوک زنجیره ای جهت جلوگیری از باز شدن گلیم بافت و تزیین و یا کناره بافی و شیرازه بافی مورد استفاده قرار می گیرد
chain stay محلقرارگیریزنجیر
chain stitch بافت زنجیری
chain drive زنجیرهکششی
chain wheel A زنجیریچرخهیA
load chain زنجیر بار
lock chain زنجیربرای بستن چرخ
lost chain زنجیره از دست رفته
chain letter نامهی زنجیری
He is a chain smoker. پشت سرهم سیگار می کشد
vehicle chain زنجیر وسیله نقلیه
side chain زنجیر جانبی
skid chain زنجیر چرخ
sprocket chain زنجیر دندانه دار
studded chain حلقه زنجیر میان دار
surveyor's chain زنجیر مساحی
surveyor's chain پاپیمایشگری
surveyor's chain زنچیر سنجش
tire chain زنجیر چرخ
tire chain زنجیر یخ شکن
chain-smoke پی در پی سیگار کشیدن
print chain زنجیر چاپ
pointer chain زنجیر اشاره گرها
lost chain زنجیره گم شده
chain-smoking پی در پی سیگار کشیدن
chain-smokes سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
markov chain زنجیر مارکوف
markov chain زنجیره مارکف
measuring chain زنجیر مساحی
chain-smokes پی در پی سیگار کشیدن
chain-smoked سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
chain-smoked پی در پی سیگار کشیدن
chain-smoke سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن
parent chain زنجیر اصلی
pawn chain زنجیر پیادهای شطرنج
chain guide محافظزنجیر
chain of command سلسله مراتب
chain crew متصدیان اندازه گیری
chain clamp گیره زنجیری
chain splice پیوند زنجیری
chain case جعبه زنجیر
chain case جعبه محافظ زنجیر
chain cable زنجیر لنگر
chain bridge پل معلق
chain bridge پل زنجیری
chain effects اثرات زنجیری
chain field فیلد اتصال
chain gang دستهای از محکومین که بهم زنجیر شده اند
chain locker چاله زنجیر
chain locker انبار زنجیر
chain hook هوک زنجیر
chain hook دیلم زنجیر لنگر
chain hob دستگاه فرز غلطکی زنجیرهای
chain guage اشل زنجیری
chain grab زنجیر گیر
chain gang هم زنجیر
chain block قرقره
chain banking بانکداری زنجیری
block chain زنجیردوچرخه
chain reactions واکنش زنجیری یاهستهای
chain reaction واکنش زنجیرهای
chain reaction واکنش زنجیری
chain reaction واکنش زنجیری یاهستهای
chain stores فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
chain store فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
chain-smokers کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
chain reactions واکنش زنجیری
chain reactions واکنش زنجیرهای
band chain زنجیر مساحی
chain polymerization بسپارش زنجیری
chain polymerization بسپارش افزایشی
chain smoker کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
food chain زنجیره غذایی
chain saws اره برقی
chain saws اره زنجیری
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com