Total search result: 201 (7 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
daisy chain interrupt |
یک سیستم وقفه که در ان دستگاههای جانبی از طریق گذرگاه به کامپیوتر وصل می شوند |
|
|
Other Matches |
|
daisy chain |
ارسال یا تغییر دهد |
daisy chain |
باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت |
daisy chain |
خط ی که تمام خروجیهای وقفه وسایل را به CPU متصل میکند |
daisy chain |
زیر تابعی در برنامه که سایرین را در یک مجموعه فراخوانی میکند. اولین تابع دومین |
daisy chain |
سومین را و... فراخوانی می کنند |
daisy chain |
روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر |
daisy |
گل مروارید |
daisy |
گل افتاب گردان |
To be as fresh as a daisy. |
تروتازه بودن |
yellow daisy |
گل پنچ هزاری |
moon daisy |
گل داودی |
ox eye daisy |
گل داودی |
globe daisy |
یکجورگل مروارید |
yellow daisy |
گل ژاپونی |
daisy wheel |
عضو چاپ کننده در یک چاپگرچرخ دوار |
as fresh as a daisy <idiom> |
مثل یک دسته گل |
daisy cutter |
اسبی که پایش راکم از زمین بلندمیکند |
daisy ham |
قسمتی از گوشت یا استخوان دود داده شانه خوک |
daisy wheel printer |
چاپگر چرخ دوار |
daisy wheel printer |
چاپگر اصلی ضربهای |
daisy wheel printer |
چاپگرچرخشی |
interrupt |
منقطع کردن |
interrupt |
جدا کردن |
interrupt |
ناتوان کردن وقفه |
interrupt |
حرف دیگری را قطع کردن |
interrupt |
قطع کردن |
interrupt |
گسیختن |
interrupt |
خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود |
interrupt |
انجام عملی پس از تشخیص وقفه |
interrupt |
سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد |
interrupt |
توقف ارسال طبق عملی در مرحله نهایی سیستم |
interrupt |
اتصال به واحد پردازش مرکزی از خارج سیستم که به رسانههای خارجی امکان استفاده از امکانات وقفه CPU را میدهد |
interrupt |
حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی |
interrupt |
لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند. |
interrupt |
به وقفه پاسخ داده میشود و پس سیستم وضعیتهای حفظ شده را به حالت طبیعی دنبال میکند |
interrupt |
سیگنال از وسیلهای که به CPU اعلام میکند که نیاز به توجه دارد |
interrupt |
وقفهای که CPU را هدایت میکند تا به محل مشخصی منتقل شود |
interrupt |
تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها |
interrupt |
حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند |
interrupt |
ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت |
interrupt |
سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود |
interrupt |
حرکت دادن وقفه |
interrupt |
اصط لاحی در برنامه نویسی کامپیوتری که خط وط وقفهای که باید فعال شوند را انتخاب میکند |
interrupt |
ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند |
interrupt |
نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند. |
interrupt |
سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود |
interrupt |
توقف رخ دادن چیزی که در حال اتفاق است |
interrupt |
توقف |
interrupt |
خط وقفه که فعال شده است |
interrupt |
وقفه |
program interrupt |
قطع برنامه |
priority interrupt |
وقفه اولویت |
non maskable interrupt |
سیگنال وقفه با ارجحیت بالا که توسط نرم افزار یا دستورات دیگر قابل آسیب دیدن نیست |
clock interrupt |
وقفه زمان سنجی |
interrupt vector |
بردار وقفه |
interrupt handler |
گرداننده وقفه |
external interrupt |
وقفه خارجی |
interrupt driven |
وقفه گرا |
scanned interrupt |
وقفه پویش شده |
system interrupt |
وقفه سیستم |
program interrupt |
وقفه برنامه |
to interrupt any one's speech |
صحبت کسیرا قطع کردن |
automatic interrupt |
قطع خودکار |
automatic interrupt |
وقفه خودکار |
vectored interrupt |
وقفه برداری |
vectored interrupt |
سیگنال وقفه که پردازنده را به یک تابع در آدرس مشخص هدایت میکند |
to interrupt any one's speech |
در میان سخن کسی امدن |
to interrupt any one's speech |
سخن کسیرا گسیختن |
to interrupt a view |
جلو منظرهای را گرفتن |
to interrupt a friendship |
رشته دوستی را با کسی پاره کردن |
interrupt a connection |
قطع شدن یک اتصال |
To interrupt someone. To butt in. |
تو حرف کسی دویدن |
machine check interrupt |
وقفه بررسی ماشین |
interrupt serrice routine |
روال سرویس وقفه |
machine check interrupt |
وقفه مقابله ماشین |
To interrupt someone . To cut some one short. |
حرف کسی را قطع کردن |
chain |
از کلمه قبلی |
chain |
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند |
chain |
لیستی که در آن هر عنصر شامل داده و آدرس عنصر بعدی در لیست است |
chain |
فایلی که در آن هر ورودی داده و آدرس ورودی بعدی را که همان محتوای داده را دارد |
chain |
دارد. |
chain |
رکود داده در یک فایل زنجیری |
chain |
لیستی از داده که در آن هر اطلاع حاوی آدرس موضوع بعدی در لیست است |
chain |
چاپگری که حروف آن به ترتیب پشت سر هم قرار دارند |
chain |
لیستی از دستورات در فایل که به ترتیب در یک سیستم دستهای اجرا می شوند |
chain |
روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند. |
chain |
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد |
chain |
زنجیر |
chain |
مجموعهای از کلمات که هر کلمه مشتق شده |
chain |
کند وزنجیز حلقه |
chain |
سلسله |
chain |
: زنجیرکردن |
chain |
شبکه زنجیری |
chain |
زنجیره |
chain |
زنجیر |
chain |
سری عکسهای یک منطقه زنجیر |
chain |
سلسله سلسله مراتب |
chain |
سری |
chain |
سلسله کوه |
chain |
زنجیر مساحی |
chain |
زنجیر 09 متری برای اندازه گیری خط پیشروی |
chain |
متصل کردن فایل و داده ها پشت سر هم به طوری که به هر فایل یا داده بعدی یک اشاره گر وجود دارد |
chain |
مراجعه کنید به CATENA |
chain saw |
اره زنجیری |
chain |
رشته |
chain saw |
اره برقی |
link chain |
زنجیر اتصال |
chainsaw chain |
تیغهارهدرختبری |
link chain |
زنجیر رابط |
drive chain |
زنجیرهراندن |
chain of neurons |
نرونهایزنجیرهای |
chain of dunes |
زنجیرتلمسه |
lifting chain |
زنجیربالابر |
chain-smoking |
سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن |
chain brake |
عایقزنجیر |
mooring chain |
زنجیرمهار |
safety chain |
زنجیرهامنیت |
chain wheel B |
زنجیریچرخهیب |
parent chain |
زنجیر مادر |
grab chain |
زنجیر قلاب دار |
gunter's chain |
متر فلزی نقشه برداری |
gunters chain |
زنجیرزمین پیمایی |
heteroatomic chain |
زنجیر ناجور اتمی |
homoatomic chain |
زنجیر جور اتم |
chain rule |
قاعده زنجیری [ریاضی] |
chain stitch |
گره یا کوک زنجیره ای جهت جلوگیری از باز شدن گلیم بافت و تزیین و یا کناره بافی و شیرازه بافی مورد استفاده قرار می گیرد |
chain stay |
محلقرارگیریزنجیر |
chain stitch |
بافت زنجیری |
chain drive |
زنجیرهکششی |
chain wheel A |
زنجیریچرخهیA |
load chain |
زنجیر بار |
lock chain |
زنجیربرای بستن چرخ |
lost chain |
زنجیره از دست رفته |
chain letter |
نامهی زنجیری |
He is a chain smoker. |
پشت سرهم سیگار می کشد |
vehicle chain |
زنجیر وسیله نقلیه |
side chain |
زنجیر جانبی |
skid chain |
زنجیر چرخ |
sprocket chain |
زنجیر دندانه دار |
studded chain |
حلقه زنجیر میان دار |
surveyor's chain |
زنجیر مساحی |
surveyor's chain |
پاپیمایشگری |
surveyor's chain |
زنچیر سنجش |
tire chain |
زنجیر چرخ |
tire chain |
زنجیر یخ شکن |
chain-smoke |
پی در پی سیگار کشیدن |
print chain |
زنجیر چاپ |
pointer chain |
زنجیر اشاره گرها |
lost chain |
زنجیره گم شده |
chain-smoking |
پی در پی سیگار کشیدن |
chain-smokes |
سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن |
markov chain |
زنجیر مارکوف |
markov chain |
زنجیره مارکف |
measuring chain |
زنجیر مساحی |
chain-smokes |
پی در پی سیگار کشیدن |
chain-smoked |
سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن |
chain-smoked |
پی در پی سیگار کشیدن |
chain-smoke |
سیگار را با سیگار قبلی روشن کردن |
parent chain |
زنجیر اصلی |
pawn chain |
زنجیر پیادهای شطرنج |
chain guide |
محافظزنجیر |
chain of command |
سلسله مراتب |
chain crew |
متصدیان اندازه گیری |
chain clamp |
گیره زنجیری |
chain splice |
پیوند زنجیری |
chain case |
جعبه زنجیر |
chain case |
جعبه محافظ زنجیر |
chain cable |
زنجیر لنگر |
chain bridge |
پل معلق |
chain bridge |
پل زنجیری |
chain effects |
اثرات زنجیری |
chain field |
فیلد اتصال |
chain gang |
دستهای از محکومین که بهم زنجیر شده اند |
chain locker |
چاله زنجیر |
chain locker |
انبار زنجیر |
chain hook |
هوک زنجیر |
chain hook |
دیلم زنجیر لنگر |
chain hob |
دستگاه فرز غلطکی زنجیرهای |
chain guage |
اشل زنجیری |
chain grab |
زنجیر گیر |
chain gang |
هم زنجیر |
chain block |
قرقره |
chain banking |
بانکداری زنجیری |
block chain |
زنجیردوچرخه |
chain reactions |
واکنش زنجیری یاهستهای |
chain reaction |
واکنش زنجیرهای |
chain reaction |
واکنش زنجیری |
chain reaction |
واکنش زنجیری یاهستهای |
chain stores |
فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا |
chain store |
فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا |
chain-smokers |
کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد |
chain reactions |
واکنش زنجیری |
chain reactions |
واکنش زنجیرهای |
band chain |
زنجیر مساحی |
chain polymerization |
بسپارش زنجیری |
chain polymerization |
بسپارش افزایشی |
chain smoker |
کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد |
food chain |
زنجیره غذایی |
chain saws |
اره برقی |
chain saws |
اره زنجیری |