Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 126 (7 milliseconds)
English
Persian
distributed profit
سود توزیع شده
distributed profit
سود تقسیم شده
Other Matches
distributed
توزیع شده
distributed practice
تمرین فاصله دار
distributed network
شبکه توزیع شده
distributed load
نیرویی که به یک نقطه اثرنمیکند بلکه مانند نیروی هوا روی یک سطح بریک خط یا یک سطح وارد میشود
distributed load
گسترده بار
distributed learning
یادگیری فاصله دار
distributed lag
توزیع فاصله زمانی
distributed fire
اتش توزیع شده
distributed fire
اتش تقسیم شده
distributed fire
اتش گسترده
distributed capacity
فرفیت منتشر
distributed network
شبکه توزیعی
distributed practices
تمرینهای توزیعی
distributed practices
تمرینهای پراکنده
distributed design
طرح توزیعی
distributed profits
سود توزیع شده
distributed data processing
پردازش داده توزیع شده
distributed data processing
داده پردازی توزیعی
uniformly distributed load
بار گسترده یکنواخت
uniformly distributed load
باریکنواخت
distributed data base
پایگاه داده توزیعی
distributed processing system
سیستم پردازش توزیعی سیستم پردازش غیر متمرکز
distributed flood ligh system
روشنائی کلی توسط پروژکتور
fibre distributed data interface
استاندارد ANSI پیشرفته برای شبکههای سریع که از کابل فیبر نوری استفاده میکند و نرخ ارسال دده مگابایت در ثانیه است
fibre distributed data interface II
استاندارد ANSI پیشرفته برای شبکههای سریع که از کابل فیبر نوری استفاده میکند و نرخ ارسال داده مگابایت در ثانیه است . ولی میتواند بخشی از پهنای باند را به کانال آنالوگ کیلو بیت در ثانیه برای داده صوتی یا تصویری اختصاص دهد
just profit
سود عادلانه
what will it profit you
چه سودی برای شما خواهدداشت
it did not profit me
فایدهای بمن نرساند
she your profit with him
سودخودرابا اوتقسیم کنید
to his own profit
بفایده خودش
just profit
سود منصفانه
for-profit
<adj.>
تجارتی
profit
سود بردن منفعت کردن
profit
فایده
profit
منفعت
profit
عایدی داشتن
profit
فایده رساندن
profit
منفعت بردن
profit
برتری
profit
سود
profit
نفع
profit
مزیت
profit
فایده منفعت
it did not profit me
مرا سودمند نبود
profit
سود بردن
to profit from something
سود بردن از چیزی
for-profit
<adj.>
بازرگانی
for-profit
<adj.>
تجاری
profit cannibalism
افراط در تخفیف و ارزان فروشی
profit and loss a
حساب سودوزیان
undivided profit
سود تقسیم نشده
profit centre
واحد دخل و خرج کننده
profit centre
مرکز سود
retained profit
سود تقسیم نشده
reasonable profit
منفعت عقلایی
profit centre
قسمتی از سازمان که مسئولیت محاسبه هزینه هاو درامدها را به عهده دارد
profit maximization
به حداکثر رسانیدن سود
pure profit
سود خالص
profit motive
انگیزه سود
profit tax
مالیات بر سود
target profit
سود مطلوب
profit-taking
فروشسهام
What was your net profit?
خرج دررفته چقدر منفعت کردی ؟
to profit by the accasion
موقع را مغتنم شمردن
to profit by the accasion
از موقع استفاده کردن
accumulated profit
پولی که شرکت یا شخصی در سال های قبل به دست آورده و استفاده نکرده یا به خریداران سهام نداده است
yearly profit
سود سالانه
target profit
سود مورد نظر
non-profit-making
غیرانتفاعی
to make a profit
منفعت کردن
to make a profit
سود بردن
thoughtful of profit
سود
thoughtful of profit
در فکر
taxable profit
سود مشمول مالیات
profit-making
درآمدزائیکردن
profit and loss
سود و زیان
profit sharing
مشارکت در سود
anticipated profit
سود مورد انتظار
best profit output
محصول در بیشترین مقدارسود
best profit output
profit best
best profit point
نقطه بیشترین مقدار سود
best profit point
best
contingent profit
منفعت احتمالی
contingent profit
سود اتفاقی
corporate profit
سود شرکت سهامی
make a profit
سود بردن
accounting profit
سود از دیدگاه حسابداری
accounting profit
سود حسابداری
profit margins
حاشیه سود
profit sharing
تسهیم در سود
profit sharing
سهم کارگران از سود
profit-sharing
سهیم کردن کارگر در سودکارخانه
profit-sharing
مشارکت در سود
profit-sharing
تسهیم در سود
profit-sharing
سهم کارگران از سود
profit margin
درصد سود از فروش خالص
profit margin
حاشیه سود
profit margins
درصد سود از فروش خالص
economic profit
سود اقتصادی
excess profit
سود اضافی
profit and loss
حساب سود وزیان
net profit
سود ویژه
normal profit
سود متعارف
normal profit
سود عادی
operating profit
سود عملیاتی
operating profit
سود ناخالص
principal and profit
مایه و سود
net profit
سود خالص
maximum profit
حداکثر سود
interest profit
عایدی حاصل از بهره
profit sharing
سهیم کردن کارگر در سودکارخانه
gross profit
سود ناخالص
loss of profit
عدم النفع
profit and loss account
حساب سود و زیان
pre tax profit
سود قبل از پرداخت مالیات
undistributed corporate profit
سود تقسیم نشده شرکتها
short run profit
سود در کوتاه مدت
wage profit ratio
نسبت دستمزد به سود
I made a decent profit.
سود خوبی بر دم
Did you make any profit in this deal ?
آیا دراین معامله استفاده ای داشتید ؟
falling rate of profit
نرخ نزولی سود
I made a lot of profit in the deal .
دراین معامله فایده زیادی بردم
I shall personally undertake tht you make a profit.
من شخصا" به عهده می گیرم که شما سود ببرید
In the short term, it may be wiser to sacrifice profit in favour of turnover.
برای دوره کوتاه مدت مصلحت دیده می شود که سود را به نفع فروش فدا دهند.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com