English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
entry level jobs شغلهای غیر تخصصی
Other Matches
jobs خواندن دستورات کنترل ار از منبع ورودی و اجرای آنها
jobs زمان برنامه نویسی کامپیوتری که حاوی دستورات خاص مربط به امور کنترل کارها و پردازش است
jobs شماره یک کار در صف که منتظر پردازش است
jobs فایل حاوی کارها با نام کارها که منتظر پردازش هستند
jobs کارهایی که در هر لحظه در سیستم پردازش می شوند
jobs دستوراتی که مشخصات و منابع لازم برای یک کار که توسط کامپیوتر باید پردازش شود را دارد
jobs فایلی که حاوی دستورات در gcl است
jobs ترمینال کامپیوتری طراحی و استفاده شده برای کار خاص
jobs تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
jobs دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند
jobs مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند
jobs برنامه
jobs کار یا تعداد کارهایی که به عنوان یک واحد انجام می شوند
jobs اهمیت یک کار در مقایسه با دیگر کارها
jobs صف دستورات کترل کار که به ترتیب دریافت اجرا می شوند
jobs استفاده از ترمینال کاربر محاورهای برای وارد کردن دستورات کنترل کار
jobs یک واحد پردازش درون یک کار
jobs استفاده از دستورات و عبارات برای کنترل عملیات سیستم عامل کامپیوتر
jobs کار مقاطعه
jobs دلالی کردن
jobs ایوب مقاطعه کاری کردن
jobs شغل
jobs سمت
jobs امر
jobs کار
jobs پیشه
jobs کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
jobs پست شغلی و کار
jobs سوخمه زدن
jobs سوخمه سر نیزه
clerical jobs مشاغل دفتری
professional jobs شغلهای تخصصی
hatchet jobs انتقاد غرضآمیز
hatchet jobs حملهی ناجوانمردانه
re entry فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
entry مقدار اطلاعات درون یک سلول مشخص
entry عمل ورودی
entry در پایگاه دادههای یا کتابخانه
entry موقعیتی که باید پیش از ورود یک تابع انجام شود
entry نقط های در زمان که یک برنامه یا کار یادسته اجرا میشود توسط تقویم سیستم عامل
entry آدرسی که از آن یک برنامه یا تابع اجرا میشود
right of entry حق ورود
re entry ورود
re entry اعاده تصرف
re entry نقط های در برنامه یا تابع که فراخوانی مجدد میشود
re-entry ورود
re-entry اعاده تصرف
re-entry نقط های در برنامه یا تابع که فراخوانی مجدد میشود
re-entry فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
entry ورود راهرو
no entry ورودممنوع
entry فقره
entry چیزثبت شده یاواردشده قلم
entry ثبت دردفتر ثبت
entry مدخل
entry راه راهرودر
entry ورود
entry ادخال
entry دخول
entry اولین دستور اجرا شده در تابع فراخوانده شده
entry نقطه شروع پرش یا چرخش
entry ثبت
entry قلم
entry شرکت کننده
entry شرطبندی روی اسب معین ورود به اب
entry plan طرح دخول به سر پل
entry fee مبلغ پرداختی برای شرکت درمسابقه
entry block کنده مدخل
entry group واجدین شرایط تخصصی شغلی
entry group گروه واجد شرایط
entry instruction دستورالعمل دخول
entry keydoard صفحه کلید ادخال
entry keydoard صفحه کلیدورودی
entry line سطر ورودی
entry plan طرح ورود به بندر
entry point نقطه دخول
head-first entry پرشباسر
entry condtion شرط دخول
customs entry افهار یا اعلام ورود به گمرک
data entry ثبت داده ها
gable-entry راهروی ورودی
bill of entry افهارنامه ورودی
bill of entry افهارنامه ورودی افهارنامه گمرکی
data entry داده دهی
barrier to entry منع ورود به صنعت
data entry ثبات داده ها ورود داده ها
deffered entry ورود به یک زیربرنامه که نتیجه خروج غیر مترقبه ازبرنامه میباشد که کنترل به ان منتقل شده است
double entry دفتر داری مضاعف
double entry سیستم دفترداری دوبل
ease of entry سهولت ورود
ease of entry سهولت ورودبه یک صنعت
cost to entry هزینه ورود
feet-first entry پرشسیخی
entry door در جلویی [ساختمان]
key entry دخول کلیدی
lobby-entry راهرو
single entry حسابداری فردی
re entry vehicle نوعی رسانگرهای فضایی که برای ورود به اتمسفر زمین در بخش پایانی مسیر خودطراحی شده اند
lobby-entry مدخل
post entry ثبت پس از موقع
portfolio entry قلم متعلق به موجودی اوراق بهادار
port of entry مرز ورود کالا یا فرد به کشور
port of entry بندرمحل ورود
port of entry بندر مقصد
entry doors در های ورودی
make an entry وارد کردن
make an entry ثبت کردن
entry door ورودی
entry door در ورودی
single entry حسابداری ساده
home use entry اعلامیه مصرف شخصی
home use entry اعلامیه مصرف
entry point نقطه ورود
entry side جهت دخول
entry side جهت ورود
forcible entry ورود عدوانی
forcible entry هتک حرمت منازل
free entry ورود ازاد بنگاهها به صنعت
undefined entry فقره تعریف نشده
to make an entry of ثبت
to make an entry of کردن
to make an entry of وارد
remote job entry وارد کردن کار از راه دور ورود برنامه از راه دور
double entry table جدول دو سویی
forceble entry and detainer هتک حرمت منازل
to refuse somebody entry [admission] اجازه ندادن ورود کسی [به کشوری]
forceble entry and detainer تصرف عدوانی
to refuse somebody entry [admission] کسی را در مرز برگرداندن
customs entry form افهارنامه گمرکی
double entry bookkeeping حسابداری دوبل
forcible entry and detainer تصرف عدوانی
end lobby-entry مدخل
clear-entry key کلیدصفحههوشیار
data entry specialist متخصص داده دهی
data entry operator متصدی داده دهی
data entry mode حالت ثبت داده ها
data entry form فرم ورودی داده ها
data entry device دستگاه داده دهی
law of prior entry قانون تقدم ورود
direct data entry داده دهی مستقیم
freedom of entry and exit ازادی ورود و خروج
remote job entry ادخال کار از دور
forcible entry and detainer ید عدوانی
fine data entry control کنترلدخولاطلاعاتعالی
fast data entry control کنترلدخولاطاعاتسریع
To make a forcible entry into a building. بزور وارد ساختمانی شدن
facilitator [of illegal migration/immigration / entry] [British E] قاچاقچی آدم [در سر مرز]
level هدف در خط دید شماقرارگرفت
level موزون هدف گیری
level to تراز کردن
he did his level best انچه از دستش برامدکرد
he did his level best کوتاهی نکرد
level مستقیم
level تراز بنایی
level همسطح کردن
level تراز کردن تراز
level همسطح
level سطح ارتفاع
level مسطح
A level مرحلهی دوم امتحانات دورهی متوسطه
level ترازکردن
level ترازسازی
level out برابر کردن
level مسطح کردن
level مسطح شدن
level نشانه گرفتن
level رده
level میزان
level پایه
level تراز سطح افقی افقی کردن
level out یکنواخت کردن
to level off یکنواخت شدن [ناحیه ای]
to level off مسطح شدن [ناحیه ای]
level with each other برابر
level تراز
level تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
level سطح
level best بسیارعالی
level best خیلی خوب
level best خیلی عالی
on the level <idiom> درستکار ،بی غل وغش
level هموار
level الت ترازگیری
level سطح برابر
level هم تراز
level یک دست
O level نمرهی قبولی در این امتحانات
level یک نواخت
O level آزمون پایان دبیرستان و ورود به دانشگاه در سطح عادی
level هم پایه
level کمیت بیتها که باعث سیگنال دیجیتالی ارسالی شوند
level استفاده از چهار بیت داده در فرآیند تبدیل آنالوگ /دیجیتال
level with each other در یک تراز
protection level سطح حفافت
reorder level مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
significance level سطح معناداری
signal level سطح علامت
rotational level تراز چرخشی
two level logic منطق دوسطحی
reorder level سطح سفارش مجدد
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com