English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
export duty تعرفه صادرات
export duty هزینه صادرات
export duty حقوق صادرات
Other Matches
re export دوباره بیرون فرستادن
export [to] صدور [به]
Our export to ... صدرات ما به ...
re export دوباره صادر کردن
export بیرون بردن کالای صادره
export صادرات
export صادر کردن
export صدور
export ذخیره سازی داده در یک فرمت فایل دیگری نسبت به پیش فرض
volume of export حجم صادرات
export charge هزینه صادرات
export tariff هزینه صادرات
to export something [from / to a country] صادر کردن [به یا از کشوری]
export charge حقوق صادرات
export tariff تعرفه صادرات
export charge تعرفه صادرات
export dependence وابستگی صادرات
export pipeline خطلولهبیرونی
data export صدور داده
export bounty جایزه صدور
export credits اعتبارات صادراتی
export tariff حقوق صادرات
export licence جواز صدور مجوز صدور
export multiplier ضریب بهم فزاینده صادرات
export packing بسته بندی صادراتی
export promotion توسعه صادرات
export promotion افزایش صادرات
export quotus سهمیه صادرات
export surplus مازاد صادرات
import and export واردات و صادرات
export tax مالیات بر صادرات
export licence پروانه صدور
export licence جوازصادرات
export incentive انگیزه صادرات
export incentive تشویق دولت در جهت صادرات
export incentives مشوقهای صادراتی
export industry صنعت صادراتی
export documents اسناد صادرات
export licence پروانه صادرات
export import bank بانک صادرات واردات
the export of ... is granted the premium. صدور ... جایزه دارد.
gold export point قیمت کالای خارجی با ارزخریداری شده خودداری میکند
production/export riser system تولیدات
production/export riser system صادراتدستگاهپایه
duty وفیفه
off duty خارج از خدمت
off duty مرخصی راحتی نگهبانی
be off one's duty سر خدمت نبودن
duty گماشت
duty فرض کار
duty تکلیف
the d. of duty انجام وفیفه
duty حق
that is beyond my duty این از وفایف من خارج است
duty خدمت
duty ماموریت
duty عوارض گمرکی عوارض
duty نگهبان
duty ماموریت خدمت نگهبانی
duty کار
the d. of duty ادای وفیفه
to be on duty درماموریت بودن
while on duty حین انجام وفیفه
on duty درحین خدمت
on duty سر خدمت
while on duty حین خدمت
off duty <idiom> دروقت آزاد
off duty خارج از نگهبانی
to be on duty سرخدمت بودن
shore duty خدمت ساحل
staff duty وفیفه ستادی
special duty کار ویژه
shore duty ماموریت کار در ساحل یاپایگاه خودی
probate duty هزینه تصدیق وصیتنامه
post of duty پاسگاه
point duty نگهبانی مامور راهنمایی عبورومرورکه درنقطهای می ایستد
send on duty مامور کردن
personal duty واجب عینی
sea duty ماموریت دریایی
religious duty فرض وفیفه
sea duty خدمت دریا
ready for duty اماده خدمت
ready for duty اماده انجام وفیفه
ready for duty اماده کار
sense of duty حس وفیفه شناسی
to overrun one's duty از انجام وفیفه شانه خالی کردن
religious duty فریضه
rated duty کار اسمی
protective duty حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
staff duty ماموریت ستادی
staff duty کار ستادی
stamp duty تمبر عوارض تمبر مالیاتی
to stand to one's duty وفیفه خودرا انجام دادن
tour of duty زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
transit duty حقی که بابت عبور کالایی ازکشوری گرفته میشود حق تراتزیت
treaty duty حق متعارف گمرکی
type of duty نوع کار
uninterrupted duty کار بی وقفه
duty-free معاف از گمرک
sense of duty <adj.> وظیفه شناسی
shrink one's duty از انجام وظیفه شانه خالی کردن
You will have to pay duty on this. شما برای این باید گمرکی پرداخت کنید.
duty-bound حینانجام وفیفه
to report for duty برای کار حاضر شدن وخود رامعرفی کردن
to p a soldier to duty سربازی را به پاسگاهی مامور کردن
customs duty عوارض گمرکی
stamp duty حق تمبر
temporary duty شغل موقت
temporary duty ماموریت موقت
that is your duty and not mine این وفیفه شماست
uninterrupted duty کار مداوم غیر یکنواخت
customs duty حقوق گمرکی
customs duty تعرفه گمرکی
that is your duty and not mine نه وفیفه من
this duty precedes all others این وفیفه مقدم بر همه وفایف دیگر است
in the line of duty <idiom> کار یا رویدادی بصورت قسمتی از کار
To do (perform) ones duty. تکلیف خود را انجام دادن
duty paid گمرک پرداخته
duty cycle دوره کار
duty cycle ضریب کار
duty cycle چرخه کار
duty call دیدنی ازروی اجباریاوفیفه
duty branch رسته
duty branch رسته خدمتی
duty assignment واگذار کردن وفیفه گماردن به خدمت تعیین محل خدمت شغل دادن
duty assignment ارجاع شغل
day of duty روزخدمت
duty factor ضریب کار
duty factor دوره کار
duty free بخشوده از حقوق گمرکی
duty paid گمرک شده
duty officer افسرمداومتکار ستاد
duty officer افسر نگهبان ستاد
duty hands نگهبانان
duty hands گروه نگهبانان
duty free فاقد حقوق گمرکی
duty free معاف ازحقوق گمرکی
duty free معاف ار مالیات
duty free معاف از عوارض گمرکی
day of duty تعداد روزهای خدمت
countervailing duty حقوق گمرکی جبرانی
ad valorem duty حقوق گمرکی براساس قیمت کالا
ad valorem duty حقوق گمرکی به نسبت ارزش کالا
active duty ارتش کادر
active duty خدمت کادر ثابت
acceptance duty الزام به قبولی نویسی
dereliction of duty وفیفه نشناسی
dereliction of duty ترک وفیفه
death duty مالیات بر ارث
heavy-duty مخصوص کارسنگین
advalorem duty حقوق گمرکی براساس ارزش کالا حقوق گمرکی از روی قیمت
aviation duty شغل پروازی
aviation duty شغل خلبانی
continuous duty کار مداوم یکنواخت
continuous duty کار پیوسته
combat duty امور رزمی
combat duty ماموریت رزمی
collective duty واجب کفایی
collective duty فرض کفایه
breach of duty ترک وفیفه
breach of duty ترک خدمت
bounden duty وفیفه واجب یا لازم
heavy duty مخصوص کارسنگین
duty position شغل
periodic duty کار متناوب
individual duty واجب عینی
import duty حقوق واردات
i deed it my duty to وفیفه خود می دانم که
to perform one's duty انجام وفیفه کردن
rate of duty نرخ عوارض
free of duty معاف از عوارض گمرکی
field duty ماموریت رزمی
field duty خدمات رزمی
inland duty حقوقی که از بازرگانی دردرون کشور گرفته میشود
inland duty گمرک داخلی
lapse from duty ترک وفیفه
officer on duty افسر مسئول
officer on duty افسرنگهبان ستاد
officer on duty افسر مداومت کار
neglect of duty غفلت در انجام وفیفه
personal duty فرض عینی
line of duty نحوه انجام وفیفه
line of duty مسیر خدمتی
laspe from duty ترک وفیفه
fatigue duty کاراجباری در سربازخانه
fatigue duty کار بیگاری
duty with troops در یکان رزمی خدمت کردن شغل رزمی گرفتن
duty to god وفیفه شخص نسبت به خدا
duty status وضعیت خدمتی
duty station محل خدمت
duty ship ship mission active
duty roster دفتر وقایع نگهبانی یا دفتر نوبت نگهبانی
duty roster لوحه نگهبانی
duty rated بیشترین تعداد عملیات که یک وسیله در یک زمان با مشخصات معلوم میتواند انجام دهد
duty position محل شغلی
duty position شغل ارجاعی
estate duty مالیات بر ارث
estate duty مالیات ارث
extra duty خدمت اضافی
extra duty وفیفه اضافی ماموریت اضافی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com