English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English Persian
field radio بی سیم صحرایی
field radio رادیوی قابل حمل صحرایی
Other Matches
radio بی سیم
radio پیام رادیویی فرستادن
radio با بی سیم مخابره کردن
radio با رادیومخابره کردن
a radio رادیو
radio رادیویی
radio رادیو
radio bearing زاویه بین جهت فاهری ایستگاه ثابت و جهت مرجع
radio astronomy اختر شناسی رادیویی
radio telephone تلفن بی سیم
radio telephone رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio-telephone تلفن بی سیم
radio-telephone رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio beacon بیکن رادیویی
radio beacon انتن بی سیم
radio-telephones تلفن بی سیم
radio-telephones رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio beacon برج بی سیم انتن فرستنده بی سیم
radio broadcasting پخش رادیویی
radio button شانه دایرهای کنر یک انتخاب که در هنگام انتخاب یک مزکز سیاه دارد.دگمههای رادیویی یک روش انتخاب از بین چند موضوع است و در هر زمان فقط یک دکمه رادیویی انتخاب میشود.
radio day یک روز کار بی سیم یارادیویی
radio countermeasures اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
radio control کنترل رادیویی کنترل شونده بوسیله امواج بی سیم
radio fix تعیین محل هواپیما یا ناو با استفاده ازگوش دادن به دو یا چندایستگاه فرستنده
radio carpal وابسته به زندبالاومچ
radio control دستگاه کنترل بی سیم
radio control فرمان رادیویی
radio compass قطبنمای رادیویی
radio centeral مرکز بی سیم
radio carpal زندی مچی
radio button دکمه رادیو
radio approach دستگاه هدایت فرود هواپیما بوسیله بی سیم
radio approach دستگاه تقرب رادیویی
radio navigation ناوبری رادیویی
radio match رویارویی رادیویی
radio link پیوند رادیویی
radio interference تداخل امواج رادیویی انترفرنس رادیویی
radio interference پارازیت رادیویی
radio horizon افق رادیویی
radio guard نگهبان اطاق بی سیم کشتی یا هواپیمای مامور استراق سمع
radio guard نگهبان بی سیم
radio frequency قطعه الکترومغناطیسی با محدوده فرکانس بین کیلوهرتز و گیگا هرتز
radio frequency فرکانس بالا
radio frequency فرکانس رادیویی
radio source چشمه شبه اختری
radio source چشمه اخترواره
main radio اطاق اصلی بی سیم ناو
radio navigation ناوبری بااستفاده از امواج بی سیم
radio operator متصدی بی سیم
radio altimeter ارتفاع سنج راداری یاتشعشعی
radio alimeter فرازیاب رادیویی
radio activity خاصیت جسمی که از خودپرتو مجهول بیرون دهد
radio active دارای تشعشع اتمی
radio active رادیواکتیو
auto radio رادیوی اتومبیل
auto radio گیرنده اتومبیل
radio relay رله بی سیم تقویت ارسال پیام رادیویی
radio relay رادیو رله
radio receiver گیرنده رادیویی
radio range ایستگاه ناوبری رادیویی یاتعیین محل هدفها به وسیله بی سیم
radio prospecting کشف معادن با رادیو
radio procedures روشهای مخابره با بی سیم روش مکالمات رادیویی
radio operator بی سیم چی
directional radio رادیوی جهت دار
radio antenna آنتنرادیویی
radio tube لامپ رادیو
radio telephony تلفن بیسیم
radio star اختر رادیو
radio sonobuoy بویه دریایی شناور بی سیم دار مخصوص تعیین محل زیردریاییها
radio silence سکوت رادیویی
radio sheck یک سازنده و توزیع کننده تجهیزات الکترونیکی شامل سیستمهای ریزکامپیوتر
radio sextant گیرنده امواج کیهانی
radio sextant سکستانت رادیویی
radio set دستگاه رادیو
radio ulnar وابسته به زندبالاوزندپائین
radio wave امواج الکترو مغناطیسی رادیو موج رادیو
radio mast بخشرادیو
wired radio پخش با سیم
radio section بخشرادیو
pirate radio خبرپراکنیغیرقانونی
radio-controlled وسیلهایکهبوسیلهسیگنالهایرادیوییکارکند
radio waves امواج رادیویی
radio wave موج رادیویی
radio frequencies فرکانسهای رادیویی
radio telescope رادیوی نجومی
radio ferquency بسامد رادیویی
radio engineering مهندسی رادیو
radio engineering تکنیک رادیو
to tune in TV [radio] روی کانال مشخصی تلویزیون [رادیو] را تنظیم کردن
radio telescopes رادیوتلسکوپ
radio dicipline انضباط مکالمه بی سیم
radio dicipline انضباط رادیویی
radio detection در معرض اکتشاف به وسیله بی سیم
radio detection اکتشاف رادیویی
radio fix تعیین محل فرستنده دشمن یاخودی بااستفاده از دو یا چندایستگاه به گوش
radio deception گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
radio telegraphy تلگراف بیسیم
radio telescopes رادیوی نجومی
radio telescopes رادیو تلسکوپ
radio telescope تلسکوپ رادیویی
radio telescope رادیو تلسکوپ
radio telescopes تلسکوپ رادیویی
radio telescope رادیوتلسکوپ
radio metal locator فلزیاب رادیویی
To turn on the light(radio, T. V). چراغ ( رادیو ؟تلویزیون وغیره ) راروشن کردن
radio frequency transformer مبدل بسامد رادیویی
radio frequency interference تداخل فرکانس رادیویی
radio frequency amplifier فزون ساز بسامد رادیویی
radio frequency biasing بایاسینگ فرکانس بالا
radio frequency choke چوک رادیو
To turn off the lights. (T. V. ,radio). چراغ ( تلویزیون ؟ رادیو وغیره ) راخاموش کردن
radio data link ارتباط کامپیوتری با بی سیم ارسال اطلاعات با بی سیم
radio direction finding جهت یابی بی سیم
radio direction finding پیدا کردن جهت بی سیم دشمن
radio call sign معرف ایستگاه رادیویی
radio call sign معرف رادیویی
radio telephone transmitter فرستنده تلفن بیسیم
airborne radio relay سیستم رادیو رله هوابرد
radio position finding روش تعیین محل ایستگاه فرستنده به روش تقاطع
automobile radio equipment رادیوی اتومبیل
radio range station ایستگاه ناوبری رادیویی هواپیماها
portable CD radio cassette recorder جایگاهCD
tuned radio frequency receiver رادیو با بسامد میزان شده
high power radio station ایستگاه رادیویی بزرگ
high frequency radio station ایستگاه رادیویی فرکانس بالا
personal radio cassette player رادیووضبطصوتشخصی
portable CD radio cassette recorder ضبطورادیو
high frequency radio direction finding جهت یابی رادیویی فرکانس بالا
We finally succeed in making a radio contact. عاقبت توانستیم یک تماس رادیویی برقرار کنیم
field شاخه [دانشی]
field رشته [دانشی]
field name نام فیلد
zero field میدان صفر
to keep the field درجای خودثابت ماندن
right field سمتراستزمین
To take field against somebody . بر علیه کسی وارد شدن
zero field بی حوزه
to keep the field جنگ یاعملیات جنگی را ادامه دادن
to take the field جنگ اغازکردن
well field حوزه تغذیه کننده چاه
zero field بی میدان
field روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
field نوشتن داده روی PROM
field حوزه
field شکارچیان جزسرپرست و کمکهای اومنطقه محصور مسیر مسابقه دو
field جای گرفتن توپگیران در زمین کریکت هر کدام از دایرههای هدف
field بخشی از ستون کارت برای یک نوع داده یا رکورد
field میدان
field توپگیر کریکت تمام توپگیران کریکت
field زمین بازی
field فرودگاه
field میدانه
field مجموعه حروف برای مشخص کردن یک فیلد یا محل آن
field بخشی از دستور کاپیوتری که حاوی محل داده است
field مشابه 4036
field بخشی از دستور کامپیوتری که حاوی محل داده است
field تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
field کدی که نشان دهنده خاتمه یک موضوع و شروع بعدی است
field فضای ذخیره سازی یا نمایش که توسط کاربر قابل تغییر نیست
field خارج اداره یا کارخانه
field مهندسی که در یک شرکت کار نمیکند , و در بین مشتریان است و بهبود کامپیوتر آنها را بررسی میکند
field محصول آزمایش شده خارج شرکت یا آزمایشگاه تحقیقات در وضعیت واقعی
field بخشی از رکورد کاپیوتری که حاوی محل داده است
field محل توزیع نیرو و انرژی مغناطیسی یا الکتریکی
field فیلد
field دشت
field میدان رزم صحرا
field پایکار
field رشته
field دایره
field دشت کشتزار
field بمیدان یا صحرا رفتن
field زمین
field صحرا
field کارگاه
field میدان دید
field زمینه رزمی صحرایی
phenomenal field میدان پدیداری
order off the field حکم خروج
pickup field زمین باز بدون مانعی که هواپیما میتواند در ان فروداید
oil field زمین نفت خیز
perceptual field میدان ادراکی
attractive field میدان جاذبه
calculated field فیلد محاسبه
control field فیلد کنترل
bingo field فرودگاه اضطراری
bingo field فرودگاه یدکی
battle field میدان جنگ
radiation field میدان تابش
broken field محوطه دفاعی فراسوی خط تجمع
pickup field محوطه سوار شدن درهواپیما
card field میدان کارت
center field قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
chain field فیلد اتصال
check field میدان مقابلهای
control field میدان کنترلی
coil field میدان مفناطیسی بوبین
coil field حوزه سیم پیچ
coal field ناحیه زغال خیز
card field فیلد کارت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com