Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
fine data entry control
کنترلدخولاطلاعاتعالی
Other Matches
fast data entry control
کنترلدخولاطاعاتسریع
data entry
ثبت داده ها
data entry
داده دهی
data entry
ثبات داده ها ورود داده ها
data entry specialist
متخصص داده دهی
direct data entry
داده دهی مستقیم
data entry operator
متصدی داده دهی
data entry mode
حالت ثبت داده ها
data entry device
دستگاه داده دهی
data entry form
فرم ورودی داده ها
control data
داده کنترلی
data control
کنترل داده ها
control data corporation
یک سازنده بزرگ تجهیزات کامپیوتری cyber
data control block
بلاک کنترل داده ها
data link control
کنترل اتصال داده
data control section
بخش کنترل داده
synchronous data link control
کنترل پیوند دادهای همگام
data set control block
بلاک کنترل مجموعه داده ها
high level data link control
کنترل پیوند دادههای سطح بالا
fine
فریف
fine
مصادره کردن
fine
ضربه توپزن به پشت منطقه خود
fine
بسیار اماده
fine
جزای نقدی
fine
کیفیت بسیار بالا و عالی
Fine, I will take it.
خوب من اتاق را میخواهم.
in fine
خلاصه
in fine
بالاخره
That'll do me fine.
اون برای من کافیه.
to fine down
بادادن مبلغی ازاجاره
to fine down
کاستن
fine
شگرف
fine
ریز
fine
جریمه
fine
تاوان
fine
غرامت
fine
جریمه کردن
fine
جریمه گرفتن از صاف کردن
fine
کوچک کردن صاف شدن
fine
رقیق شدن خوب
I'm fine with it.
<idiom>
من باهاش مشکلی ندارم.
fine
نرم
fine
عالی لطیف
fine
نازک
fine
فاخر
entry
مقدار اطلاعات درون یک سلول مشخص
entry
در پایگاه دادههای یا کتابخانه
entry
اولین دستور اجرا شده در تابع فراخوانده شده
entry
آدرسی که از آن یک برنامه یا تابع اجرا میشود
entry
ورود راهرو
entry
نقط های در زمان که یک برنامه یا کار یادسته اجرا میشود توسط تقویم سیستم عامل
re entry
ورود
re-entry
نقط های در برنامه یا تابع که فراخوانی مجدد میشود
re-entry
فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
re-entry
اعاده تصرف
re-entry
ورود
re entry
فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
entry
عمل ورودی
re entry
نقط های در برنامه یا تابع که فراخوانی مجدد میشود
no entry
ورودممنوع
re entry
اعاده تصرف
entry
قلم
entry
موقعیتی که باید پیش از ورود یک تابع انجام شود
right of entry
حق ورود
entry
دخول
entry
ادخال
entry
ثبت دردفتر ثبت
entry
مدخل
entry
ورود
entry
راه راهرودر
entry
چیزثبت شده یاواردشده قلم
entry
فقره
entry
ثبت
entry
شرطبندی روی اسب معین ورود به اب
entry
نقطه شروع پرش یا چرخش
entry
شرکت کننده
fine sieve
الک
fine art
هنر هایزیبا
fine structure
ساختار فریف
fine structure
استخوانبندی فریف
fine sight
تنظیم خط نشانه دقیق
fine print
متن چاپ شده با حروف ریز
fine art
هر مهارت هنری وفریف
fine art
صنایع مستظرفه
fine skill
مهارت فریف
fine spun
نازک ریسته
I appreciate your concern, but I'm fine.
خیلی سپاسگذارم از اینکه دلواپس هستی اما من حالم خوب است.
fine sight
تنظیم دقیق زاویه توپ
fine sieve
غربیل
fine art
آثار هنری نمایشگاه آثار هنری
fine spun
باریک
fine spun
دقیق خیالی
fine spun
غیرعملی
fine setting
تنظیم دقیق
fine drawn
ممتد
fine drawn
نتیجه ورزش
fine drawn
باریک
fine drawing
رفوگری
fine drawer
رفوگر
fine draw
نازک کردن
fine draw
امتداد دادن
fine draw
رفو کردن
fine boring
سوراخکاری فریف
fine aggregate
مصالح ریزدانه سنگدانههای ریز
fine aggregate
مواد ریز
fine aggregate
مواد دانه ریز
fine adjustment
تنظیم دقیق
fine adjustment
تنظیم فریف
fine drawn
مفصل
fine fingered
چابک دست
fine fingered
ماهر
fine sand
ماسه ریز
fine rain
باران
fine rain
نم نم
fine rain
باران ریز
That is fine by me if you agree.
اگر موافقی من هم حرفی ندارم
We get along splendidly(fine)
خیلی با هم جور هستیم
That is quitw O. K. That is fine.
هیج اشکالی ندارد
fine leg
محل پشت سر توپزن
fine gravel
نرمه شن
fine gravel
شن ریز
fine gravel
شن دانه ریز
fine grained
دانه دانه شده ریز
fine grained
ریزدانه
fine flour
میده
fine setting
تنظیم میکرومتری
fine woven
ریزبافت
fine arts
هنرهای زیبا
fine drawn
لاغر شده در
to chop fine
ریزریزکردن
fine spinning
ریسندگی نخ های ظریف
fine spoken
خوش سخن
how fine the weather is
چقدرهوالطیف است چه هوای لطیفی است
how fine is the weather
چقدرهوالطیف است چه هوای لطیفی است
fine toned
خوش صدا
he has a fine p in the town
اوخانه خوبی در شهر دارد
fine tune
تنظیم خصوصیات و پارامترهای نرم افزار و سخت افزار برای افزایش کارایی
fine turning
میزان سازی دقیق
not to put too fine a p on it
رک وبادرشتی سخن گفتن
liable to fine
مشمول جریمه
fine tuning
میزان سازی دقیق
head-first entry
پرشباسر
forcible entry
ورود عدوانی
port of entry
بندر مقصد
feet-first entry
پرشسیخی
port of entry
مرز ورود کالا یا فرد به کشور
portfolio entry
قلم متعلق به موجودی اوراق بهادار
bill of entry
افهارنامه ورودی افهارنامه گمرکی
bill of entry
افهارنامه ورودی
cost to entry
هزینه ورود
port of entry
بندرمحل ورود
home use entry
اعلامیه مصرف
key entry
دخول کلیدی
home use entry
اعلامیه مصرف شخصی
entry door
در جلویی
[ساختمان]
single entry
حسابداری ساده
customs entry
افهار یا اعلام ورود به گمرک
single entry
حسابداری فردی
make an entry
ثبت کردن
entry doors
در های ورودی
entry door
در ورودی
entry door
ورودی
re entry vehicle
نوعی رسانگرهای فضایی که برای ورود به اتمسفر زمین در بخش پایانی مسیر خودطراحی شده اند
deffered entry
ورود به یک زیربرنامه که نتیجه خروج غیر مترقبه ازبرنامه میباشد که کنترل به ان منتقل شده است
make an entry
وارد کردن
lobby-entry
مدخل
barrier to entry
منع ورود به صنعت
lobby-entry
راهرو
gable-entry
راهروی ورودی
free entry
ورود ازاد بنگاهها به صنعت
forcible entry
هتک حرمت منازل
entry point
نقطه ورود
entry side
جهت ورود
entry instruction
دستورالعمل دخول
entry keydoard
صفحه کلید ادخال
to make an entry of
ثبت
to make an entry of
وارد
entry keydoard
صفحه کلیدورودی
to make an entry of
کردن
entry point
نقطه دخول
entry plan
طرح دخول به سر پل
entry plan
طرح ورود به بندر
post entry
ثبت پس از موقع
entry line
سطر ورودی
ease of entry
سهولت ورودبه یک صنعت
double entry
سیستم دفترداری دوبل
entry group
گروه واجد شرایط
entry side
جهت دخول
entry block
کنده مدخل
entry condtion
شرط دخول
ease of entry
سهولت ورود
undefined entry
فقره تعریف نشده
entry fee
مبلغ پرداختی برای شرکت درمسابقه
entry group
واجدین شرایط تخصصی شغلی
double entry
دفتر داری مضاعف
She was a fine woman ( person ) .
وجود بسیار نازنینی بود
of a fine or beauteous mould
خوش ریخت
travellers tell fine tales
جهاندیده بسیارگوید دروغ
compacted fine earth
جاک نرم توپر
they gave him a fine sendoff
ایین بدرود راباوی بجااوردندبرایش دعای خیرکردند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com