English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 176 (9 milliseconds)
English Persian
first audio stage مرحله صوتی نخست
Other Matches
audio شنیدنی
audio وابسته به شنوایی یا صوت گیرنده و تقویت کنندهء صدا شنودی
audio سمعی
audio شنیداری
audio پنجرههای با قالب چند رسانهای ساخت میکروسافت
audio ال می پرسد. شخص تماس گرفته با انتخاب کردن شمارهای در تلفن به او جواب میدهد
audio تجزیه کننده صوت که به کامپیوتر اجازه میدهد پاسخ را به درخواست ها بیان کند
audio الگوی صوتی دیجیتال که روی دیسک ذخیره شده است
audio ماشین منتقل کننده سیگنالهای صوتی به نوار مغناطیسی
audio مربوط به صدا یا آنچه قابل شنیدن است
audio و معمولاگ در کامپیوترهای خانگی استفاده میشود
CD audio استاندارد مربوط به نحوه ذخیره سازی موسیقی به صورت مجموعهای از اعداد
CD audio روی دیسک فشرده
audio چرخ نوار ضبط مغناطیسی در یک پوشش کوچک که وارد دستگاه ضبط صدا میشود
CD audio AUDIO DISC-DIGITAL COMPACT
audio transformer مبدل صوتی
audio-typist کسی که مطالبرا در حین دیکته شدن تایپ میکند
audio reception دریافت صوتی
audio-visual دید و شنودی
audio-visual سمعی بصری
audio-visual اموزش سمعی وبصری
audio-visual سمعی وبصری
audio amplifier فزونساز صوتی
audio visual دید و شنودی
audio visual سمعی وبصری
audio visual اموزش سمعی وبصری
audio visual سمعی بصری
audio amplifier امپلی فایر صوتی
audio oscillator اوسیلاتور صوتی
audio frequency فرکانس صوتی
audio frequency دامنه شنودپذیری
audio range ناحیه صوتی
audio mixer میکسر صوتی تلویزیونی مخلوط کننده صوتی
audio frequency بسامد صوتی
audio frequency بسامد سمعی
audio device دستگاه سمعی
audio amplifier تقویت کننده صوتی
audio response device دستگاه جواب دهنده سمعی
audio frequency amplifier فزونساز صوتی
reproduction [of a recording] [audio, video] بازنواخت
reproduction [of a recording] [audio, video] پخش [ضبط صوتی یا تصویری]
second stage مرحلهدوم
at this stage <adv.> درحال حاضر [عجالتا] [اکنون ] [فعلا]
stage پرده گاه مرحله
not stage مدار یا جزئی در یک سیستم لاجیک که وجود یا عدم وجودخروجی برعکس حالت ورودی و یا نقیض ان میباشد
third stage مرحلهسوم
to go on the stage اکترشدن
zero stage طبقه معمولی اضافی که به جلوی کمپرسورخطی اضافه میشود
first stage مرحلهاول
to go on the stage بازیگرشدن
behind the stage <adj.> <adv.> خصوصی [اصطلاح مجازی]
stage مرحله
stage مرحله دار شدن اشکوب
stage در صحنه فاهرشدن
stage طبقه
stage پایه وهله
stage منزل
stage صحنه
stage صحنه نمایش
to go on stage وارد صحنه [نمایش] شدن
behind the stage <adj.> <adv.> محرمانه [اصطلاح مجازی]
stage چوب بست
stage سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stage اسکان دادن
stage مقام
stage یکی از چند نقط ه در یک فرآیند
stage قراردادن اتومبیل در خط اغاز
stage نیمکت اویزان
stage اشکوب
stage درجه مرحله
stage سکو
stage مراحل مختلف یک موشک
stage set تعویض سن
termination stage مرحله پایانی
this play does not stage well این داستان خوب در نمایش در نمیاید
regulator first stage صفحهنمایشنخستینرگلاتور
to put on the stage بمعرض نمایش گذاشتن نمایش دادن
turbine stage طبقه توربین
stage set تنظیم صحنه برای ایفای نقش معینی از نمایش
stage race مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
stage payments پرداختهای مرحلهای پرداختهای که در چند مرحله صورت میگیرد
single stage یک طبقهای
single stage یک طبقه
stage coach دلیجان
stage craft فن درست کردن نمایش
stage direction مدیریت
stage direction کاگردانی
stage fever کرم بازیگری یا اکتری
speed stage مرحله سرعت
stage director مدیر نمایش
two stage sampling نمونه گیری دو مرحلهای
stage door در عقب صحنه
stage curtain پردهنمایش
speed stage سطح سرعت
centre-stage شرائطبسیار حساسو مهم
landing stage حملباقایق
To appear on the scene (stage). روی صحنه ظاهر شدن
At that point [stage] , ... وقتی که موقعش رسید...
stage clip سطحنمایش
at the rear of the stage <adj.> <adv.> پشت پرده نمایش [مخصوص اطاق رخت کن]
stage doors در عقب صحنه
stage whisper نجوای روی صحنه
stage whispers نجوای روی صحنه
stage-struck عاشق هنرپیشگی و صحنهی نمایش
stage-struck شیفتهی بازیگری
at the rear of the stage <adj.> <adv.> در پس پرده
mechanical stage پایهمکانیکی
two stage experiment ازمایش دو مرحلهای
stage manager کارگردان نمایش
stage fright صحنه هراسی
anal stage مرحله مقعدی
buffer stage مرحله میانگیر
converter stage طبقه مبدل
developmental stage مرحله تکوینی
developmental stage مرحله پیشرفت
differential stage مرحله تفاضلی
energy stage لایه انرژی
flood stage تراز بحرانی طغیان
killer stage صافی رنگ
impluse stage طبقه فشار مستقیم
initial stage طبقه نخستین
stage fright وحشت حاصله در اثر فهوردر صحنه نمایش
stage manager مدیر نمایش
stage managers مدیر نمایش
stage managers کارگردان نمایش
stage manage اداره کردن
stage manage کارگردانی کردن
stage-manage اداره کردن
stage-manage کارگردانی کردن
stage-managed اداره کردن
stage-managed کارگردانی کردن
stage-manages اداره کردن
stage-manages کارگردانی کردن
stage-managing اداره کردن
stage-managing کارگردانی کردن
input stage طبقه ورودی
input stage طبقه اولیه
modulator stage طبقه مدولاسیون
oedipal stage مرحله ادیپی
multi stage چند مرحلهای
oral stage مرحله دهانی
output stage مرحله خروجی
mixer stage طبقه مخلوط کننده
phallic stage مرحله التی
multi stage چند طبقه
main stage عرشه اصلی
main stage طبقه اصلی
macro stage مرحله کلان
quick stage ان مرحله ازابستنی که زن جنبش بچه رادرزهدان خودحس میکند
larval stage مرحله کرمی
multi stage sampling نمونه گیری چند مرحلهای
multi stage press پرس چند طبقه
multi stage experiment ازمایش چند مرحلهای
multi stage production تولید چند مرحلهای
intermediate frequency stage طبقه ی فرکانس میانی
power amplifier stage مرحله فزون ساز توان
power output stage طبقه خروجی
push pull stage طبقه پوش- پول
multi stage amplifier امپلی فایر چند طبقه
three stage least squares method روش حداقل مربعات سه مرحلهای برای تخمین پارامترهای معادلات همزمانی در اقتصاد سنجی
low power stage طبقه کم قدرت
mechanical stage control کنترلپایهمکانیکی
high pressure stage طبقه فشار قوی
two stage least squares method برای تخمین پارامترها در اقتصادسنجی
two stage least squares method روش حداقل مربعات دومرحلهای
To stage political demonstrations. تظاهرات سیاسی برپاکردناسلااهل تظاهر نیستم
frequency divider stage طبقه مقسم فرکانس
It was stage –managed . It was trumped up. صحنه سازی بود
multi stage scaffolding داربست چند طبقه
anal retentive stage مرحله مقعدی ضبطی
anal expulsive stage مرحله مقعدی دفعی
multi stage amplifier تقویت کننده چند طبقه
bed building stage of river تراز سطح متوسط اب رودخانه
Stage party ( films , movies ) . میهمانی ( فیلمهای ) مردانه
The stage was bare but for [save for] a couple of chairs. صحنه نمایش به استثنای چند تا صندلی لخت بود.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com