Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
flash hook
قلاب گوشت
Other Matches
flash
درخشیدن
flash
پیام انی یا برق اسا
flash
تلالو تاباندن
flash
فلاش عکاسی
flash
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flash
زودگذشتن
flash
تشعشع
flash
بروز ناگهانی جلوه
flash
لحظه
flash
برق زدن
flash
تاباندن
flash
شدت حرف که روشن و خاموش شود
flash
معدن موازی سریع A/D.
flash
عنصر حافظه الکترونیکی که حاوی داده است و معمولاگ فقط خوانده میشود ولی اجازه میدهد داده در حافظه ذخیره شود. با استفاده از سیگنال الکتریکی مخصوص
flash
حافظه غیر فرار مشابه EEPROM که با بلاکهای داده کار میکند و نه بیتها که معمولاگ در درایور دیسک به کار می رود
flash
تابش انی
flash
فلاش
flash
ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flash
یک ان
flash
روشنایی مختصر
flash
برق
flash
درخش
in a flash
بیک چشم برهم زدن
in a flash
درانی
flash
برق زدن ناگهان شعله ور شدن
flash
نور برق دهانه توپ یا تفنگ
flash message
پیام برق اسا
flash card
ورقه تمرین بصری
flash card
ورقهای که روی ان کلمات یااعداد یا تصاویری نوشته شده و معلم انرا برای زمان کوتاهی بشگردان نشان میدهد
flash bulb
فلاش دوربین عکاسی
flash blindness
کوری حاصله از نگاه کردن به برق ترکش اتمی
flash message
پیام انی
flash light
نور برق
electronic flash
فلاش الکترونی
flash light
چراغ قوه
flash color
رنگ مبنا
flash in the pan
کوشش بیهوده
flash house
دزدخانه جنده خانه
flash lamp
لامپ پر نور عکاسی
flash house
جایگاه دزدان
flash fuze
ماسوره الکتریکی یا جرقهای
flash fuze
چاشنی الکتریکی
flash fly
مگس وحشراتی که گوشت میخورند
flash in the pan
جوشش انی وبی نتیجه
flash defilade
پنهان کردن برق دهانه توپ استتار برق دهانه توپ
flash color
زمینه
flash color
رنگ اصلی
flash photography
عکاسی شب بابرق
flash photolysis
نورکافت درخشی
flash point
نقطه اشتعال
flash signal
علامت فلاش
flash signal
سیگنال فلاش
flash suppressor
شعله پوش
flash suppressor
خنثی کننده شعله دهانه توپ
flash tube
لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
helium flash
جرقه هلیومی
light flash
فلاش نور
flash hider
مخفیکنندهنوردهانهنفنگ
squawk flash
در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روشن کنید
x ray flash
فلاش رونتگن
flash report
گزارش برق اسا
flash report
گزارش انی
flash point
نقطه الوگیری نقطه افروزش
flash point
نقطه احتراق
flash weld
جوش شعلهای
flash ranging
مسافت یابی نوری
flash reducer
کم کننده شعله باروت
flash reducer
کم کننده برق دهانه توپ
flash in the pan
<idiom>
ابتدا عالی وبعد خراب شدن ،شکست خوردن
flash floods
سیل برق اسا
flash burn
سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
flash burns
سوختگی حاصله از برق ترکش اتمی
flash flood
سیل برق اسا
flash to bang time
فاصله زمانی بین نور و صدای گلوله
flash to bang time
زمان بین دیدن برق دهانه توپ تا شنیدن صدای انفجارگلوله
flash ranging location
تعیین محل هدفها با مسافت یابی نوری
flash butt welding
جوشکاری لب به لب
flash point tester
ازمایش کننده نقطه اشتعال
hook
بشکل قلاب دراوردن کج کردن
hook
گیر اوردن
hook
ربودن
hook
بدام انداختن
hook
گرفتارکردن
hook on
اویزان کردن
hook on
قلاب کردن
hook
روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
to be off the hook
<idiom>
پشت سرگذاشتن بحران
hook
ماهیگیری قسمت گود انحنای موج
hook
تله ضربه
off hook
قطع شده
off the hook
<idiom>
دورشدن از مشکل
hook-up
اتصال
[به دستگاهی الکتریکی]
to be off the hook
<idiom>
از خطر جستن
to be off the hook
<idiom>
از گرفتاری فارغ شدن
let (someone) off the hook
<idiom>
عذرخواهی کردن ازکسی
hook-up
<idiom>
off hook
رها شده
hook
دام
on hook
قلاب شده
one hook
مدار انفجاری که فقط به یک عامل انفجاری نیاز دارد مدار یک عامله
outside hook
فت پا و بهم زدن تعادل حریف
hook
چنگک
hook
قلاب
on hook
وصل شده
hook up
<idiom>
to have somebody on the hook
<idiom>
کسی را بلا تکلیف
[معلق]
نگه داشتن
[اصطلاح روزمره]
hook
نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند
hook
کد ماشینی که در یک ماژول یاپیمانه از سیستم عامل جای داده میشود تا کنترل را به روالی که وفیفهای اضافی انجام میدهد انتقال داده ودر محلی متفاوت از ماژول اصلی ذخیره نماید
hook up
نقشه اویزان
hook-up
نقشه اویزان
can hook
قلاب لب تخت
tumbler hook
قلاب پران
union hook
قلاب دو حلقه
cargo hook
قلاب بار
crochet hook
جایانگشترویقلاب
curb hook
قلاباتصال
dough hook
چنگکخمیر
chain hook
دیلم زنجیر لنگر
hook and eyes
قزن
treble hook
قلاب ماهیگیری سه طرفه
stern hook
نفر پاشنه قایق
boat-hook
چنگک قایق
raymond hook
قلاب بالا کشنده قایق
reaping hook
چنگک درو
safety hook
قلاب اطمینان
sail hook
قلاب چادر
shackle hook
قلاب بوکسل
sheep hook
عصای
sheep hook
چوپانی
slag hook
قلاب کوره
spring hook
قلاب فنردار
hook and eyes
قفلی
hook ladder
نردبانقلابدار
eye hook
قلاب حلقه دار
hook knife
چاقوی قلاب شکل
[جهت گره زدن خامه ها در روش ترکی بافت]
eye hook
قلاب روزنه دار
crane hook
قلاب سرکابل بالابر جرثقیل قلاب یا چنگک جرثقیل
duck hook
ضربه پیچدار کوتاه
draw hook
قلاب کششی
drag hook
قلاب عایق
drag hook
قلاب کشش
double hook
قلاب ماهیگیری دو طرفه
fifi hook
قلاب فی فی
fifi hook
رکاب کوهنوردی
lifting hook
قلاببالابر
little finger hook
چنگانگشتکوچک
pan hook
قلابکنه
thumb hook
قلابشصت
By hook or by crook. somehow.
هر جوری شده ( بهر طریق ممکن )
crane hook
چنگک بالاکش
chain hook
هوک زنجیر
coat hook
قلاب رخت اویز
fish hook
قلاب ماهیگیری
by hook or by crook
<idiom>
بههر راهی ،به هر طریقی
pot hook
قلاب دیگ
hook-ups
نقشه اویزان
hook bill
منقارعقابی
hook bolt
قلاب پیچی
hook cable
کابل قلاب
hook cable
کابل قلاب اتصال مهار هواپیما
hook check
سد کردن راه چوب حریف ازعقب
hook gauge
اشل قلاب شکل نوک تیز
boat hook
چنگک قایق
boat-hook
هوک قایق
hook pass
پاس هوکی
hook bill
منقار نوک برگشته
boat hook
چوب دست قایق
pruning hook
دسقاله
pruning hook
داسقاله
hook nosed
دارای بینی کج
hook-nosed
دارای بینی کج
boat hook
هوک قایق
flesh hook
قلاب گوشت کش
flu hook
کیف مخصوص طعمههای مصنوعی ماهیگیری
gang hook
دو یا سه قلاب ماهی گیری متصل بهم
gang hook
دو یا سه قلاب ماهیگیری متصل بهم
hook rope
طناب قلابدار
hook service
سرویس برگردان والیبال
pelican hook
قلاب پلیکان
pelican hook
قلاب پران
button hook
قلاب
hook and eye
قزن قفلی
bill hook
دهره
bill hook
دستعاله
bow hook
نفر سینه قایق
boat-hook
چوب دست قایق
hook's law
قانون هوک
hook shot
شوت هوک
hook spanner
کلید چنگالی
horizontal hook
قلاب افقی
hook switch
کلید ثقلی
hook's law
تغییر شکل یک جسم الاستیک در دامنه الاستیسیته با تنش وارده متناسب است
hook tackle
تکل از پشت
outside hook and overan lock
لنگ تندر
ram's horn hook
قلاب دو شاخه
hook, line and sinker
<idiom>
aircraft arresting hook
مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
aircraft arresting hook
قلاب مهار هواپیما
counter attack to outside hook
پلنگ شکن
backward leg hook and underarm
سوبلس با استفاده از پا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com