Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (11 milliseconds)
English	Persian
e.m.f	force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
Other Matches
electromotive force	نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
back voltage	نیروی ضد محرکه الکتریکی
electromotive force	نیروی محرکه الکتریکی
volt	واحد نیروی محرکه الکتریکی در سیستم متریک
volts	واحد نیروی محرکه الکتریکی در سیستم متریک
electromotive force	نیروی برقرانی
emf	نیروی برقرانی
apparent electromotive force	نیروی برقرانی اشکار
induced electromotive force	نیروی برقرانی القایی
firepower	نیروی محرکه
propellent	نیروی محرکه
driving force	نیروی محرکه
propulsion	نیروی محرکه
propellants	نیروی محرکه
propellant	نیروی محرکه
hydro	نیروی محرکه اب
magneto e.m.f.	نیروی محرکه مغناطیسی
magnetomotive force	نیروی محرکه مغناطیسی
induced e.m.f.	نیروی محرکه القائی
impulse charge	نیروی محرکه اولیه
dynamic	وابسته به نیروی محرکه جنباننده
dynamoelectric	دارای نیروی محرکه برقی
dynamically	وابسته به نیروی محرکه جنباننده
hydraulic	وابسته به نیروی محرکه اب هیدرولیک
volts	واحد نیروی محرکه برقی
volt	واحد نیروی محرکه برقی
locomotives	حرکت دهنده نیروی محرکه
locomotive	حرکت دهنده نیروی محرکه
power plants	کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
power plant	کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
electric force	نیروی الکتریکی
electromagnetic	ایجاد میدان مغناطیسی در اثر نیروی الکتریکی
hidden momentum of population growth	نیروی محرکه پنهان رشدجمعیت فرایندی پویا ولی غیرفعال ازافزایش جمعیت که حتی پس ازکاهش نرخهای زاد و ولد ادامه مییابد
reenforceŠetc	نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
magneto electricity	نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
blue water school	انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
juggernauts	نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
torque	نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
juggernaut	نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
air force personnel with the army	پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary	نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
kinetic	وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
no man's land	زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces	نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
attack force	نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
buoyancy	نیروی بالابر نیروی شناوری
threat force	نیروی دشمن نیروی مخالف
coulomb's law	نیروی بین دوبار الکتریکی یا مغناطیسی باحاصل ضرب بارهای انهانسبت مستقیم و با مربع فاصله انها از هم نسبت عکس دارد
self propulsion	حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
counter force	نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
allocated manpower	نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
geomagnetism	نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
free gyroscope	نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
naval aviation	قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
electric drive	محرکه الکتریکی
army aircraft	هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
Marine Corps	نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
commandant of marine corps	فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
component command	قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
eagle flight	نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
attached strength	استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
total force	نیروی کل
jetting	نیروی جت
jets	نیروی جت
jet	نیروی جت
jet propulsion	نیروی جت
jetted	نیروی جت
manpower	نیروی انسانی
constabularies	نیروی شهربانی
reserve force	نیروی احتیاط
counterbalance	نیروی برابر
assault force	نیروی هجومی
constabulary	نیروی شهربانی
staying power	نیروی پایداری
counterbalanced	نیروی برابر
adhesive force	نیروی چسبنده
adhesive stress	نیروی چسبندگی
police force	نیروی انتظامی
adhesiveness	نیروی چسبندگی
advance force	نیروی پیشروی
dispersion force	نیروی پاشیدگی
repulsion force	نیروی دافعه
stamina	نیروی حیاتی
posses	نیروی اجتماعی
posse	نیروی اجتماعی
police forces	نیروی پلیس
counterbalances	نیروی برابر
police force	نیروی پلیس
assault force	نیروی هجوم
police forces	نیروی انتظامی
resistive force	نیروی مقاوم
labor force	نیروی کار
rotor force	نیروی روتور
manpower	نیروی کار
screening force	نیروی پوششی
screening force	نیروی پوشاننده
army of occupation	نیروی اشغالگر
force	نیروی نظامی
forces	نیروی نظامی
security force	نیروی تامینی
sediment dislodging force	نیروی کشش
seed stock	نیروی ذخیره
retentivity	نیروی حفظ
attraction force	نیروی جاذبه
impetus	نیروی محرک
impetus	نیروی جنبش
labor	نیروی انسانی
restoring force	نیروی بازگرداننده
labor	نیروی کارگری
labour	نیروی انسانی
labors	نیروی انسانی
service component	نیروی مسلح
labored	نیروی انسانی
albedo	نیروی بازتابش
juvenility	نیروی جوانی
amphibious force	نیروی اب خاکی
joint force	نیروی مشترک
retentive power or memory	نیروی ضبط
retentiveness	نیروی نگاهداری
forcing	نیروی نظامی
muscle	نیروی عضلانی
resutant force	نیروی برایند
resutant	نیروی خالص
mailed fist	نیروی مسلح
kinetic energy	نیروی فعال
resutant	نیروی برایند
net force	نیروی خالص
man power	نیروی مردانه
gravitation	نیروی ثقل
centripetal force	نیروی مرکزگرا
magnetic force	نیروی مغناطیسی
muscles	نیروی عضلانی
osmotic force	نیروی راند
osmotic force	نیروی اسمزی
mmf	نیروی مغناطیسرانی
nuclear power	نیروی هستهای
normal force	نیروی عمودی
nonaxial force	نیروی غیرمحوری
resutant force	نیروی خالص
gravity	نیروی ثقل
man power	نیروی انسانی
dynamically	نیروی مستقر
lifeblood	نیروی حیاتی
muscularly	با نیروی ماهیچه
water power	نیروی ابی
mana	نیروی جادویی
mechanized force	نیروی مکانیزه
friendlier	نیروی خودی
friendlies	نیروی خودی
friendliest	نیروی خودی
vitality	نیروی حیاتی
mains	نیروی برق
dynamic	نیروی درونی
net force	نیروی برایند
uniaxial force	نیروی تک محوری
dynamically	نیروی درونی
reinforcements	نیروی امدادی
naval forces	نیروی دریایی
expeditionary force	نیروی اعزامی
dynamic	نیروی مستقر
expeditionary forces	نیروی اعزامی
friendly	نیروی خودی
adhesive force	نیروی چسبندگی
psychic energy	نیروی روانی
propelling force	نیروی پیشران
land force n	نیروی زمینی
marine forces	نیروی تفنگدار
land forces	نیروی زمینی
people forces	نیروی پایداری
lifting power	نیروی بالابری
lifting power	نیروی خیزش
psychic force	نیروی روحی
yoghourts	نیروی ذخیره
pulling power	نیروی کشش
radiant energy	نیروی موجی
purchase element	نیروی منتجه
armada	نیروی دریایی
armadas	نیروی دریایی
yogurts	نیروی ذخیره
yoghurts	نیروی ذخیره
yoghurt	نیروی ذخیره
tractive power	نیروی کشش
london force	نیروی لاندنی
lorentz force	نیروی لورنتس
police power	نیروی انتظامی
naval	نیروی دریایی
magnemotive force	نیروی مغناطیسرانی
intellects	نیروی عقلانی
intellect	نیروی عقلانی
paratroop	نیروی چترباز
militias	نیروی نظامی
militia	نیروی نظامی
police power	نیروی پلیس
navies	نیروی دریایی
power of production	نیروی تولید
air forces	نیروی هوایی
air force	نیروی هوایی
navy	نیروی دریایی
electricity	نیروی کهربایی
gravitational force	نیروی جاذبه

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com