Dictiornary-Farsi | front brake | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 203 (9 milliseconds)

English	Persian
front brake	ترمزجلو


Search result with all words

front wheel brake	ترمز چرخ جلو
front brake lever	اهرم ترمزجلو
Other Matches

brake	بیشه
brake	درختستان
brake	ترمز
brake	عایق مانع
brake	قطع درگیری
brake	ترمزکردن
brake	ضامن
d.c. brake	ترمز جریان دائم
brake	ترمز کردن
brake collar	رینگ ترمز
cane brake	نوعی ازعلف
brake horsepower	نیروی ترمز
disc brake	ترمز دیسکی
disc brake	ترمز صفحهای
brake pedal	ترمزپدال
electric brake	ترمز برقی
electric brake	ترمز الکتریکی
electromagnetic brake	ترمز مغناطیسی
emergency brake	ترمز اضطراری
cane brake	نیستان
cane brake	نیزار
brake horsepower	توان حقیقی مهاری
brake horsepower	توان مفید
brake lining	مادهای با کارایی خوب دربرابر اصطکاک و مقاومت دربرابر حرارت زیاد
brake lining	لنت ترمز
brake pressure	نیروی ترمز
brake rigging	اتصالات ترمز لوکوموتیو تقویت کنندههای ترمزلوکوموتیو
brake shoe	کفشک ترمز
brake van	عایقواگن
brake weight	لنگر
brake wheel	ترمز چرخها
foot brake	ترمز پایی
brake pad	لایهترمز
press brake	پرس خمشی
power brake	ترمز سروو
muzzle brake	شعله پوش لوله توپ
muzzle brake	دافع دهانه
magnetic brake	ترمز مغناطیسی
leaf brake	خم کن
internal brake	ترمز داخلی
hub brake	ترمز چرخ
hoist brake	ترمز نقاله
hand brake	ترمز دستی
prony brake	ترمز پرونی
prony brake	لگام پرونی
rock brake	بسفایج معمولی
four wheel brake	ترمز چهار چرخ
brake lever	سطحترمز
brake hose	شلنگترمز
brake handle	ترمزدستی
brake caliper	لنتترمز
brake cable	سیمترمز
aerodynamic brake	ترمزهوایی
steering brake	قفل فرمان خود روشنی دار
steam brake	ترمز بخاری
gear brake	ترمز سیستم انتقال
chain brake	عایقزنجیر
rear brake	ترمزعصبی
air brake	ترمز کمپرسی
air brake	ترمز بادی
dynamic brake	ترمزدینامیکی
brake wheel	چرخ دندانه دار
brake wheels	چرخ های دندانه دار
brake lights	چراغ های ترمز
brake fluid	روغن ترمز
drum brake	ترمزحلقوی
prony brake	مهار پرونی
brake valve	سوپاپ ترمز
air brake	ترمز هوایی
hand brake wheel	چرخترمزدستی
trailer brake system	دستگاه ترمز تریلر [فناری خودرو]
trailer brake valve	سوپاپ ترمز تریلر
to cut brake or beat a r	گوی سبقت رادر رشتهای ازپیشینیان ربودن
air brake handle	دستهترمزهوایی
emergency brake equipment	تجهیزات ترمز اضطراری
load reaction brake	ترمز فشار باد
flexible brake tubing	لوله قابل انعطاف ترمز
hand brake lever	اهرم ترمز دستی
foot brake pedal	پدال ترمز
brake shoe ring	رینگ کفشک ترمز
rear brake pedal	پدالترمزانتهایی
brake lifting magnet	ترمز مغناطیسی اسانسور
air brake pressurizer	فشرنده هوا
back pedalling brake	ترمز مسیر ازاد
brake expander cam	بادامک ترمز
brake cross shaft	محور ترمز
brake mean effective pressure	مقدار محاسبه شده متوسط فشار در سیلندر در مرحله قدرت
brake piston cup	رینگ پیستون ترمز
brake expander mechanism	مکانیزم انبساط ترمز
brake shoe carrier	نگهدارنده کفشک ترمز
brake actuating lever	اهرم ترمز
back pedalling brake	ترمز باگردش ازاد
brake specific fuel consumption	مقدار سوخت مصرف شده درواحد زمان برای تولید واحدقدرت
hand brake gear housing	دستهترمزموتورکابین
hand brake winding lever	سطحپیچاپیچترمزدستی
air brake pressure gage	مانومتر با ترمز هوایی
front	نمای ساختمان
up front	از پیش
in front <adv.>	در جلو
at front <adv.>	جلو
at front <adv.>	در جلو
at the front <adv.>	جلو
in front of	در قبال
in front <adv.>	جلو
up front	بیپرده پوشی
at the front <adv.>	در جلو
to go to the front	داخل جنگ شدن
in the front <adv.>	جلو
in front <adv.>	در پیش
at the front <adv.>	در پیش
in the front <adv.>	در پیش
at front <adv.>	در مقابل
in front <adv.>	در مقابل
at the front <adv.>	در مقابل
in the front <adv.>	در مقابل
at the front	در جلو
at front <adv.>	در پیش
up front	پیش -
up front	بیعانه
to go to the front	بجبهه رفتن
up front	رک
up front	رک و راست
up front	با صراحت و صداقت
up front	چشمگیر
up front	در انظار
up front	جلو چشم مردم
in the front <adv.>	در جلو
up front	پیشاپیش
up front <idiom>	روراست ،صحیح
front	بازی در سانتر
front	در قبال
front	نمای جلو
front	نمای ساختمان
front	یچهای کنترل سیستم کامپیوتر اصلی و نشانگرهای وضعیت
front	بخشی از چیزی که از عقب به نظر آید
front	جلو
front	به جلو
front	فرمان سر روبرو جلو
front	پیش
front	صف پیش
front	نما طرز برخورد
front	جلودار
front	منادی جبهه جنگ
front	بطرف جلو روکردن به
front	مواجه شده با روبروی هم قرار دادن مقدمه نوشتن بر
front	خط اول میدان رزم پیشانی
front	سمت دشمن
front	جبهه
front	درصف جلوقرارگرفتن
front	جبهه هوا
front derailleur	درایلرجلویی
front flap	زبانهجلویی
front foil	فلزورقهایجلویی
front footrest	پدالجلویی
front indicator	فشارسنج
front indicator	جلو
front knob	دستگیریجلویی
front lamp	لامپ جلو
front leg	پایهجلو
front lights	چراغهایجلو
front mudguard	گلگیرجلو
front crossbar	مانعپیشین
front page	مطالب سرصفحه یا سرمقاله
front axle	اکسل جلو
fore front	نمای اصلی
front rake	زاویه شیب
action front	حاضر به تیر
front-page	مطالب سرصفحه یا سرمقاله
fall front	پیشآمدگیجلویدکور
front apron	جلویکروات
front beam	شاغولجلویی
front binding	روپوشجلویی
front board	مقوایجلویی
front-page	سرصفحه
front pipe	لولهجلو
front pocket	جیبجلو
front man	جلودار
warm front	جبهه هوای گرم
front line	خط حمله خط حمله یادفاع
front line	9 بخش اول زمین 81 بخشی گلف
front-runners	دونده پیشتاز
front-runner	دونده پیشتاز
front runner	دونده پیشتاز
cold front	پیشان هوای سرد
cold front	جبهه هوای سرد
shop front	ازاره نمای بنا
front man	منادی
In the front rank.	درصف جلو
front point	میخجلویکفش
front tip	آبپاشنوکاتو
front wheel	چرخجلو
front page	سرصفحه
front men	پیشرو
front men	منادی
front men	جلودار
front man	پیشرو
front bench	اعضایپارلمانیکهدردولتهممسئولیتدارند
front crawl	شنایکرال
front door	دراصلیساختمان
popular front	جبهه ملی

front brake

ترمزجلو