Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
English
Persian
functional group
گروه عاملی
Search result with all words
activating effect of functional group
گروه زیاد کننده فعالیت
activating effect of functional group
گروه فعال ساز
Other Matches
functional
تابعی
functional
در حال کار
functional
<adj.>
شایسته
functional
وفیفه دار
functional
وابسته به شغل وپیشه
functional
وابسته به وفایف اعضاء وفیفهای
functional
<adj.>
هدفمند
functional
<adj.>
مفید
functional
<adj.>
باصرفه
functional
اساسی
functional
اصلی
functional
<adj.>
مناسب
functional
<adj.>
عملی
functional
<adj.>
قابل اجرا
functional
<adj.>
قابل استفاده
functional
<adj.>
سودمند
functional
<adj.>
درست
functional
مربوط به نحوه کار چیزی
functional
سخت افزار یا نرم افزاری که آن طور که باید کار میکند
functional
رسم امور داخلی و فرآیندهای ماشین یا نرم افزار
functional
مشخصاتی که نتایجی که تولید یک برنامه را معرفی می کنند
functional
<adj.>
به درد بخور
functional
<adj.>
اجرا شدنی
functional
<adj.>
دارای مزیت
functional
<adj.>
کارکردی
functional
<adj.>
بدرد خور
functional
کارکردی
functional
اصول مبادی
functional
تابعی وفیفه مندی
functional distribution
توزیع اساسی
functional disorders
اختلالهای کارکردی
functional diagram
نمودار وفیفه مندی
functional design
طرح وفیفهای
functional description
شرح وفیفهای
functional shift
تغییر یک کلمه یا عبارت برحسب مقتضیات دستوری
functional distribution
توزیع درامدبه عوامل تولید و مطالعه نحوه این توزیع
functional design
طرح وفیفه مندی
functional unit
واحد در حال کار واحد تابعی
functional validation
اعتباریابی کارکردی
functional analysis
آنالیز تابعی
[ریاضی]
functional fixedness
تثبیت کارکردی
functional defect
نقص کارکردی
functional deafness
ناشنوایی کارکردی
functional character
دخشه وفیفه بندی
functional specification
مشخصه عملیاتی
functional team
تیم اجرایی
functional relationship
رابطه تابعی
functional team
تیم عمل کننده
functional psychosis
روان پریشی کارکردی
functional unit
واحد وفیفه مند
functional psychology
روانشناسی کارکردی
functional programming
برنامه نویسی تابعی
functional unit
واحدعملیاتی
functional maps
نقشههای کارکردی
functional relation
رابطه تابعی
functional finance
سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی
functional finance
سیاست مالی اصولی
functional autonomy
خود مختاری کارکردی
functional blindness
نابینایی کارکردی
functional unit
واحد در حال کار
functional residual capacity
فرفیت باقیمانده عملی
functional distribution of income
توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
functional units of a computer
واحدهای عملیاتی یک کامپیوتر
functional condition code
کد یا علامت مشخصات عمل کرد مهمات
functional principle
[Technology]
کارکرد
functional principle
[Technology]
عاملیت
directive effect of functional groups
اثر جهت دهندگی گروههای عاملی
group
شیعه
group
کد مشخص کردن شروع و خاتمه گروهی از رگوردهای مربوط به هم یا داده ها
t group
گروه حساسیت اموزی
t group
گروه T
group
نشانهای که پنجرهای را نشان میدهد که حاوی مجموعهای نشانههای فایل یا برنامه هاست
group
حزب
group
دسته بندی کردن
group
مجموعهای از کاربران که با یک نام معرف شده اند
group
جمع اوری چندین چیز با هم
group
مجموعهای از رکوردهای کامپیوری حاوی اطلاعات مربوط به هم
group
کلمه شش حرف در ارتباط تلگرافی
group
مجموعهای از نشانه ها یا فایل ها یا برنامه ها که در یک پنجره نشان داده می شوند
group
جمع کردن چندین وسیله با هم
group
طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
group
دسته
group
گروه
group
انجمن
group
جمعیت گروه بندی کردن
group
دسته دسته کردن
group
جمع شدن
group
گروه رزمی
group
ناوگروه
in group
گروه خودی
we group
گروه خودی
out group
برون گروه
group
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
group selector
سلکتور گروهی
membership group
گروه عضویت
group pressure
فشار گروهی
group printing
چاپ گروهی
group velocity
سرعت گروهی
group theory
نظریه گروهی
group theory
نظریه گروهها
group test
ازمون گروهی
group teaming
ریخته گری گروهی
group structure
ساخت گروهی
group separator
جداساز گروه
hydrogxyl group
گروه هیدروکسیل
infinite group
گروه نامتناهی
group norms
هنجارهای گروهی
natural group
گروه طبیعی
group of targets
گروه اماجها
group of targets
گروه هدفها
minority group
گروه اقلیت
marginal group
گروه حاشیهای
local group
گروه محلی
leaving group
گروه ترک کننده
landing group
گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
group rendezvous
نقطه الحاق گروهی یا قسمتی
business group
شرکت سهامی
[شرکت]
splinter group
گروهجداییطلب
noun group
گروهکلمات
interest group
علایقگروهی
group practice
گروهپزشکی
ginger group
افرادیکهکنارهمبایکدیگرکارمیکنند
adverbial group
گروه قیدی
within group variance
پراکنش درون گروهی
user group
گروه کاربران
sporadic group
گروه نامنظم
[ریاضی]
Group theory
نظریه گروه ها
[ریاضی]
management group
ائتلاف تجاری
management group
ائتلاف چند شرکت
extra-group
ناهمراه گروه
[پرنده شناسی]
finite group
گروه متناهی
[ریاضی]
cyclic group
گروه دوری
[ریاضی]
user group
گروه استفاده کننده
tractor group
گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
thiocarbonyl group
گروه تیوکربونیل
salvage group
گروه بازیابی وسایل
repeating group
الگوی داده مکرردریک رشته بیتی
reference group
گروه مرجع
product group
کالاهی مشابه
primary group
گروه نخستین
point group
گروه نقطهای
pile group
دسته شمعهائی که سر انها رادال بتنی می پوشاند
phosphoryl group
گروه فسفریل
open group
گروه باز
salvage group
تیم نجات پرسنل و افراد غرق شده گروه مخصوص جمع اوری اقلام بازیافتی
selected group
گروه گزیده
shot group
گروه گلوله هایی که نزدیک هم به هدف خورده باشند
task group
گروه ماموریت زمینی
task group
ناو گروه مامور اجرای عملیات
tail group
مجموعه دم که بعنوان یک واحد یا جزئی از هواپیمامسوب میشود
symmetry group
گروه تقارن
substituent group
گروه استخلافی
strength group
گروه عمده قوای دریایی درعملیات اب خاکی
standardization group
گروه معیاریابی
spelling group
حرف رمزی که نماینده یک گروه رمز یا کلمات رمز است
side group
گروه جانبی
norm group
گروه هنجار
group membership
عضویت گروهی
detail group
قسمت بیگاری
bridging group
گروه پل شده
bridged group
گروه پل شده
boat group
ناو گروه قایقها در عملیات اب خاکی
between group variance
پراکنش میان گروهی
beach group
گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
beach group
گروه خدمات ساحلی
battle group
گروه نبرد
battle group
واحد ارتشی مرکب از پنج گروهان
attack group
گروه تک به ساحل
carbonyl group
گروه کربونیل
carboxylic group
کروه کربوکسیلی
closed group
گروه بسته
deactivating group
گروه کم کننده فعالیت
dead group
زمین بیروح
dead group
زاویه بیروح
criterion group
گروه ملاک
coordinated group
گروه کوئوردینانسی
control group
گروه گواه
commutative group
گروه جابجاپذیر
command group
گروه فرماندهی
coacting group
گروه همکار
attack group
گروه تک
artillery group
گروه توپخانه
army group
گروه ارتش
acid group
گروه اسید
abelian group
گروه ابلی
group therapy
گروه درمانی
pressure group
گروه فشار
peer group
گروه همسالان
blood group
گروه خون
blood group
تعیین کردن
blood group
گروه خونی
age group
گروه سالخور
acid group
گروه اسیدی
acidic group
گروه اسید
acidic group
گروه اسیدی
armor group
گروه زره تانک
armor group
گروه زرهی
amino group
گروه امینی
alkyl group
گروه الکیلی
alkyl group
گروه الکیل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com