English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 145 (7 milliseconds)
English Persian
goal programming برنامه ریزی ارمانی
Other Matches
programming نوشتن داده در وسیله PROM
programming برنامه نویسی کامپیوتر
programming نرم افزاری که به کاربر امکان نوشتن مجموعه دستورات مشخص برای کاری را میدهد که بعداگ به قالبی ترجمه میشود که توسط کامپیوتر قابل فهم است
programming GOLORP
programming نوشتن برنامه برای کمپیوترها
programming برنامه ریزی
programming قوانینی که برنامه باید به آنها تبدیل شود تا کد سازگار ایجاد شود
programming برنامه نویسی
goal هدف کلی
in goal دروازه بان
own goal گل به دروازه خودی
keep goal دروازه بانی
goal دروازه بان
goal گل [ورزش]
goal مقصد
goal دروازه
goal 1-هدف یا آنچه سعی در انجامش دارید.2-موقعیت نهایی پس از اتمام کاری که نتایج موفیت آمیز تولید کرده است
goal گل
goal third گلسوم
goal گل زدن هدفی در پیش داشتن
goal هدف
linear programming برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
quadratic programming برنامه ریزی غیرخطی
integer programming برنامه ریزی عدد صحیح
integer programming برنامه سازی صحیح
interactive programming برنامه سازی فعل و انفعالی
linear programming برنامه نویسی خطی
linear programming برنامه ریزی خطی
programming team تیم برنامه نویسی
quadratic programming تابع هدف درجه دوم است
quantitative programming برنامه ریزی کمی
structured programming برنامه نویسی ساخت یافته
structured programming برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
symbolic programming برنامه نویسی سمبلیک
system programming برنامه نویسی سیستم
systems programming برنامه نویسی سیستم
logic programming برنامه نویسی منطقی
programming aids کمک برنامه نویسی
optimum programming برنامه نویسی بهینه
optimm programming برنامه نویسی بهینه
programming language زبان برنامه نویسی
programming librarian بایگان برنامه نویسی
nonlinear programming برنامه ریزی غیر خطی
non numeric programming برنامه ریزی غیر عددی
multi programming سیستم عامل که چندین برنامه را همزمان اجرا میکند
modular programming برنامه نویسی پیمانهای برنامه نویسی واحدی
mathematical programming برنامه نویسی ریاضی
programming linguistics زبان شناسی برنامه نویسی
programming methods روشهای برنامه ریزی
programming specification مستند مفصل قدمهای دقیق برنامه نویسی
programming statement حکم برنامه نویسی
programming aids ادوات برنامه نویسی
application programming برنامه نویسی کاربردی
elegant programming نوشتن برنامه ساخت یافته با استفاده از کمترین تعداد دستور است
dynamic programming برنامه سازی پویا
dynamic programming برنامه نویسی پویا
dynamic programming برنامه ریزی پویا
discrete programming برنامه سازی گسسته
defensive programming برنامه نویسی تدافعی
conversational programming برنامه سازی محاورهای
conventional programming برنامه نویسی قراردادی
concurrent programming برنامه نویسی همزمان
computer programming برنامه نویسی کامپیوتری
automatic programming برنامه نویسی اتوماتیک
automatic programming روندی که طی ان کامپیوتر به صورت خودکار برنامه مبدابه زبان برنامه نویسی را به برنامه مقصد به کد ماشین ترجمه میکند برنامه نویسی به صورت خودکار برنامه سازی خودکار
functional programming برنامه نویسی تابعی
modular programming برنامه نویسی پیمانهای
top down programming برنامه سازی از بالا به پایین
bottom up programming ترکیب دستورات سطح پایین به دستور سطح بالا
To score a goal . گل زدن ( درفوتبال وغیره )
touch in goal محدوده بین خط دروازه و خط مرزی
to make a goal توپ راازدروازه طرف مقابل بیرون کردن
to attain ones goal بارزوی خودنائل شدن
tend goal دروازه بانی
to make a goal یک بازی بردن
tend goal حفظ دروازه
to attain ones goal بمقصد
to miss the goal گل نکردن [ورزش]
to attain ones goal خودرسیدن
goal difference تفاضلگلدرفوتبال
goal scorer گلزن [ورزش]
goal-oriented <adj.> هدف گرا
goal shooter گلزن
goal-oriented <adj.> مقصد گرا
goal defence دفاعگل
goal circle محدودهگل
goal attack گلزن
goal-oriented <adj.> هدف دار
field goal رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
goal judge داور پشت دروازه لاکراس داور دروازه واترپولو
goal kick ضربه ازاد مستقیم روی دروازه
goal kick شوت بسوی دروازه
goal light چراغ قرمز پشت دروازه لاکراس برای نشان دادن امتیاز در هر بار
goal mouth دهانه دروازه
goal object شیئی هدف
goal oriented مقصد گرا
goal oriented هدف گرا
goal gradient شیب هدف
field goal گل از راه دور
goal average گل اواژ
goal average گل شماری
goal box جعبه هدف
field goal گل
goal crease نیمدایره جلودروازه لاکراس
goal directed هدف گرا
goal games بازیهای دروازه دار
drop a goal ضربه زدن بر فراز دروازه
goal posts پایههای دروازه
dropped goal رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
goal keeper دروازه بان
goal area منطقه دروازه
goal crease محوطه دروازه
goal tender دروازه بان
penalty goal پنالتی گل شده
to miss the goal به گل نزدن [ورزش]
drop goal رد کردن توپ از فراز دروازه با ضربه پا
goal umpire دروازه بان واترپولو
goal throw پرتاب ازاد دروازه بان واترپولو
goal tending خطای اثر گذاردن روی توپ حلقه
mallet goal نمره دادن از صفر تا 01 به بازیگر به نسبت مهارت او
planning programming budgetting system
object language programming برنامه نویسی به یک زبان ماشین قابل اجرا در یک کامپیوتر بخصوص
object oriented programming برنامه نویسی مقصود گرا
certificate in computer programming CCP
planning programming budgetting نظام برنامه ریزی بودجه برنامهای
ego loss programming تنظیم کارهای برنامه نویسی بطوریکه اعتبار موفقیت یاگناه شکست باید بجای یک برنامه نویس میان چندبرنامه نویس تقسیم گردد
turning programming language زبان برنامه نویسی تورینگ
changing the goal keeper تعویض دروازه بان
to rifle the ball into the goal با ضربه خیلی محکم توپ را به دروازه شوت کردن
goal line referee داورخطگل
goal area line خط دروازه
high goal polo چوگان بین تیمهای دارنده 91امتیاز تعادلی یا بیشتر
goal predicates blackness زغال از سیاهی خبر میدهد
shot direct at goal شوت مستقیم به دروازه
touch in goal line ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
goal keeper line خط دروازه بان
object oriented programming language زبان برنامه نویسی موضوعی
mail application programming interface مجموعه استانداردها
low level programming language زبان برنامه نویسی سطح پایین
input output programming system سیستم برنامه سازی ورودی- خروجی
high level programming language زبان برنامه نویسی سطح بالا
mail application programming interface که نحوه ارسال و انتقال پست الکترونیکی را بیان می کنند
special purpose programming language زبان برنامه نویسی تک منظوره
fractional antedating goal response خرده پاسخ انتظار هدف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com