English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
high efficiency راندمان بالا
high efficiency ضریب بهره بالا
Other Matches
efficiency بهره وری
efficiency راندمان
efficiency کارامدی
efficiency بازده
efficiency فعالیت مفید بازده
efficiency کارایی
efficiency میزان لیاقت تولید
efficiency خوب کار کردن
efficiency بازده سودمندی
efficiency کفایت
efficiency عرضه
efficiency لیاقت
efficiency ضریب انتفاع
efficiency کارایی وسیله یا نفر شایستگی
efficiency بهره
efficiency اثر بخشی
overall efficiency بازده کلی
overall efficiency راندمان کلی
efficiency قابلیت کاردانی
efficiency درجه تاثیر
commercial efficiency بازده صنعتی
combustion efficiency بازده احتراق
combustion efficiency راندمان احتراق
combat efficiency کارایی رزمی
ballistic efficiency کارایی بالیستیکی گلوله یاجنگ افزار بازده بالیستیکی
average efficiency بازده متوسط
absolute efficiency کارائی مطلق
internal efficiency راندمان داخلی
increase of efficiency افزایش راندمان
ideal efficiency راندمان ایده ال
production efficiency کارائی در تولید
component efficiency میزانی برای اندازه گیری بازده یک قسمت از یک ماشین
volumetric efficiency بازده حجمی
nozzle efficiency راندمان نازل
motor efficiency بازده موتور
mechanical efficiency بازده مکانیکی
mechanical efficiency راندمان مکانیکی
maximum efficiency راندمان بیشینه
maximum efficiency راندمان حداکثر
maximum efficiency حداکثر کارائی
mechanical efficiency کارایی مکانیکی
ideal efficiency بازده ایده ال
nozzle efficiency کارایی نازل
predictive efficiency کارایی پیش بینی
transformer efficiency راندمان ترانسفورماتور
transformer efficiency بازده مبدل
total efficiency راندمان کل
thermal efficiency راندمان حرارتی
teacher efficiency کارامدی معلم
tax efficiency کارائی مالیاتی
rectifier efficiency بازده یکسوکننده
radiation efficiency راندمان تابش
production efficiency کارائی تولید
luminous efficiency راندمان روشنایی
luminous efficiency ضریب روشنایی
economic efficiency کارائی اقتصادی
efficiency variance اختلاف بازدهی
energy efficiency بازده انرژی لومینسانس
conversion efficiency بازده تبدیل
efficiency variance تباین کارایی
generator efficiency بازده مولد
efficiency unit واحد کارایی
efficiency point حد مطلوبیت کالای تولید شده با حداقل هزینه
efficiency of rectification بازده یکسوکنندگی
injection efficiency بازده تزریق
emission efficiency بازده کاتد
annual efficiency index شاخص کارایی سالانه خدمتی
lamp bulb efficiency بازده لامپ
margine efficiency of capital بازده نهایی سرمایه
energy conversion efficiency راندمان تبدیل انرژی
margin efficiency of investment بازده نهایی سرمایه گذاری
equity versus efficiency برابری در مقابل کارائی
marginal efficiency of capital کارائی نهائی سرمایه
marginal efficiency of investment کارائی نهائی سرمایه گذاری
margine efficiency of capital نرخ مورد نظر هر کس ازسرمایه گذاری خود
coefficient of relative efficiency organ ضریب نسبی کارایی سازمان
marginal efficiency of investment schedu نمودار کارائی نهائی سرمایه گذاری
low level injection efficiency ضریب بهره تزریق در سطح پایین
decreasing marginal efficiency of capita کارائی نهائی نزولی سرمایه
crystal frequency changer efficiency بازده بلور تغییر دهنده بسامد
ampere hour efficiency of storage batter بازده باتری انبارهای
very high ارتفاع خیلی بالا
you were then that high ان وقت قد شما اینقدر بود انوقت به این قد بودید
high-up فردیباقدرتونفوذفراوان
on high به اسمان
on high در بالا
on high در اسمان
about as high تقریبا` همان اندازه بلند
high ت
high (1 9 to 36) بلند
high خشمگینانه
high خشن متکبر
high تند زیاد باصدای زیر
high خیلی بزرگ
high اولین کیلوبایت حافظه بالای مگابایت که توسط برنامه قابل استفاده است
high وسیله با کیفیت بالا و مشخصات خوب
high تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
high باصدای بلند
high وافر گران گزاف
high زیاد
high value قیمتی
high فراز
high بلند
high مرتفع
high عالی
high جای مرتفع
high بلند پایه
high متعال رشید
high وسیله گران یا با کارایی بالا
high فضای حافظه بین کیلوبایت و مگابایت
high بوگرفته
high بالا
high ضربه نزدیک به میله اول بولینگ
high سخت گران
high بزرگ
high عظیم
high رقمی با بزرگترین وزن در یک عدد
high زبان سطح بالا
high روش ذخیره سازی اطلاعات فایل که از DOS-MS FAT سریع تر و انعط اف پذیرتر است
high برنامه ضروری و مهم که بیش از سایرین پردازش میشود
high دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
high عملی که در آن افزودن رقم نقل به جمع کننده باعث رقم نقلی خروجی شود
high معادل وضعیت درست در منط ق یا 1
high واچرخه
high متکبرانه
high value گران قیمت
high اندکی فاسد
high-pitched والا
high wires سیم بندبازی
high wire سیم بندبازی
high life زندگی پر ریخت و پاش
high limit حد نهایی
high tension فشارقوی
high jinks جشن و بیا و برو
high jinks سروصدا و شادی
high jinks جست و خیز
high jinks جشن و پایکوبی
high lights موضوعات مهم مطالب مهم
high lights نکات مهم
with a high hand امرانه
high light تشکیل نکته روشن یاجالب دادن
high line پل رابط اصلی
high line پل طنابی نقل مکان بین ناوها
high-class بلندپایه
high-pitched متعال
high-pitched زیر
high-class درجه یک
high moral روحیه قوی
high moral روحیه عالی
high money پول گران
high minded مغرور
high-class مرغوب
high minded بزرگ منش
high minded بامناعت
high mind با مناعت دارای احساسات بلند
high-class کهبد
high life زندگی شیک و پر تجمل
high-class والا مقام
high-class از طبقات بالا
high light نکات برجسته یا جالب
high tension فشار قوی
high gear دنده قوی خودرو
high strung کوک
high grown بلند قد
high grown دارای سبزیکای یا درخت کاری بلند
to be in a high feather سرخلق بودن
to fly high بلندپروازی کردن
high impedance امپدانس بالا
high hurle مانع بلند
high hurdles مسابقه کوتاه دو بامانع
high horse پر افاده
high horse مغرور
to fly high بلندهمت بودن
high strung عصبانی
high hat افاده کردن
high handed امرانه
high handed خودخواهانه
high hat کلاه بلند
high interest بهره گران
high interest بهره سنگین
high gloss پر جلاء
very high frequency فرکانس خیلی زیاد
high grade درجه اعلی
high grade عالی
high hat متکبر وپر افاده اشرافی ماب
high grade مرغوب
high grade قوی
high grade خیلی پیشرفته پرقدرت
high tender به مزایده گذاشتن
high tender مزایده
high temperature دمای بالا
high grown بلند بالا
high land زمین کوهستانی
high jumper پرنده پرش ارتفاع
high jack دزدی هواپیما وسایروسائط نقلیه ومسافران ان
high handed مکارانه
high oblique عکس هوایی موربی که ازارتفاع زیاد گرفته شده و افق فاهری عکس در ان مشاهده میشود
high speed سریع السیر
high watermark نشان بلندترین ترازاب
high priced گران بها
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com